رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
mostafamz2010

آیا واقعا آخر شاهنامه خوش است؟

پست های پیشنهاد شده

بچه ها حتما بخونین...
gol.gif

 

به یقین تاکنون جمله “شاهنامه آخرش خوش است??? را شنیده اید و شاید خود نیاز بارها آنرا به کار برده اید. اما این جمله از کجا آمده است و آیا واقعا آخر شاهنامه خوش است را در ادامه بحث می کنیم…

 

در ابتدا عرض شود که این عبارت کنایه است زیرا آخر شاهنامه سقوط ایران بدست عربان و کشته شدن رستم ??رخزاد و گریز یزدگرد سوم و نهایتا کشته شدن وی و همچنین قطع امید مردم از بیرون راندن اعراب جاهل است. پس چطور می تواند خوش باشد؟ لذا زمانی این ضرب المثل را به کار می برند که بخواهند شخص را به نوعی تهدید کنند و به او ب??همانند آخر و عاقبت خوبی برایش ندارد. دکتر ??ریدون جنیدی در یک برنامه رادیویی زنده در مورد سوال خانمی که از وی پرسید: چرا می گویند آخر شاهنامه خوش است؟ چنین جواب داد:

«
این گ??ته ی دشمنان ایران است . چه گونه می شود که آخر شاهنامه که ما همه ی
هستی و دار و ندارمان را از دست می دهیم ، خوش باشد ؟ نه ! این گ??ته ی
دشمنان ایران است. و حتّی یکی از این دشمنان کتابی به همین نام چاپ کرده
است : آخر شاهنامه ، که می گوید هر که درباره ی شاهنامه کار کرده ، در آخر
بدبخت شده . من ، خود ، عمر خرّم خود را در راه شاهنامه نهادم و اکنون
خوشبخت ترین مرد جهانم. »

 

 

در آخر شاهنامه جز اندوه ??ردوسی از ویرانی ایران بدست تازیان و تباه شدن نژاد ایرانی و مرثیه وی در این راه چیزی نخواهید یا??ت.

نمونه ای را در زیر با هم می خوانیم:

چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکر و عمر شود

تبه گردد این رنج???های دراز نشیبی دراز است پیش ??راز

نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر کز اختر همه تازیان راست بهر

بپوشند از ایشان گروهی سیاه ز دیبا نهند از بر سر کلاه

نه تاج و نه تخت و نه زرینه ک??ش نه گوهر نه ا??سر نه رخشان در??ش

برنجد یکی، دیگری بر خورد به داد و به بخشش کسی ننگرد

ز پیمان بگردند و از راستی گرامی شود کژی و کاستی

پیاده شود مردم رزم???جوی سوار آنکه لا?? آرد و گ??تگوی

کشاورز جنگی شود بی???هنر نژاد و بزرگی نیاید به بر

رباید همی این از آن، آن از این ز ن??رین ندانند باز آ??رین

نهانی بتر ز آشکارا شود دل مردمان سنگ خارا شود

بداندیش گردد پدر بر پسر پسر همچنین بر پدر چاره???گر

شود بنده???ی بی???هنر شهریار نژاد و بزرگی نیاید به کار

به گیتی نماند کسی را و??ا روان و زبان???ها شود پر ج??ا

از ایران و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان

نه دهقان نه ترک و نه تازی بود سخن???ها به کردار بازی بود

همه گنج???ها زیر دامن نهند بمیرند و کوشش به دشمن دهند

چنان ??اش گردد غم و رنج و شور که رامش به هنگام بهرام گور

نه جشن و نه رامش، نه گوهر نه نام به کوشش ز هر گونه سازند دام

زیان کسان از پی سود خویش بجویند و دین اندر آرند پیش

 

 

 

 

چند نکته:

- ر??تن تخت شاهی (به نشانه???ی نظم و ثبات کشور) و آمدن منبر،

- رنج???های دراز: تلاش ایرانیان برای ساختن تمدنی بزرگ (از زمان کوروش ۶٠٠ پیش از میلاد مسیح تا زمان یزدگرد ۶٢٠ پس از میلاد)

- تخت و دیهیم (تاج) و شهر: زندگی شهری (تمدن)

- برتجد کسی، دیگری بر خورد: کس تلاش کند و دیگری سود ببرد

- داد و بخشش: عدالت و بخشش از ارزش???های مهم اجتماعی

- پیمان و راستی: از ارزش???های ??رهنگ ایرانیان. کژی و کاستی: از پادارزش???ها

- پیاده شدن: بی???ارج شدن. سوار: محترم

- نژاد و بزرگی: از ارزش???های ایرانیان

- شهریار شدن بندگان بی???ارزش: عربان از زیردستان بی???اهمیت ساسانیان بودند

- دهقان: عربی شده???ی دهگان. دهگان بزرگ و سرور ده در زمان ساسانیان بود. به نوعی اشرا?? محلی

- کشاورز جنگی: صنعت ایرانیان کشاورزی بود در حالی که عربان بیشتر تاجرپیشه بودند و به علت شرایط جغرا??یایی خود با کشاورزی میانه???ی خوبی نداشتند. مثلا مکیان به اهل یثرب (مدینه???ی قبل از اسلام) که کشاورزی می???کردند به طعنه می???گ??تند آب???کش و حمال!

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...