mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 دلم گر??ته از آدم هايي که ميگن دوست دارم اما معني شو نمي دونن از آدم هايي که مي خوان مال اونا باشي اما خودشون مال تو نيستن از اونايي که زير بارون برات مي ميرن و وقتي آ??تاب ميشه همه چيز يادشون ميره !!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 وقتی* که ر??تم تازه تو می??همی عاشقی چیه می*شناسی* عشق بعد من می??همی عاشقت کیه عاقبت از غصه تو نقش توی قصه*ها میشم میرم و پیدام نمی*شه تنها مثل خدا میشم به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 جمعه شب ها تمام شهر از بوي بوسه و بغل پر مي شود بستر من اما از طعم گــس تنهايی !!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 من همان مردی هستم که بعد ها به دخترت نشان می دهی و می گویی این مرد را دوست داشتم او از تو می پرسد که چه شد از یکدیگر جدا شدید؟ تو بگو، تقصیر خودش بود ، دیوانه بود نشانه اش هم این است که او هنوز هم عاشق من است به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 در ابعاد اين عصر خاموش، من از طعم تصني?? در متن ادراك يك كوچه، تنهاترم ... بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است ... به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 چه با هیاهو به قلبم آمدی و چه آرام از قلبم ر??تی ، هنگام آمدنت عاشقانه با من درد دل میکردی و هنگام ر??تنت تنها با یک سکوت به صدای گریه هایم گوش میکردی. به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 ??کر میکردم در اغوشش بگیرم بهتر است،بعدها دیدم در اغوشش بمیرم بهتر است،گرم اغوشش شدم دست و دلش لرزید و گ??ت،شاید از دستت دلم را پس بگیرم بهتر است به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 می خندم ! دیگر تب هم ندارم داغ هم نیستم دیگر به یاد تو هم نیستم سرد شده ام ...سرد سرد ... می ترسم شاید دق کرده ام کسی چه می داند !!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 ن??رینت نمیکنم که تون??رین شده ی زمینی که این عشق را به هوست باختی تو را میسپارمت به هوست چرا که میدانم خدایان زمین از تو و نا پا کی ات انت??ام میگیرد باشد تا آن روز ............. به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 همین مسیر را مستقیم بروی ... می رسی به دوراهی ، یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم?? من !!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 امروز به انهایی می اندیشم که روی شانه هایم گریه کردند و نوبت من که شد دیگر نبودند به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 روی قلبی نوشته بود شکستنی است مواظب باشید ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است راحت باشید ! عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه گذاشتن سدي در برابر روديست كه از چشمانت جاري است. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه پنهان كردن قلبي است كه به اس??ناك ترين حالت شكسته است. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه نداشتن شانه هاي محكمي است كه بتواني به آن تكيه كني و از غم زندگي برايش اشك بريزي. عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلكه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است كه مجبوري آخرش را با جدايي به سرانجام برساني به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 وقتى كسى تنهات گذاشت نگران خودت نباش كه بدون اون چكار كنى.شرمنده دلت باش كه به تو اطمينان كرده همه میگن بخشش از بزرگان است .. من بخشیدم و هیچکس بهم نگ??ت چقدر بزرگ شدی .. همه گ??تند بلد نبودی حقتو بگیری....! !!!! يـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــ??ر زنـــــــــدگـــی همـــــــش شـــــروعـــه... خـــــودتـــــــــو تـــــــمـــوم نـــکن به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 یواش تر سکوت کن!!!اینجا گویی همه ??ریاد ها خوابند...یواش تر سکوت کن!!!اینجا گویی...زمزمه ها سوار بر بادند...یواش تر سکوت کن!!!اینجا گوییموج های آرزو از ساحل گریزانند و زیر آبند...دکتر شریعتی بعضي وقت ها چيزي مي نويسي ??قط براي يک ن??ر،اما دلـــــــــــت ميگيرد وقتي يادت مي ا??تد که هرکســـــــــــي ممکن است بخواند جـــــــــــــــــز آن يـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــ??ر بعضي وقت ها چيزي مي نويسي ??قط براي يک ن??ر،اما دلـــــــــــت ميگيرد وقتي يادت مي ا??تد که هرکســـــــــــي ممکن است بخواند جـــــــــــــــــز آن يـــــــــــــــک نــــــــــــــــــــ??ر به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 اول آشناییمـــــــــون یادم میــــــــــــاد....یادم میــــــــــاد گ??تی به من دوستـــــــــــ دارم خیلی ،زیاد خیلی زیاد رو سادگی حر??تو باورم شد....تو عاقبت زندگیمو دادی، به باد دادی به باد من میرم از زندگی تو بیرون........یادت باشه خونمو کردی ویرون خـــــــــــونمو کــــــــــــردی ویــــــــــرون برگرد بی رحمانه بودنت را می توانم تحمل کنم اما نبودت را هرگز عشق نمیپرسه تو کی هستی عشق ??قط میگه تو مال منی نمیپرسه اهل کجایی ??قط میگه تو قلب من زندگی میکنی عشق نمیپرسه چکار میکنی ??قط میگه باعث میشی قلب من به ضربان بی??ته عشق نمیپرسه تو چرا دور هستی ??قط میگه همیشه با منی عشق نمیپرسه دوسم داری ??قط میگه:دوستت دارم.....! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 عشق و ن??رت چه به هم نزدیکند سال*هاست که به عشق مشکوکم زیرا با ن??رت در بن و بنیاد یکی است: هر دو در «احساساتی شدید داشتن» شریک اند. آن کس که اسید پاشید، عاشق بود. هر روز بیشتر به صدق این جمله*ی شریعتی بزرگ ایمان می*آورم که: «دوست داشتن از عشق بالاتر است.» در دوست داشتن، ملایمتی هست که به انسانیت نزدیک*تر است حتی اگر این ملایمت در نظر عده*ای بوی میان*مایگی بدهد. ميردامادي روزهاست که از سق?? لحظه هایم یاد تو چکه میکند.اگر باران بند بیاید از این خانه میروم به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 هیچ زمان دل به کسی نبند ...... چون این دنیا این قدر کوچک است که دو تا دل کنار هم جا نمیشه ..... ولی اگر دل بستی ... هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا این قدر بزرگه ... که دیگه پیداش نمیکنی دخترک ر??ت ولی زیر لب این را می گ??ت: " او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: ......" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! " عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز و نپرس که چرا لحن کلامم تلخ است بوسه تلخ لبت برلبم جامانده...!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 يک آشنايي دوستانه ما با هم دست داديم.. تو ??قط دست دادی.. و من.. همه چيز از دست دادم... من هر روز تلاش مي کنم که در خاطرم بماند.. ...و تو هر روز تلاش مي کني که ??راموش کنی.. چه بلاتکلي?? اند خاطراتمان به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 روزی خواهد رسید که تو از من بپرسی مرا بیشتر دوست داری یا زندگی ات و من خواهم گ??ت زندگی ام و تو مرا ترک می کنی بدون آنکه بدانی زندگی من تو هستی... به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنها خیلی خستست جای بارون بهاری روی چترای شکستست اما من میگم یه عاشق همه دنیا را داره همه چترا را باید بست وقتی آسمون میباره به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 در سرزمین عاط??ه هایم چون گل روئیدی و من باغبانی آموختم ، اما کدام گل احساس باغبان را می ??همد؟ آیا هیچ گلی هست که باغبان را به اندازه ی یک قطره شبنم یا یک گلبرگ بشناسد و دوست بدارد ؟ به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 ??س??ر در ستون ه??ت ، منگنز در طبقه چهار ، ید در گروه پنجم... کاش مندلی?? می گ??ت من کجا باید بنشینم؟ وقتی صاحب خانه می گوید خالی کن!!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 چشم های درخشان پر خواهش ات را می بویم و دست هایت را - پرنده های پریده رنگ در پائیز - تو نیز می دانی می دانی هراسی در عاشقانه هاست زیرا همیشه چیزی هست که بر و??ق مراد نیست سیروس شاملو به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 قلعه ی سوخته زير تيغ ا??تاب ميدرخشيد و تو با ان دامن پر چين كه يادگار سبز ??راموشيهاست دستانت را پر از مهتاب ميكردی كه كور سوی نور باشد به اوكه هرگز نمی ايد نگرانم گلهای دامنت كه هيچ غنجه ناز نگاهت نيز بر شانه جاده ر??تنش بخشكد به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 آب دیگه آب نیست ... آبی دیگه آبی نیست ... یکی شدن ! حسودیم شد به آب ... به آبی ... به یکی شدن به این سادگی .. به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر