melinaa Posted August 13, 2018 Share Posted August 13, 2018 آغاز موسیقی ؛ تغییرات زیروبمی ؛ حجم صوت ؛ گونه ساز ؛ و امتداد صداست.گوش انسان قادر به درک و پاسخ دهی به اصوات و پارازیت ها در محدوده ی مشخصی از زیرو بمی وشدت صدا هستند. گوش ما نمیتواند اصوات تقریبا بالای 25000 هرتز و پایین تر از 20 هرتز( تناوب بر ثانیه ) را بشنود . همچنین قابلیت تشخیص اصوات با شدت صوت آرام و ضعی?? یا بلند و قوی را ندارد . تا آنجایی که به موسیقی مربوط میشود من سعی بر ??رموله کردن یک تعری?? دقیق از موسیقی را ندارم بلکه به این ??رض و پنداشت بسنده میکنم که موسیقی بدون تغییری در زیر و بمی( ??راوانی ) تمبر ( شکل ??رکانسی ) یا شدت ( دامنه صوت ) موسیقی واقعی نیست . صدا تنها زمانی تبدیل به موسیقی میشود که در این دسته خصیصه های صدا تغییرات مشخصی صورت گیرد . صدای آژیر خطر ؛ صدای ثابت یک بیپ ؛ یا حتی صدای یک نت اجرا شده توسط ارگان با حجم صوت و رنگ ثابت به هیچ عنوان کسی را تحت تاثیر موسیقایی خود قرار نمیدهد آنچه که صدا را به موسیقی تبدیل میکند همین تغییرات است . بیانگری موسیقی بستگی به میزان و کی??یت تغییر زیرو بمی؛ رنگ و حجم صوت دارد و در واقع اگر ساز موسیقایی با تغییرات نت؛ داینامیک ( تغییرات حجم صوت ) یا رنگ همراه شود؛ موسیقی به وجود میاید. اگر چه من هم اکنون قصد بیشتر شرح دادن در باره این موضوع را ندارم مایلم این مطلب را بیان کنم که تمام حرکاتی که ما برای ایجاد تغییر در صدا به کار میگیریم تعیین کننده صدا دهی بست و گسترش و بیان محتویات قاطع است . طریقه ای که در آن پیانیست کلید پیانو را مینوازد یا ویولونیست از ارشه و انگشتان خود است??اده میکند و گونه ایی که خوانندگان و نوازندگان سازهای بادی را با تن??س خود کنترل میکنند مشخص کننده کی??یت صدای تولید شده هستند. موسیقی آنها در نتیجه حرکاتیست که آنها اتخاذ کرده اند به عبارت دیگر ظرا??تهای موجود در صدای تولید شده توسط آنها ناشی از حرکات ساخته شده توسط آنهاست. تغییرات صدا بازتاب حرکات و حرکات بازتاب احساسات به دلایل بالاست که تکنیک نمیتواند از موسیقی مجزا باشد و همچنین تکنیک غلط منتج به موسیقی غلط میشود. شخص باید برای تولید صداهای گوناگون ؛ زیبا و بیانگر تمام صداهای نا متناهی انسانی؛ تکنیک صحیح و کاملا هماهنگ شده ای را به دست آورد. با اینحال صدایی که ما تولید میکنیم نباید لزوما زیبا باشد اگر این مسیر را انتخاب نکنیم. ما با تمام گستره احساسات انسانی و شور زیبا سروکار داریم که در این بین تجربیات تنها ادراکی نیستند که ما مایل به بیان آنها هستیم . همانگونه که حرکات و اصوات وابسته به یکدیگر هستند؛ حرکات و احساسات هم بدین ترتیب با هم در ارتباطند. اصوات در نتیجه ی حرکات هستند؛ و حرکات باید درارتباط به احساسات باشند. اگرچه واکنش های احساسی به موسیقی ، ??ردی هستند؛ اما این واکنش ها باید بگونه ای باشند که با میزان و کی??یت احساسات آهنگساز منطبق باشند. پر واضح است ؛ حال و هوایی که شوپن برای نوشتن برخی از نوکتورن های لطی?? و دلنواز خود از آن الهام گر??ته است ؛ با حرکات تنش دار ؛ خشک ؛ ناگهانی ؛ یا عصبی قابل بیرون کشیدن و بیان نیستند و یا در حالتی دیگر ؛ شخص نباید اتود های با حرارت؛ طو??انی و به وجد آورنده اسکریابین را با حرکات رویایی ؛ دقیق و لطی?? اجرا کند. جلوی این احساسات گر??ته شود یا نشود ؛ میزان و شدت احساسات و درک پیانیست از طریق حرکات ارگانیزم ??یزیکیش بیان شده؛ همین حرکات از طریق پیانو انتقال یا??ته و درشنونده واکنش یکسان ایجاد میکند. آهنگساز؛ نوازنده ؛ شنونده این سلسله وقایع را میتوان اینطوربیان کرد : حرکت از احساسات به طر?? حرکات ( تکنیک ) و از حرکات به طر?? اصوات ( موسیقی) ؛ همینطور چرخه کامل آ??رینش در موسیقی نسبتا ساده است: احساساتی که آهنگساز را برای خلق موسیقی اش بر انگیخته است از طریق موسیقی اش بیان میشود سپس پس ازمکتوب شدن آن قابل رویت میشود ( نت موسیقی) . در حقیقت نقش اجرا کننده بازآ??رینیه موسیقی و( و احساسات الهام بخش آهنگساز) با همان حال و هوای مشابه آهنگساز در شنونده است. مهمترین حلقه در این زنجیره تکنیک است یعنی همان حرکاتی که توسط اجرا کننده برای باز آ??رینی موسیقی است??اده میشود. تحت شرایط ایده آل ؛ احساسات شنونده وقتی با شنیدن اجرای نوازنده وخواننده ای برانگیخته میشود که احساسات و حال و هوای اجرا کننده ؛ بازتاب احساسات آهنگساز باشد. صلاحیت نوازنده منوط است به این مطلب که آیا ت??سیر او از نوشته ها مطابق با اشارات آهنگساز است و همچنین آیا تکنیک او ( حرکات ) مطابق با مضمون احساسیه این اشارات است یا خیر. این توضیحات ممکن است برای بعضی ا??راد تکراری به نظر آیند؛ برای بعضی دیگر ممکن است شبیه یک بیش ساده سازی شیوه نسبتا پیچیده و حساس باشد. مطلبی که من سعی بر توضیح دادن آن دارم توالی نقش آهنگساز ؛ نوازنده و شنونده در آ??رینش ؛ باز آ??رینی و وانکش به موسیقی است . من این کار را برای جلب توجه شما به یک نکته مهم و اساسی انجام میدهم: تصویر مکتوب از موسیقی( نت موسیقی) نمایانگر واضح از نوع حرکاتی(تکنیک) که قرار است در ??رایند اجرای موسیقی به کار گر??ته شود. نت موسیقی یک رابطه کاملا واضح را بین احساسات و حرکات بنا میکند. نوازندگی در تصویر موسیقی ( نت موسیقی) الگوهای حرکات مشابه ای را پیدا خواهد کرد که خود راه حل تکنیکی برای هرپاساژ خاصی است. تعدادی محدود از الگوهای حرکت بنیادین ??رد باید به راحتی بتواند حرکت های بی شمار بدن انسان را به تعدادی اندک از الگوهای واضح و بنیادین تقلیل داده و سازمان دهی کند که این الگوها خود ؛ ماهیت تکنیک را شکل میدهد ؛ همچنین ??رد نوازنده باید بتواند براحتی این الگوهای بنیادین بدن انسان را با الگوهای دیداری در موسیقی شناسایی و همسان سازد. این مطلب به راحتی قابل اجراست زیرا آناتومی بدن انسان اساسا در تمام دنیا از گذشته تااکنون مشابه بوده است خصوصا از زمان اختراع پیانو. با در نظر داشتن این یکسانی؛ بنا نهادن الگوهای حرکت انسان که اساس نوازندگی پیانو هستند را برای ما امکان پذیر میکند در عین حال در این همسانی یک تنوع نا محدود و لذت بخش وجود دارد: اندازه ؛ وزن ؛ و تناسب بین اجزا بدن هر ??ردی با دیگری مت??اوت است. این تنوع در انواع بدن های مت??اوت باعث ایجاد حرکتهای بی نهایت گوناگون در این الگوهای حرکت بنیادین میشود .بنابراین هر ??رد میتواند صدای ( پالت صوتی شخصی ازلمس ورنگ) مخصوص به خود را در هنگام نوازندگی پیانو تولید کنند. تمرین کردن: بنا نهادن عادت از طریق تکرار آگاهانه تشریح و دسته بندی این الگوهای حرکت پایه ای در بخش مربوطه آورده شده اند. به منظور پیشر??ت و تقویت یک تکنیک خوب ؛ هنرجو و نوازنده در آموزشگاه پیانو در غرب تهران باید این مطلب را آموخته و برآن مسلط شود که الگوهای حرکت باید در حرکات ??یزیکی اش به شکل غریضی نمایان شوند. پس از آنکه نوازنده الگوی حرکت مناسب را برای قطعه موسیقی اش مشخص کرد ؛ سپس آن را باید پیاده سازی کند. تمرین تکنیک چیزی نیست به غیر از پروسه به اصطلاح \\\\\\\\\\\\\" در بدن انداختن \\\\\\\\\\\\\" الگوهای حرکت از طریق تکرار. چنانچه این حرکات به درستی و آگاهانه اجرا شوند اندک تمرین ک??ایت میکند. شیوه تمرین در مقالات بعد کاملا بحث میشود اما تا اینجا من اشاره میکنم که هنگامیکه عادت حرکت ما به محکمی و درست کسب شود دیگر احتیاجی به تمرین تکنیک نخواهد بود. آنچه که ما بدان احتیاج داریم پیاده سازی این الگوهای حرکت در مجموعه قطعاتمان است سپس تکنیک ما پس از رشد تبدیل به یک ابزار مطیع میشود که ما را در جستجوی ت??سیر موزیکال یاری میکند. هماهنگی میتوانیم ??رض کنیم که اکثر مردم که موسیقی مطالعه میکنند یا موسیقیدان هایی که تمرین ساز میکنند ؛ هر کدام با یک میزان مشخصی از هماهنگی بدن به دنیا آمده اند. هماهنگی غریضی بدن انسان ما را در زنده ماندن ؛ ??عالیت های روزمره زندگی ؛ جابجایی ؛ و پاسخ دهی به چالش ها یاری میکند. چنانچه هماهنگی ما به درستی پرورش یابد میتواند ما را به اوج دستاوردها برساند. شکستن رکورد های جهانی در شنا کردن ؛ دویدن ؛ یا پرش با نیزه و رشد استثنایی تکنیک درخشان و بیانگربه عنوان یک پیانیست یا ویلونیست گویای بالاترین حد هماهنگی میباشد. گذشته از پرورش مهارت های هماهنگی؛ ورزشکاران باید قدرت ماهیچه ای و استقامتشان را بالا ببرند در حالیکه موسیقی دانها تنها احتیاج به تقویت هماهنگی دارند.ما ماهیچه های قوی نمیسازیم بلکه یاد میگریم که ماهیچه های از پیش قوی را ??عال کرده تا در یک همکاری به ماهیچه های ضعی?? تر کمک کنند. در واقع به خدمت گر??تن ماهیچه های قوی با هد?? کمک به ماهیچه های ضعی?? تر اساس هماهنگیست و این نوع مهارت چیزیست که ما باید در هنربه کار گیریم. هر چند برای بعضی ها ممکن است وسوسه انگیز باشد ولی موسیقی و تمرین کردن احتیاجی به این ندارد که ??عالیت ورزشی خطاب شوند.منبع:آموزشگاه پیانو در غرب تهران Link to comment Share on other sites More sharing options...
Recommended Posts
Please sign in to comment
You will be able to leave a comment after signing in
Sign In Now