saeed kratos 8 ارسال شده در خرداد 93 میمون هایی که «ترسیدن» را یاد گر??تند: میمون هایی که از مار نمیترسیدند را در کنار مار ها قرار دادند. در همین حین صداهای بلند و وحشتناکی هم از بلندگو ها پخش کردند. با این کار میمون هایی که از مار ها نمی ترسیدند «یاد گر??تند» که از مار بترسند. نتیجه عجیب تر این آزمایش این بود که حتی میمون های دیگری که هم که از مار ها نمیترسیدند با دیدن ترس سایر میمون ها آنها هم از مار ها ترسیدند. نتیجه: ما از بعضی از چیزها میترسیم چون آنها را با چیز های دیگری در ذهن مان به یکدیگر مرتبط میکنیم. مثلآ یک کودک بعد از شنیدن صدای ترسناک محکم بسته شدن درب در تاریکی از تاریکی خواهد ترسید. قورباغه هایی که زنده زنده آب پز شدند: چند قورباغه را در ظر??ی پر از آب جوش انداختند، آنها خیلی سریع از آب جوش به بیرون پریدند و خودشان را نجات دادند. وقتی همین قورباغه ها را در ظر?? آب سرد قرار دادند و آرام آرام آب را به جوش رساندند همه آنها در آب جوش کشته شدند چون نتوانستند عکس العملی به همان سرعت نشان دهند. نتیجه: ما میتوانیم تغییرات ناگهانی را ب??همیم و متقابلآ عکس العمل نشان دهیم اما وقتی این تغییرات در دراز مدت انجام میشوند وقتی متوجه میشویم که دیگر خیلی دیر است. یادمان باشد، نه عادت های بد یک شبه وجود کسی را ??را میگیرد و نه کسی یک شبه ??رد دیگری میشود، همه چیز پله پله انجام میشود. مهم این است که گرم شدن آب را احساس کنید. موش های شناگری که غرق شدند: این بار تعدادی موش های صحرایی که بعضی آنها میتوانند ۸۰ ساعت مداوم شنا کنند آماده شدند. محققان قبل از اینکه آنها را در آب بیاندازند با کلک این باور غلط را در موش ها به وجود آوردند که آنها گیر ا??تاده اند. خیلی از موش ها تنها پس از چند دقیقه بعد از شنا کردن غرق شدند. نه چون نمی توانستند شنا کنند، بلکه چون ??کر می کردند گیر کرده اند ناامید شده و دست از شنا کردن برداشتند و غرق شدند. نتیجه: وقتی همه چیز به آن طور که می خواهیم پیش میرود ما هم با حداکثر توان مان تلاش میکنیم. اما بعد از اینکه سر و کله مشکلات بزرگ و کوچک پیدا میشود ناامید شده و دست از تلاش کردن بر می داریم، با وجود اینکه توان انجام آن را داریم. سگ هایی که یاد گر??تند تلاش نکنند: تعدادی سگ در اتاقی قرار گر??تند که زمین آن میتوانست شوک الکتریکی خ??ی??ی به سگ ها وارد کند. دکمه ای روی دیوار اتاق بود که با ??شرده شدن جریان را قطع میکرد. وقتی شوک وارد شد سگ ها بالا و پایین پریدند تا بالاخره یکی از سگ ها دکمه را زد و جریان قطع شد. سگ ها یاد گر??تند با زدن آن دکمه آن شوک ناخوشایند قطع میشود. روی نص?? گروه اول سگ ها همین آزمایش دوباره تکرار شد اما این بار دراتاق دیگری که دکمه ای الکی داشت و با زدن آن هیچ ات??اقی نمیا??تاد و جریان همچنان ادامه داشت. بعد از این مراحل سگ هایی که در اتاق دوم بودند به اتاق اول (با کلید سالم) بازگردانده شدند و آزمایش تکرار شد. این بار هیچ کدام شان حتی سعی نکردند که دکمه را ??شار دهند. نتیجه: هیچ کس با نامیدی به دنیا نمیآید، بلکه ما بعد از اینکه چند بار شکست میخوریم «شکست خوردن» را یاد میگیریم و حتی به خودمان زحمت تلاش کردن نمیدهیم. اگر به مشکلی برخورده اید، مهم نیست د??عه چندم است که زمین خورده اید، باز هم بلند شوید و برای حل آن تلاش کنید. ممکن است کلید سالم باشد، ??قط ??شارش دهید منبع پی سی د انلود به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
edzio 3 ارسال شده در خرداد 93 خیلی به نکته های خوبی اشاره کرده ممنون سعید جان . به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mpjl 2 ارسال شده در خرداد 93 بعضیا هستن از سگ دو درس گر??تن، حالا باید ب??همین چیا رو میگم... به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر