رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی

J•KeR

عضو
  • تعداد ارسال ها

    48
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی مطالب نوشته شده توسط J•KeR

  1. J•KeR

    خبر بد

    داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریكایی در تایید اینكه نباید اخبار ناگوار را به یكباره به شنونده گ??ت تعری?? می كند: مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سركشی اوضاع ??رستاده بود. پس از مراجعه پرسید: -جرج از خانه چه خبر؟ -خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد. -سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟ -پرخوری قربان! -پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید كه تا این اندازه دوست داشت؟ -گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد. -این همه گوشت اسب از كجا آوردید؟ -همه اسب های پدرتان مردند قربان! -چه گ??تی؟ همه آنها مردند؟ - بله قربان. همه آنها از كار زیادی مردند. -برای چه این قدر كار كردند؟ -برای اینكه آب بیاورند قربان! -گ??تی آب آب برای چه؟ -برای اینكه آتش را خاموش كنند قربان! -كدام آتش را؟ -آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاكستر شد. -پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟ -??كر می كنم كه شعله شمع باعث این كار شد. قربان! -گ??تی شمع؟ كدام شمع؟ -شمع هایی كه برای تشیع جنازه مادرتان است??اده شد قربان! -مادرم هم مرد؟ -بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سزش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان.! -كدام حادثه؟ -حادثه مرگ پدرتان قربان! -پدرم هم مرد؟ -بله قربان. مرد بیچاره همین كه آن خبر را شنید زندگی را بدرود گ??ت. -كدام خبر را؟ -خبر های بدی قربان. بانك شما ورشكست شد. اعتبار شما از بین ر??ت و حالا بیش از یك سنت تو این دنیا ارزش ندارید. من جسارت كردم قربان خواستم خبر ها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان!!!:flapper::flapper::gigglesmile::gigglesmile:
  2. مشترک گرامی ??ایر??اکس در درسترس نمی باشد لط??ا بعدا تماس حاصل ??رمایید. تبصره ی یک : ر??ته گل بچینه تبصره ی دو: ر??ته پوستش رو بکشه تبصره ی سه: یک جایی ر??ته دیگه به حاشیه نکشید -*-*-*-*-*-*-*-* مشترک گرامی دسترسی به این سایت به توجه به قوانین جرائم رایانه ای و یارانه ای مقدر و امکان پذیر نمی بشاد لط??ا مجدد تلاش ن??رمایید. با تشکر تبصره ی یک:سایتش چینی بوده تبصره ی دو: یک کار بدی توش انجام شده بوده تبصره ی سه : باعث پیوند دو مرغ عشق شده باشه -*-*-*-*-*-*-*-*-*-* مشترک گرامی دسترسی به این اسکریپت طبق دستور مقامات قضایی و ??ضایی مقدور نمی باشد .لذا اگر این اسکریپت به اشتباه ??یلتر شده است ضمن عذر خواهی لط??ا بیخال شوید و مجددا تلاش حاصل ??رمایید تبصره ی یک :این اسکریپت شاید طبق اصول بند 141 قانون اساسی دینی مذهبی حرام باشد. تبصره ی دو : این اسکریپت شاید لانه ی جاسوسی باشد در قبل مرورگر خ??ته ی شما. تبصره ی سه:??یلتر ر??ته گل بچینه :D -*-*-*-*-*-*-* مشترک گرامی چت کردن با این خانوم بدون اجازه از والدین مذکور و هذکور حرام می باشد و کار غیر قانونی می باشد لط??ا پس از اجازه از والدین خود و خواندن صیغه ی محرمیه و ازدواج با شخص مذکور می توانید با چت ??رمایید. تبصره ی یک : بزنم به تخته ..... مخش رو زدن چه سخته :D تبصره ی دو: حسادت یکی از اعضای ??یلترینگ و پاسخ گویی شرعی تبصره ی سه: عروس ر??ته گل بچینه :D این اولین طنزی بود که با دشت خودم نوشتم. پس اگه مسخره بود ببخشید شرمنده اولین کارم توی این حیطه است. با تشکر
  3. J•KeR

    راه حل معضل ازدواج

    ه ازای تولد هر 100 دختر، 105 پسر متولد می*شود با توجه به اینکه از همین امروز باید آینده نگری نمود، چهار کارشناس سوسه در یک نشست اضطراری دور هم گرد آمدند و در مورد این ات??اق به بحث و گ??تگو پرداختند، صحبتهای زیر مشروح گ??تگوهای آنان می باشد! کارشناس اول: اصولاً اگر این رابطه به صورت برعکس بود و چهار پنج تایی دختر بیشتر به دنیا می آمدند، مشکل خاصی نبود، می شد از یکی دو تا از پسران درخواست کرد که اقدام به ??داکاری کنند و تجدید ??راش نمایند! کارشناس دوم: من یک پیشنهاد خوب به ذهنم رسیده است، می توانیم قانونی در کشور تصویب کنیم که پسرها برای مسا??رتهای هوایی ??قط بتوانند سوار توپول?? شوند، در این صورت در عرض چند ماه مشکلمان حل می شود. کارشناس سوم: اصلاً این راه حل معقول نیست، با این وضعیت توپول?? ها شاید با تصویب چنین قانونی در عرض چند ماه با کمبود شدید پسر مواجه بشیم! کارشناس چهارم: چه طوره الکی توی روزنامه ها شایعه کنیم که توی ژاپن کار هست، بعد وقتی که پسرها ر??تن اونجا، قانون بزاریم ورود مجردها به کشور ممنوع است، این طوری مشکلمون در داخل حل میشه و اون جوون مجرد هم چون توی کشور ژاپن است، مشکل دولت ژاپنه که براش همسر پیدا کنه! کارشناس سوم: نه! این راه حل هم چندان منطقی نیست، با وجود این همه بیکار احتمال داره با ایجاد شایعه در مورد وجود کار در ژاپن همه جوون ها برن اونجا و هیچ پسر جوونی در داخل مملکت نمونه! کارشناس چهارم: چی چی رو شاید همه جوون ها برن ژاپن! همه که بیکار نیستن! کارشناس اول: آقایون با هم جر و بحث نکنین! به نظر من بهتره شرایط ازدواج رو سخت کنیم که خود به خود پنج تا از پسرها از ازدواج کردن منصر?? بشن، مثلاً قیمت مسکن و اجاره خونه ها رو بالا ببریم، وام مسکن رو با شرایط سخت پرداخت کنیم و یه مبلغ خیلی کم بابت وام ازدواج بدیم، قیمت کل کالاهای ضروری رو بالا ببریم و با ??رهنگ سازی در صدا و سیما باعث بشیم که خانواده ها مهریه ها رو ا??زایش بدن، مردم رو تجمل گرا کنیم و این جور چیزا! کارشناس دوم: نه! این هم راه حل خوبی نیست! حی?? نیست اخلاق ساده زیستانه مردممون رو به سمت تجمل گرایی ببریم؟! شاید با این جور اعمال و سخت کردن ازدواج نه تنها پنج تا، بلکه 95 تاشون پشیمون بشن و ازدواج نکنن، اون وقت تکلی?? چیه؟ ! کارشناس چهارم: یا??تم! یا??تم! یه ??کر خوب به ذهنم رسید! دیگه مشکلاتمون حل شد! کارشناس اول و دوم و سوم (با همدیگر): راه حلت رو بگو! کارشناس چهارم: بریم از کشور چین دختر وارد کنیم! (صدای سوت و ک?? و هلهله) کارشناس اول و دوم و سوم (با همدیگر): بابا تو دیگه کی هستی! دمت گرم! عجب ??کر بکری! بهترین راه حل همینه!!
  4. يکي بود ، دو تا نبود ، زير گنبد کبود که شايدم کبود نبود و آبي بود ، يه دختر خوشگل بي پدر مادر زندگي مي کرد. اسم اين دختر خوشگله سيندرلا بود که بلا نسبت دختراي امروزي، روم به ديوار روم به ديوار ، گلاب به روتون خيلي خوشگل بود . سيندرلا با نامادريش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنياش که اسمشون زري و پري بود زندگي مي کرد . بيچاره سيندرلا از صبح که از خواب پا مي شد بايد کار مي کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خيلي ظالم بود . همش مي گ??ت سيندرلا پارکت ها رو طي کشيدي؟ سيندرلا لوور دراپه ها رو گرد گيري کردي؟ سيندرلا ميلک شيک توت ??رنگيه منو آماده کردي ؟ سيندرلا هم تو دلش مي گ??ت : اي بترکي ، ذليل مرده ي گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آ??سايده ، و بلند مي گ??ت : بعله مامي صغي ( همون صغرا خانم خودمون ) . خلاصه الهي بميرم براي اين دختر خوشگله که بدبختيهاش يکي دو تا نبود . .... القصه ، يه روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشي زير دلش زده بود ، خر شد و تصميم گر??ت که ازدواج کنه . ر??ت پيش مامانش و گ??ت مامان جونم ..... مامانش : بعله پسر دلبندم .... شاهزاده : من زن مي خوام ..... مامانش : تو غلط مي کني پسره ي گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ ديگه زن گر??تنت چيه؟......... شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پير پسر مي شم ، دارم مثل غنچه ي گل پرپر مي شم .....مامانش در حالي که اشکش سرازير شده بود گ??ت : باشه قند عسلم ، شير و شکرم ، پسر گلم ، مي خواي با کي مزدوج شي؟ ....... شاهزاده : هنوز نمي دونم ولي مي دونم که از بي زني دارم مي ميرم ...... مامانش : من از ??ردا سراغ مي گيرم تا يه دختر نجيب و آ??تاب مهتاب نديده و خوشگل مثل خودم برات پيدا کنم . خلاصه شاهزاده ديگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش يه دختر با کمالات و تحصيل کرده و امروزي براش گير بياره. يه روز مامانش گ??ت : کوچولوي عزيز مامان ، من تمام دختراي شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردني برات بگيرمش ، شاهزاده گ??ت : چرا با پس گردني؟ مامانش گ??ت : الاغ ، چرا نمي ??همي ، براي اينکه مهريه بهش ندي، پس آخه تو کي مي خواي آدم بشي ؟ روز مهموني ??را رسيد ، سيندرلا و زري و پري هم دعوت شده بودند . زري و پري هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه ميمون ، اما سيندرلا ، واي چي بگم براتون شده بود يه تيکه ماه ، اصلا" ماه کيلويي چنده ، شده بود ونوس شايدم ...( مگه من ??ضولم ، اصلا" به ما چه شبيه چي شده بود ) . صغرا خانم حسود چشم در اومده سيندرلا رو با خودش نبرد ، سيندرلا کنار شومينه نشست و قهوه ي تلخ نوشيد و آه کشيد و اشک ريخت . يهو ديد يه ??رشته ي تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با يه دماغ سلطنتي و چشماي لوچ جلوي روش ظاهر شد ....سيندرلا گ??ت : سلام....... ??رشته : گيريم عليک . حالا آبغوره مي گيري واسه من ؟ ...... سيندرلا : نه واسه خودم مي گيرم .......??رشته : بيجا مي کني ، پاشو ببينم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن ...... سيندرلا : آرزو مي کنم که به مهمونيه شاهزاده برم ...... ??رشته : خوب برو ، به درک ، کي جلوي راهتو گر??ته دختره ي پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سيندرلا : چشم ميرم ، خداحا??ظ ...... ??رشته : خداحا??ظ .... سيندرلا پا شد ، مي خواست راه بي??ته . زنگ زد به آژانس ، ولي آژانس ماشين نداشت . زنگ زد به تاکسي تل??ني ولي اونجا هم ماشين نبود . زنگ زد پيک موتوري گ??ت : آقا موتور داريد؟ يارو گ??ت : نه نداريم. سيندرلا نا اميد گوشي رو گذاشت و به ??رشته گ??ت ؟ هي ميگي برو برو ، آخه من چه جوري برم؟ ??رشته گ??ت : اي به خشکي شانس ، يه امشب مي خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبيا ببينم چه مرگته !!!! بلاخره يه خاکي تو سرمون مي ريزيم . با هم ر??تند تو انباري ، اونجا يدونه کدو حلوايي بود ، ??رشته گ??ت بيا سوار اين شو برو ، سيندرلا گ??ت : اين بي کلاسه ، من آبروم مي ره اگه سوار اين بشم . ??رشته گ??ت : خوب پس بيا سوار من شو !!! سيندرلا گ??ت : يه آناناس اونجاست ??رشته جون ، به دردت مي خوره؟ .... ??رشته : بعله مي خوره .....سيندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه ??رشته چوب جادوگريش و رو هوا چرخوند و کوبيد ??رق سر آناناس و گ??ت : يالا يالا تبديل شو به پرشيا. بيچاره آناناس که ضربه مغزي شده بود از ترسش تبديل شد به يه پرشياي نقره اي. ??رشته به سيندرلا گ??ت : رانندگي بلدي؟ گواهينامه داري؟....... سيندرلا : نه ندارم ........ ??رشته : بميري تو ، چرا نداري؟..... سيندرلا : شهرک آزمايش شلوغ بود نر??تم امتحان بدم...... ??رشته : اي خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. ??رشته با عصاش زد تو کله ي يه سوسک بدبخت که رو ديوار نشسته بودو داشت با ا??سوس به پرشيا نگاه مي کرد . سوسکه تبديل شد به يه پسر بدقيا??ه ، مثل پسراي امروزي . سيندرلا گ??ت : من با اين ته ديگ سوخته جايي نميرم.....??رشته : چرا نميري؟........ سيندرلا : آبروم مي ره....... ??رشته : همينه که هست ، نمي تونم که رت باتلر رو برات بيارم ....... سيندرلا : پس حداقل به اين گاگول بگو يه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختي بود حرکت کردند سمت خونه ي پادشاه. وقتي رسيدند اونجا ديديند واي چه خبره !!!!! شکيرا اومده بود اونجا داشت آواز مي خوند ، جني??ر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تيليت مي کرد . زري و پري هم جوگير شده بودند و داشتند تکنو مي زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه مي ر??ت (آخه بي چاره صغرا خانم از بي شوهري کپک زده بود ) خلاصه تو اين هاگير واگير شاهزاده چشمش به سيندرلا ا??تاد و يه دل نه صد دل عاشقش شد . سيندرلا هم که ديد تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گ??ت : شاهزاده ي ملوسم منو مي گيري ؟....... شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟........ سيندرلا : 37 ....... شاهزاده در حالي که چشماش از خوشحالي برق مي زد گ??ت : آره مي گيرمت ، من هميشه آرزو داشتم شماره ي پاي زنم 37 باشه. خلاصه عزيزان من شاهزاده سيندرلا رو در آغوش کشيد و به مهمونا گ??ت : اي ملت هميشه آن لاين ، من و سيندرلا مي خواهيم با هم ازدواج کنيم ، به هيچ خري هم ربط نداره . همه گ??تند مبارکه و بعد هم يک صدا خوندند : گل به سر عروس يالا ... داماد و ببوس يالا ... سيندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسيد و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گر??ت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهاي سال به کوريه چشم زري و پري و صغرا خانم ، به خوبي و خوشي در کنار هم زندگي کردند و شونصد تا بچه به دنيا آوردند :gigglesmile::gigglesmile:
  5. ما حیوانات را خیلی* دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حر?? می*زنیم، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی *با ما حر?? می*زند از حیوانات هم یاد می*کند. مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گ??ت: "توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟" وهر وقت ما پول میخواهیم می گوید: "کره خر مگه من نشستم سر گنج؟" چند روز پیش وقتی* ما با مامانمان و بابایمان ر??تیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گ??ت: "مگه کوری گوساله؟" آقاهه هم گ??ت: "کور باباته یابو، پیاده می*شم همچین می*زنمت که به خر بگی* زن دایی" بابایمان هم گ??ت: "برو بینیم بابا، جوجه!" و عین قرقی پرید پایین ولی* آقاهه از بابایمان خیلی *گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان گ??ت: "مگه کرم داری آخه خرس گنده؟ مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟" ما تلوزیون را هم که خیلی* حیوان نشان می*دهد دوست می*داریم. البته علی*آقا شوهر خاله مان می*گوید که تلوزیون ??قط شده راز بقا! ??امیل های ما هم خیلی* حیوانات را دوست دارند. پارسال در عروسی* منوچهر پسر خاله مان که ر??ت قاطی* مرغ ها، شوهر خاله مان دو تا گوس??ند آورد که ما با آن ها خیلی* بازی کردیم ولی* بعدش شوهر خاله مان همان وسط سرشان را برید! ما اولش خیلی* ترسیدیم ولی* بابایمان گ??ت چند تا عروسی* برویم عادت می*کنیم. البته گوس??ندها هم چیزی نگ??تند و گذاشتند شوهر خاله*مان سرشان را ببرد. حتما دردشان نیامد! ما ن??همیدیم چطور دردشان نیامده چون یکبار در کامپیوتر داداشمان یک ??یلم دیدیم که دوتا آقا که هی* می گ??تند الله اکبر سر یک آقا رو که نمی*گ??ت الله اکبر بریدند و اون آقاهه خیلی* دردش اومد و ما تصمیم گر??تیم که همیشه بگیم الله اکبر که یک وقت کسی* سرما را نبرد. ما نتیجه می گیریم که خیلی* خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم تا بتوانیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند است??اده کنیم و آنها را در تلوزیون ببینیم در موردشان حر?? بزنیم و عکس*های آن ها را به دیوار بچسبانیم و به آن ها مهرورزی کنیم و نمی دانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم چه غلطی باید می*کردیم! :gigglesmile::gigglesmile::gigglesmile::gigglesmile:
  6. به گ??ته این محققان، این ویروسها می توانند به روش بی سیم از دستگاههای پیوند زده شده به انسان به رایانه هایی که با آنها تعامل می کنند منتقل شوند. یک دانشمند انگلیسی برای اینکه نشان دهد “ابر انسانهای آینده??? ا??راد دارای ویروسهای رایانه ای هستند خود را به یک تراشه RFID ویروسی آلوده کرد. به گزارش مهر، بدن انسان در آینده می تواند به ابزاری برای آلوده کردن سیستمهای رایانه تبدیل شود.اکنون یک دانشمند انگلیسی به نام “مارک گاسون??? به اولین انسانی که آلوده به یک ویروس رایانه ای است تبدیل شده است. این دانشمند که مسئول بررسی حملات سایبری در دانشگاه ردینگ است یک تراشه RFID آلوده به یک ویروس رایانه ای را به دست خود پیوند زد.تراشه های RFID (شناسایی با بسامدهای رادیویی) سیگنالی را منتشر می کنند که به انسان اجازه می دهد به بخشی از اطلاعات شخصی خود وارد شود و با تل??ن همراه خود تعامل کند. تراشه های RFID مسئله جدیدی نیستند و پیش از این نیز خود این دانشمند یک نمونه از این تراشه را برای بازکردن درهای الکترونیکی خانه به خود پیوند زده بود. براساس گزارش PCWorld، گاسون و همکارانش نشان دادند که یک ویروس تک کاره تا چه حد می تواند خطرناک باشد.این محققان این ویروس را در تراشه RFID گذاشتند و آن را به مچ گاسون پیوند زدند. سپس این دانشمند به لابراتوار خود ر??ت و زمانی که رایانه های لابراتوار کد ویروس را خواندند، ویروس وارد پایگاه داده های رایانه ها شد و شروع به تکثیر کرد و حتی توانست روی کارتهای مغناطیسی که برای باز کردن در لابراتوار است??اده می شود وارد شود. به گ??ته این محققان، این ویروسها می توانند به روش بی سیم از دستگاههای پیوند زده شده به انسان به رایانه هایی که با آنها تعامل می کنند منتقل شوند.این ویروس هیچ مشکلی برای سلامت ??یزیکی مارک گاسون ایجاد نمی کند اما به نظر می رسد که بتواند برای کسانی که از دستگاههایی مثل “پیس میکر??? است??اده می کنند مشکلاتی ایجاد کند. این دانشمند توضیح داد: “اولین انسان آلوده به ویروس رایانه ای بودن واقعا هیجان انگیز است.???
  7. یک زن به اتهام نگهداری و خرید و ??روش سگ های میلیونی در خانه ویلایی خیابان ??رشته تهران تحت تعقیب قضایی قرار گر??ت. همسایه های این زن در طبقات دوم و سوم این خانه ویلایی به خاطر مزاحمت های سگ ها و آلودگی ناشی از نگهداری غیراصولی این حیوانات از وی شکایت کردند. مردی جوان که از ساکنان این خانه ویلایی است وقتی از صدای سگ ها، بوی بد و آلودگی آنها به ستوه آمد خود را به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای شمیرانات رساند و از صاحب سگ ها شکایت کرد.وی به بازپرس نیک ص??ت گ??ت: 2 سال است که زن همسایه با نگهداری سگ های بزرگ و کوچک آرامش ساختمان را بر هم زده است. وی ا??زود: زن جوان معرو?? به سپیده در طبقه اول خانه 3 طبقه ویلایی در خیابان ??رشته زندگی می کند. مدتی پیش از همسر دومش طلاق گر??ت و با اجاره کردن این آپارتمان به تنهایی زندگی می کند. وی با خرید و ??روش سگ های میلیونی برای اهالی ساختمان مزاحمت ایجاد می کند.صاحبخانه این زن نیز در خارج از کشور زندگی می کند و این زن آپارتمان را از وی اجاره کرده است. همیشه خودروهای مدل بالا مقابل ساختمان پارک می کنند و با سپیده معامله میلیونی سگ ها را انجام می دهند. همسایه ها می گویند سپیده سگ های بزرگ و کوچک را از دست??روشان با قیمت پایین می خرد سپس با شناسایی مشتریان پولدار، حیوانات را به قیمت 2 تا 5 میلیون تومان می ??روشد. البته این پایان ماجرا نیست چون هر روز بیش از 8 قلاده سگ در حیاط خانه است. این زن با تخریب ساختمان و نرده کشی به هیچ کس اجازه ر??تن به آن طر?? حیاط که استخر در آنجا قرار دارد را نمی دهد.هر شب وحشت زده از صدای سگ ها بیدار می شویم. من و همسایه طبقه سوم بارها به این زن تذکر دادیم اما بی ??ایده است و او حاضر نیست سگ ها را از خانه خارج کند. این مرد همسایه عکسی که از سگ های داخل حیاط ساختمان گر??ته بود را به بازپرس ارائه داد و مهر تایید به اظهارات خود زد. پس از شکایت این مرد همسایه، بازپرس نیک ص??ت از شعبه پنجم دادسرای ناحیه یک تهران دستور احضار زن جوان (صاحب سگ ها) را صادر کرد.زن جوان وقتی در برابر بازپرس ایستاد ادعا کرد که تنها به خاطر علاقه به حیوانات، چند سگ در حیاط خانه نگه می دارد و ماجرای معامله و خرید و ??روش دروغ است.بازپرس از این زن خواست تا سگ ها را از خانه خارج کند تا برای دیگران مزاحمت ایجاد نکند.بعد از این جلسه تحقیق و بازپرسی، باز هم همسایه های طبقه دوم و سوم این خانه ویلایی از این زن به اتهام مزاحمت ملکی، تخریب و توهین شکایت کردند.این زن نه تنها سگ ها را از خانه خارج نکرده بود، بلکه مرتب به همسایه ها توهین می کرد.این بار مامور بهداشت در ماموریتی که به وی واگذار شد به خانه این زن ر??ت و تایید کرد که آلودگی و بوی بد سگ ها برای همسایه ها دردسرساز شده است. زن جوان وقتی برای بار دوم مقابل بازپرس ایستاد ادعا کرد که پس از تربیت کردن سگ هایش از آنها نگهداری می کند. به گزارش «وطن امروز»، بازپرس نیک ص??ت این زن را به اتهام بر هم زدن بهداشت عمومی، تخریب، مزاحمت ملکی و توهین با قرار قانونی روانه زندان کرد اما وی با سپردن وثیقه آزاد شد و تحقیقات ویژه در این پرونده عجیب برای ا??شای حقیقت ادامه دارد.
  8. یکی از دلایل اصلی که مرورگر ??ایر??اکس را به یک مرورگر محبوب تبدیل کرده است پررمز و راز بودن آن است. به طوری که هیچ???گاه هیچ?????ردی نمی???تواند ادعا کند که تمامی این ??وت???و?????ن???های مخ??ی را بلد است. یکی از مخ??ی کاری???های ??ایر??اکس، ص??حاتی است که با :about شروع می???شوند. در این تر??ند قصد داریم لیست کاملی از این ص??حات مخ??ی را به همراه توضیحات هر کدام برای شما بازگو نماییم. برای است??اده از این دستورات کا??ی است عبارت ادغامی از پروتکل about را در نوار آدرس مرورگر وارد نموده و Enter بزنید. :about این دستور که بدون هر گونه عبارت ادغامی است، ص??حه???ای حاوی اطلاعات کاملی در خصوص مرورگر و نسخه آن را نمایش می???دهد. دقیقاً مشابه آن چیزی که گزینه About Mozilla Firefox در منوی Help مرورگر نمایش می???دهد. about:blank یک ص??حه کاملاً س??ید که می??????تواند برای است??اده در ص??حه خانگی مرورگر کاربرد داشته باشد. about:buildconfig ص??حه???ای حاوی جزئیات کامل نسخه نصب شده مرورگر. about:cache نمایش اطلاعات و آمار کامل پیرامون ذخیره???گاه یا کش (Cache) مرورگر در سه قالب ذخیره???گاه موقت حا??ظه، هارددیسک و ??ایل???های آ??لاین. همچنین (تر??ندستان) برای مشاهده لیست موارد ثبت شده در ذخیره???گاه حا??ظه می???توانید از آدرس about:cache?device=memory است??اده کنید. برای مشاهده لیست موارد ثبت شده در ذخیره???گاه هارددیسک نیز می??????توانید about:cache?device=disk را وارد نمایید. about:config معرو?????ترین دستور ترکیبی از پروتکل about می???باشد که برای ویرایش تنظیمات زیرساختی ??ایر??اکس کاربرد دارد. پس از وارد کردن آن ابتدا اخطاری به شما داده می???شود که بیان???گر میزان حساس بودن تنظیمات این بخش است. در این تر??ند 12 تنظیم ایده آل در about:config توضیح داده شده است. about:crashes لیست کلیه خرابی???های ناگهانی که مرورگر پیدا کرده است در این ص??حه قابل دسترسی است. این ص??حه در نسخه 3 ??ایر??اکس اضا??ه شده است. about:credits در این ص??حه نام ا??رادی که در ساخت مرورگر سهیم بوده???اند به ترتیب حرو?? ال??با لیست شده است. about:logo نمایش لوگوی ??ایر??اکس. این تصویر قابلیت ذخیره???سازی بر روی هارد را نیز دارد. about:license در این ص??حه اطلاعات کاملی در خصوص مجوزهای قانونی است??اده از ??ایر??اکس درج شده است. با است??اده از آدرس about:licence نیز می???توان به این ص??حه دسترسی داشت. about:rights این ص??حه شامل اطلاعاتی در خصوص حقوق است??اده???کنندگان از مرورگر است. about:mozilla حاشیه???سازترین ص??حه???ای که با است??اده از پروتکل about در مرورگر موزیلا ??ایر??اکس تعبیه شده است که «کتاب موزیلا» نام دارد. کتابی که البته وجود خارجی ندارد. متن موجود در این ص??حه در نسخه???های مختل?? ??ایر??اکس مت??اوت است. اما همگی این متون به نوعی مشغول کنایه زدن به شرکت مایکروسا??ت و مرورگر اینترنت اکسپلورر هستند و لحن نگارش متون نیز شبیه انجیل است. ترجمه (تر??ندستان) یکی از این جملات که در نسخه 3 مرورگر ??ایر??اکس وجود دارد بدین گونه است: "ثروتمند به خواب ر??ت و خبر دوباره متولد شدن جانور و لشکر عظیمش در سراسر زمین پخش شد. و آنها با است??اده از زیرکی روباه???ها، قربانی???ها را در آتش انداختند. و همان طور که به وسیله کلمات مقدس قول داده شده بود، آنها دنیایی جدید را ساختند، و از آن جانور با کودکان???شان صحبت کردند. ثروتمند بیدار شد و بنگر! که او چیزی جز یک دنباله???رو نیست. از کتاب موزیلا، 11:9" در متن ??وق، منظور از دنباله رو ثروت، شرکت مایکروسا??ت است که دارای محصولات تجاری و غیررایگان است. بر خلا?? موزیلا که نرم ا??زارهایش رایگان و متن باز هستند. منظور از روباه نیز مشخصاً ??ایر??اکس است. aboutlugins لیست کامل کلیه پلاگین???های نصب شده بر روی مرورگر و جزئیات مربوط به هر یک در این ص??حه قابل دسترسی است. about:blocked ص??حه???ای که به هنگام برخورد با یک ص??حه مسدود شده به دلایل امنیتی در ??ایر??اکس نمایش داده می???شود. about:robots یک ص??حه مت??اوت دیگر که از نسخه 3 مرورگر ??ایر??اکس پدیدار شد و به ص??حه خوش???آمدگویی به سبک ربات???ها مشهور است. about:neterror ص??حه???ای شامل متن پیغام خطای باز نشدن ص??حه. about:support ص??حه???ای که در نسخه 3.6 ??ایر??اکس برای اولین بار رونمایی شد و در آن اطلاعات کاملی در خصوص موارد پایه???ای مرورگر، ا??زونه???ها??? و تنظیمات است. با است??اده از گزینه Troubleshooting information در منوی Help نیز این موارد قابل دسترسی است. مواردی که در بالا ذکر شد، مواردی بودند که به طور طبیعی پس از نصب ??ایر??اکس قابل دسترسی هستند. اما پس از نصب ا??زونه???های خاصی آدرس???های جدیدی با بهره???گیری از پروتکل about به ??ایر??اکس اضا??ه می???شود؛ about:firefox و about:firesomething دو ص??حه جدیدی که پس از نصب ا??زونه Firesomething به ??ایر??اکس اضا??ه می???شود. هر دو این ص??حات شامل پاراگرا?????هایی از کتاب تخیلی موزیلا هستند که در بالا در خصوص آن توضیح داده شد. about:info ص??حه???ای شامل اطلاعات کامل در ا??زونه???ها، پوسته???ها و پلاگین???های نصب شده (تر??ندستان) بر روی مرورگر که پس از نصب ا??زونه InfoLister قابل دسترسی است. about:kitchensink یک سینک ظر?????شویی نمادین که پس از نصب ا??زونه about:kitchensink در ص??حه???ای با این نام ظاهر می???شود. about:me ص??حه???ای شامل آمارها و نمودارهای مربوط به میزان است??اده از مرورگر، تاریخچه مرور ص??حات، میزان دانلودها و... که پس از نصب ا??زونه about:me پدیدار می???شود. about:search ص??حه???ای که همانند ص??حه بالا دارای آمارها و نمودارهایی از تاریخچه موارد جستجو شده توسط ??ایر??اکس است. این ص??حه پس از نصب ا??زونه About Search قابل دسترسی است.
  9. يکي بود يکي نبود مردي بود که زندگي اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود وقتي م??رد همه مي گ??تند به بهشت ر??ته است آدم مهرباني مثـل او حتما ً به بهشت مي رود در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ي کي??يت ??راگير نرسيده بود و استـقبال از او با تشري??ات مناسب انجام نشد ??رشته نگهباني که بايد او را راه مي داد نگاه سريعي به ??هرست نام ها انداخت و وقتي نام او را نيا??ت او را به جهنم ??رستاد در جهنم هيچ کس از آدم دعوت نامه يا کارت شناسايي نمي خواهد هر کس به آنجا برسد مي تواند وارد شود مَرد وارد شد و آنجا ماند چند روز بعد شيطان با خشم به دروازه بهشت ر??ت و يقه ??رشته نگهبان را گر??ت و گ??ت اين کار شما تروريسم خالص است نگهبان که نمي دانست ماجرا از چه قرار است پرسيد: چه شده ؟ شيطان که از خشم قرمز شده بود گ??ت « آن مَرد را به جهنم ??رستاده ايد و آمده وکار و زندگي ما را به هم زده.از وقتي که رسيده نشسته و به حر?? هاي ديگران گوش مي دهد و به درد و دلشان مي رسد.حالا همه دارند در جهنم با هم گ??ت و گو مي کنند يکديگر را در آغوش مي کشند و مي بوسند جهنم جاي اين کارها نيست! لط??ا ً اين مَرد را پس بگيريد وقتي قصه به پايان رسيد درويش گ??ت با چنان عشقي زندگي کن که حتي اگر بنا به تصاد?? در جهنم ا??تادي خود شيطان تو را به بهشت بازگرداند
  10. :gigglesmile::gigglesmile:
  11. اووووووووووه پس! اشتباه بريدم! كسی ساعت مچی منو نديده؟! ديشب تا دير وقت مهمونی بودم. يادم نمياد هيچوقت تو عمرم انقدر ........ ! لعنتی! ص??حهء 47 دستورالعمل جراحيم پاره شده! منظورت چيه كه بايد پای چپشو می بريديم؟! ??ورا" يه عكس از اين زاويه بگير. اين يكی از عجايب خلقته! بهتره اين تيكه رو نگه داريم. ممكنه برای تشريح به درد بخوره! ولی كتاب من اينجوری نميگه! كتاب تو چاپ چندمه؟! ??ورا" اون تيكه گوشت رو برگردون! سگ بد! صبر كن ببينم! اگه اين طحالشه ، پس اون چی بود؟! پرستار لط??ا" اون چيزو به من بده. اون چيزه... همون چيزو ميگم... اون ماسماسكو! اوه! زود دوباره همهء بخيه ها رو باز كنين. يكی از پنس ها كمه! اگه ??قط يادم ميومد كه اين كارو چه جوری ه??تهء پيش توی كلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود! لعنتی! بازم چراغها خراب شد! ميدونی؟ پول خيلی هنگ??تی ميشه توی تجارت كليه به جيب زد. اوه! اينجا رو! اين يارو يه كليه اضا??ه داره! همه برن عقب وايسن! لنز چشمم ا??تاد بيرون! ميشه قلبش رو يه مدت از تپيدن بندازی؟ تمركزم رو به هم ميزنه! خيلی خب بچه ها... اين برای همه مون ميتونه يه تجربهء جديد باشه! می دونستی اين مريض خودشو يك ميليون دلار بيمهء عمر كرده؟ الان زنش تل??ن زد! اشكالی نداره. همون قيچی رو بده. ك?? زمين رو كه تميز كردن. نه؟! يادته بخش تشريح می گ??ت حاضره 1000 دلار برای يه جسد تر و تميز بده؟! چی؟! منظورت چيه كه اينو واسه عمل تغيير جنسيت نيورده بودن؟! كاش عينكم رو توی خونه جا نميذاشتم! اين مريض بيچاره اگه اشتباد نكنم زن و بچه داره. نه؟! پرستار نگاه كن ببين اين يارو برای اهدای عضو ثبت نام كرده بوده يا نه؟! خدای من! منظورت چيه كه ازش برای قبول مسووليت مرگ امضا نگر??تين؟! نگران نباشين. ??كر ميكنم اين تيغ به اندازهء كا??ی تيز باشه! چيه؟ چرا اينطوری نگاه ميكنين؟! تا حالا نديدين يه دانشجو اينجا جراحی كنه؟! الو؟ سلام عزيزم. چی؟! منظورت چيه كه طلاق ميخوای؟! من نميدونم اين تيكه چيه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بستهء يخ! عجله كنين. من نميخوام اين قسمت باغ مظ??ر رو از دست بدم! اين گاز خنده خيلی باحاله. ميشه يه كم ديگه شو امتحان كنم؟! پس بچه كو؟! مگه مريضو برای سزارين نيورده بودن؟! اينجا اتاق عمل شماره چنده؟! هی پرستار! يه ست جراحی ديگه روی اون يكی ميز باز كن. اين مريض هنوز داره تكون ميخوره! مطمئنی كه بعدا" ازمون شكايت نميكنه؟! معلومه كه من اين عمل رو قبلا" هم انجام دادم پرستار. تقريبا" 20 سال پيش بود! آتيش! آتيش! زود همه بدوين بيرون!
  12. J•KeR

    و خدا آدم را آفرید.

    خدا خر را آ??رید: و خدا خر را آ??رید.... و به او گ??ت: و تو یک خر خواهی بود. و مثل یک خر کار خواهی کرد و بار خواهی برد، از زمانی که تابش آ??تاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سرمی رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو عل?? خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد . خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن ??قط بیست سال زندگی کنم. و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد . و خدا سگ را آ??رید و به او گ??ت: تو نگهبان خانه انسان خواهی بود و بهترین دوست و و??ادارترین یار انسان خواهی شد. تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد و سی سال زندگی خواهی کرد. تو یک سگ خواهی بود . سگ به خداوند پاسخ داد: خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است. کاری کن من ??قط پانزده سال عمر کنم . و خداوند آرزوی سگ را برآورد . و خدا میمون را آ??رید و به او گ??ت: تو یک میمون خواهی بود. از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد و بیست سال عمر خواهی کرد . میمون به خداوند پاسخ داد: بیست سال عمری طولانی است، من می خواهم ده سال عمر کنم . و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد . و سرانجام خداوند انسان را آ??رید و به او گ??ت: تو انسان هستی. تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین. تو می توانی از هوش خودت است??اده کنی و سروری همه موجودات را برعهده بگیری و بر تمام جهان تسلط داشته باشی. و تو بیست سال عمر خواهی کرد . انسان گ??ت: سرورم! من دوست دارم انسان باشم، اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است. آن سی سالی که خرنخواست زندگی کند و آن پانزده سالی که سگ نخواست زندگی کند و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند، به من بده . و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد . و از آن زمان تا کنون انسان بیست سال مثل انسان زندگی می کند ..... و پس از آن، سی سال مثل خر زندگی می کند، ازدواج می کند و مثل خر کار می کند و مثل خر بار می برد ... و پس از اینکه ??رزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد . و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند، از خانه این پسر به خانه آن دختر می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند . و این بود همان زندگی که انسان از خدا خواست
  13. حمایت از خانواده آنچنان وظی??ه مهمی است که به زور و عن?? هم که شده باشد در حال انجام است. ایسنا از قول سخنگوی كمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی خبر داده است که در جلسه*ی اخیر این كمیسیون ماده 23 لایحه*ی حمایت از خانواده مبنی بر اجازه*ی ازدواج مجدد به مردان در 10 مورد تصویب شده است. بر اساس همین گزارش رضایت همسر اول، عدم قدرت همسر اول به ای??ای وظای?? زناشویی، عدم تمكین زن از شوهر، ابتلای زن به جنون یا امراض صعب*العلاج، محكومیت قطعی زن در جرایم عمدی به مجازات یك سال زندان یا جزای نقدی كه بر اثر عجز از پرداخت منجر به یك سال بازداشت شود (مثل جرایم رانندگی)، هرگونه اعتیاد زن، سوء ر??تار یا سوء معاشرت زن به حدی كه ادامه* زندگی را برای مرد غیر قابل تحمل كند، ترك زندگی خانوادگی از طر?? زن به مدت 6 ماه و عقیم بودن زن از جمله*ی این شرایط که به محض تحقق هریک از آنها مرد می*تواند مجددا ازدواج کند. بنابراین اگر مرد متاهلی هستید و ??یلتان یاد هندوستان کرده اما نه خودتان و نه ??یلتان جرات طرح چنین موضوعی با زنتان را ندارید؛ می*توانید با عمل به یکی از راهکارهای زیر که بر اساس قوانین ??وق طراحی شده*اند به طور «قانونی» و در راستای حمایت از خانواده مجددا ازدواج کنید. 1- یک کاری کنید که زنتان قادر به «ای??ای وظای?? زناشویی» نباشد. البته مراقب باشید آنقدر زیاده*روی نکنید که خودتان هم تا آخر عمر از ای??ای این نقش مهم محروم (یا به قول هنرپیشه ها: ممنوع*الکار!) شوید. 2-یک کاری کنید که زنتان تمکین نکند. البته اصولا زن*های امروزی زیاد اهل تمکین نیستند و این وظی??ه به دوش مردان گذاشته شده که از گر??تن نان تا شستن ظر??*ها و بردن بچه*ها به مدرسه و البته امرار معاش به ای??ای نقش بپردازند، اما با توجه به اینکه چنین مردانی اصولا همین یک زنی که گر??ته*اند برای ه??ت پشتشان بس است؛ قادعتا مردانی نیاز به راهنمایی دارند که زنشان واقعا از آنها تمکین می*کنند. در این صورت سه ه??ته جورابتان را نشویید و بعد از زنتان در حال خوردن شام بخواهید که ??ورا آن را بشوید و کارهایی از این قبیل تا عدم تمکین کند. 3- آنقدر زنتان را اذیت کنید تا به جنون یا امراض صعب*العلاجی مثل سرطان دچار شود. آنوقت در کمال ا??تخار و مثل یک «مرد» بروید به طور «قانونی» مجددا ازدواج کنید. 4- سویچ ماشین را که مدت بیمه*اش تمام شده با مهربانی در اختیار زنتان بگذارید تا در یک بزرگراه تصاد?? کند. بعد وقتی که به زندان یا جریمه*ی نقدی معادل آن محکوم شد ??ورا بروید زن بگیرید. ضمنا اگر زنتان از آن دسته زن*هایی است که در بزرگراه حداکثر با سرعت 20 کیلومتر می*راند خودتان ترتیب یک تصاد?? ساختگی را بدهید. 5- زنتان را معتاد کنید. ??راموش نکنید که «هرگونه اعتیاد» شامل اعتیاد به شکلات هم می*شود. 6- آستانه تحملتان را بقدری پایین بیاورید که هر ر??تار او در حکم سوء ر??تار یا سوء معاشرتی باشد که «ادامه* زندگی را برای مرد غیر قابل تحمل كند.» اگر ا??اقه نکرد یک دوربین مخ??ی کار بگذارید و سپس مثل یک آدم متمدن و در کمال ادب و احترام به زنتان بگویید که قصد ازدواج مجدد دارید، آیا اجازه می*دهد؟ مطمئن باشید چنان حادثه خشونت*باری در دوربین ضبط خواهد شد که "سوءر??تار" همسرتان را در هر دادگاهی به اثبات خواهد رساند. 7- شش ماه زنتان را ب??رستید مسا??رت یا شهرستان پیش خانواده*اش یا کاری کنید که جان به*لب شود و شش ماه از دست شما به خانه والدینش پناه ببرد. 8- هر روز یک قرص ضدحاملگی در غذای همسرتان بریزید و پس مدتی ادعا کنید که او عقیم است. البته مراقب باشید که خودتان به دلیل مشابهی تقاضای طلاق دریا??ت نکنید!
  14. متن زیر نوشته ی روی یک کارت دعوت به عروسی است که خیلی حالب ناک است . بخونید و نظرتون رو بگید آخر اين ه??ته، جشن ازدواج ما به پاست با حضور گرم خود، در آن ص??ا جاري کنيد ازدواج و عقد يک امر مهم و جدي است لط??اً از آوردن اط??ال، خودداري کنيد بر شکم صابون زده، آماده سازيدش قشنگ معده را از هر غذا و ميوه اي عاري کنيد تا م??صل توي آن جشن عزيز و با شکوه با غذا و ميوه ي آن جشن، ا??طاري کنيد البته خيلي نبايد هول و پرخور بود ها پيش ??اميل مقابل آبروداري کنيد ميوه، شيريني، شب پاتختي مان هم لازم است پس براي صر??ه جويي اندکي ياري کنيد گر کسي با ميوه دارد مي نمايد خودکشي دل به حال ما و او سوزانده، اخطاري کنيد موقع کادو خريدن، چرب باشد کادوتان پس حذر از تابلو و ساعات ديواري کنيد هرچه باشد نسبت قومي تان نزديک تر هديه را هم چرب تر، از روي ناچاري کنيد در امور زندگي، دينار اگر باشد حساب کادو نوعي بخشش است، آن را سه خرواري کنيد گرم بايد کرد مجلس را، از اين رو گاه گاه چون بخاري بهر تنظيم دما، کاري کنيد ساکت و صامت نباشيد و به همراه موزيک دست و پا را است??اده، آن هم ابزاري کنيد لامبادا، تانگو و بابا کرم يا هرچه هست از هنرهاتان تماماً پرده برداري کنيد البته هر چيز دارد مرزي و اندازه اي پس نبايد رقص هاي نابه هنجاري کنيد حرکت موزون اگر درکرد از خود، ديگري با شاباش و دست و سوت از او طر??داري کنيد کي دلش مي خواهد آخر در بيايد سي دي اش؟ با موبايل خود مبادا ??يلمبرداري کنيد در نهايت، مجلس ما را مزين با حضور بي ادا و منت و هر گونه اطواري کنيد
  15. J•KeR

    زود باش ....کره بریز!

    زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز.. وای خدای من، خیلی درست کردی ... حالا برش گردون ... زود باش. باید بیشتر کره بریزی ... وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟ دارن می*سوزن. مواظب باش. گ??تم مواظب باش! هیچ وقت موقع غذا پختن به حر??های من گوش نمی*کنی ... هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت ر??ته بهشون نمک بزنی. نمک بزن... نمک..... زن به او زل زده و ناگهان گ??ت: خدای بزرگ چه ات??اقی برات ا??تاده؟! ??کر می*کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟ شوهر به آرامی گ??ت: ??قط می*خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می*کنم، چه احساسی دارم!:gigglesmile::gigglesmile::gigglesmile::flapper::flapper:
  16. .خری آمدبه سوی مادر خویش که ای مادر چرا رنجم دهی بیش برو امشب برایم خواستگاری مگر تو کره ات را دوست نداری؟ خر مادر بگ??ت ای کره خر جان تو را من دوست دارم بیشتر از جان اگر عاشق شوی حر??ی ندارم برایت هر خری خواهی بگیرم برو پیش همه خرهای خوشگل یکی را انتخاب کن نیست مشکل خرک از شادمانی ج??تکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد بگ??ت مادر به قربان نگاهت ??دای آن دو چشمان سیاهت خر همسایه را عاشق شدم من به زیبایی نباشد شکل او خر سپس مادر بگ??ت پالتو تنت کن بزرگان محل را تو خبر کن همه خرها بر??تند به طویله همان گونه که رسم است در قبیله خران از شورشان عرعر نمودند زکاه و یونجه کام شیرین نمودند خر محضر کتاب خود را بگشود وصال این دو خر را رهنمون کرد تو ای دوشیزه خر خانم کجایی به عقد این خر خوشگل در آیی میان جمعیت یک خر ندا داد عروس ر??ته بچینه یونجه از باغ چنان شور و هیاهویی به پا شد خر داماد دو لنگش در هوا شد:gigglesmile::gigglesmile::gigglesmile:
  17. یك ه??ته پس از خلقت آدم چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشكلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت. پانصد سال پس از خلقت آدم: با یه دونه دامن از اون چين چینی خال پلنگی ها میری توی غار طر?? بلند داد میزنی: هاكومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه) بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی كروكدیل شكار كنی؟خدمت جنگ علیه قبیله آدم خوارها رو انجام دادی؟ بعد عروس خانم كه اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظر??ی كه از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت. دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم: انسان تازه كشاورزی را آموخته. وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می كنی با دیدن یه دختر متوجه میشی كه باید ازدواج كنی. برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند: جز خوت كه اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟ چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می كنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟ بعد عروس خانم با كوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینكه نشون بدی خیلی هول شدید تمام كوزه رو روی سرتون خالی می كنید. ده سال قبل: شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید كه باید ازدواج كنید و از مادرتان می خواهید كه دختری را برایتان انتخاب كند. در اینجا اصلا نیازی نیست كه شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه كا??ی ??رصت برای شناخت وجود دارد. در ضمن سنت چای ریزون كماكان پا بر جاست. هم اكنون: به دلیل پیشر??ت تكنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید. البته از???ام اس ان??? یا “آی سی كیو???هم می توانید است??اده كنید ولی آنها آیكنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یك روم شلوغ ر??ته هر اسمی كه به نظرتان زیباست “اد??? میكنید و با است??اده از آیكنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده كه نسخه جدید دارای امكانات ازدواج و زندگی مشترك نیز باشد.
  18. 1 یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت که 3 ن??ر بیشتر نیستن 5 خط موبایل دارن 2 واسه همکارت ایمیل می??رستی،در حالیکه میز بغل دستی تو نشسته 3 رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد ص??ر برسه 4 ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک چیزایی رو که خریدی ببرن داخل 5 هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره 6 وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی،استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برميگردی که موبايلت رو برداری، بدون توجه به اینکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی 8 صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیله 9 الان در حالیکه این ایمیل رو میخونی،سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی 10 اینقدر سرگرم خوندن این ایمیل بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره 11 الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره 7 رو داشته یا نه 12 و من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالاحتماً شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی 13 دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا نمیکنی،خوب من شوخی کردم ولی نشون میده که تو به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی. سال 2010 خوش بگذره!
  19. J•KeR

    گفته ها

    + عبيد زاكاني: طمع از خير كسان ببريد تا به ريش مردم توانيد خنديد + گَيهان ويلسون: جوان که بودم ??کر ميکردم ثروت و قدرت خوشبختي مي آورد...حالا ميبينم درست ??کر ميکردم. + ارنست مایر: من دگم نیستم ??قط حق با من است + محمود ??رجامی: اگر در این مملکت یک روز از خواب برخاستید و احساس کردید نه دردی دارید، نه غمی و نه استرسی؛ بدانید که م??رده*اید! + مکس لرنر: زنان ??قط چیزهایی را دوست می*دارند که نمی*شناسند. + داوود احمدی*نژاد: اینترنت و ایزو را دشمن برای تسلط بر ما آورده است + اس??ندیار رحیم مشائی: احمدی*نژاد جلوه*ی تمام نمای یک ایرانی آگاه، پرشعور و پرشور است که در برابر سیاست*های جهانی ایستاده + جی.سی.لیختنبرگ: کتاب مثل آینه است: اگر قاطری آن را مطالعه کند، نباید انتظار داشته باشید که یک دانشمند ??رزانه به نظر برسد + جی.سی.لیختنبرگ: کتاب مثل آینه است: اگر قاطری آن را مطالعه کند، نباید انتظار داشته باشید که یک دانشمند ??رزانه به نظر برسد + لویی آرمسترانگ: همه*ی موسیقی ها مردمی هستند. اصلا شما تا به حال شنیده*اید یک اسب آواز بخواند؟ + سر رابرت والوپ: همیشه به جوانان س??ارش کرده*ام که اینقدر از واژه*ی «همیشه» است??اده نکنید! + مارشال دوویله: خدایا مرا در برابر دوستانم محا??ظت ب??رما، خودم از پس دشمنانم برمی*آیم! + ??رد استون: ارائه*ی ??رضیه ارزان است، اما کش?? حقیقت گران تمام می*شود. + ناشناس: من و شوهرم به خاطر اختلا?? مذهبی از هم جدا شدیم. او ??کر می کرد خداست، ولی من اینطور ??کر نمی*کردم. + سوزان ارتز: اکثرمردم دوست دارند عمر جاودانه داشته باشند، در حالیکه هنوز نمی*دانند عصر جمعه*های بارانی چه خاکی به سرشان بریزند. + پل گتی: پول همه چیز دنیا نیست؛ اما دست کم باعث می*شود بچه*هایتان هر روز به شما سلام کنند. + ساموئل باتلر: سارقان یا پول شما را می*خواهند یا جانتان. زن شما هر دو آن*ها را می*خواهد. + سهراب گل*هاشم: وقتی خواندن کتاب*های سیاسی ممنوع شد مردم به خواندن دیوارهای شهر پرداختند + هربرت پروچنو??: اگر بچه*های شما به خوبی و سر به زیری شما در سنین کودکی نیستند، شاید یک علتش این باشد که شما والدین بهتری داشتید. + ژان دلابرویه: بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کا??ی برای حر?? زدن داشته باشد و نه شعور کا??ی برای خاموش ماندن + مرل میچم: بهترین زمان برای بیل زدن باغچه زمانی است که همسرتان دستور می*دهد این کار را بکنید. + محمود احمدی*نژاد: در ایران ??قیر نان شب نداریم! + ماکسیم مک براید: وقتی زن و مرد ازدواج می*کنند، یکی می*شوند. اما خوب کدام یک؟! + وودی آلن: مردها دروغ میگویند چون اگر راست بگویند زنها باور نمی کنند و زنها دروغ میگویند چون بلد نیستند راست بگویند. + ص??ار هرندی: روزنامه*ی همشهری با هد?? تغییر ذائقه*ی مردم به شهروند حقوقمدار و مطالبه*گر ایجاد شد تا سرآغازی در ??عالیت*های جنگ نرم در حوزه*ی ??رهنگی باشد. + ادگارنر: برای اینکه یک حرامزاده*ی واقعی باشی، نیاز به نبوغ نداری! + گروچو مارکس: مردی که در پی یک ازدواج مو??ق و شاد است، باید دهانی بسته و حساب بانکی پر و پیمانی داشته باشد. + بنجامین برادلی: اخبار، چرک*نویس تصحیح نشده*ی تاریخ است. + دانا بارنت: کمدی یعنی تراژدی به علاوه*ی زمان + شار دوگل: برای حل هر مشکلی یک راه حل ساده، تر و تمیز و صد در صد غلط وجود دارد. + سامرست موام: سه قانون طلایی برای نوشتن یک نوول وجود دارد، که متاس??انه هیچکس نمی*داند آنها چیست. + رابرت پل: با احمق بحث نکن چون تشخیصت با او دشوارمی*شود. + نیچه: شکم درونی*ترین دلیل بشر برای تمرد از ??رامین خداست. + ونیودود رد: انسان*ها ترجیح می*دهند ??رشتگانی سقوط کرده باشند تا شامپانزه*هایی تکامل یا??ته. این راز روی*گردانی مردم از علم و رویکرد آنان به مذهب است. + جرج برنارد شاو: زمانی که پریان از رقصیدن و کشیشیان از گوشه*نشینی دست بردارند، عمر دنیای شاد به پایان می*رسد. + محمد قائد: در ??رهنگ آریایی-اسلامی، ??قدان مدرک خود دلیل دیگریست بر وجود توطئه + مهدی کلهر: کردان همانند يک کودک پاک از دنيا ر??ت + محمد قائد: ادامه تحصیل به شیوه مدیران ایرانی: تو به من دکترا بده من هم تو را معاون خودم می کنم! + محمدرضا رحیمی: زندگی و مرگ کردان باید برای همه ما الگو باشد + محمود احمدی*نژاد: كردان پا درجای پای شهیدان گذاشت + گریسی آلن: وقتی به دنیا آمدم چنان حیرت*زده شدم که تا یک سال و نیم قدرت تکلم نداشتم + جیمز آشر: همه*ی ما در چهار سالگی با کلاه کاغذی بر سر و شمشیر چوبی در دست ژنرال هستیم. چیزی که هست عده ای از ما هرگز از این بزگتر نمی*شویم. + اچ.ال.منکن: کلیسا جایی است که حضرات مستطابی که هیچگاه پایشان به بهشت نخواهد رسید، برای کسانی که هرگز پایشان به بهشت نخواهد رسید، پرچانگی می*کنند. + کارل مارکس: من ??قط این را می*دانم که مارکسیست نیستم + لرند هاند: واژه*ها همچون آ??تاب*پرست رنگ محیط را بازمی*تابانند + اسکار وایلد: درایام قدیم ادبا کتاب می*نوشتند و عامه*ی مردم می*خواندند. امروز عامه*ی مردم کتاب می*نویسند و هر کسی آنرا می*خواند. + محمد قائد: آدم بهتر است اسباب خنده باشد تا مايه *عبرت. + اسکار وایلد: کتاب اخلاقی یا غیراخلاقی نداریم. کتاب یا خوب نوشته شده یا بد. + کتاب مقدس، ایوب: ای کاش... رقیبم کتابی نوشته بود! + آناتول ??رانس: هیچ وقت به کسی کتاب امانت نده. چون هرگز ان را پس نخواهد داد. در کتابخانه*ی خودم ??قط کتابهایی یا??ت می*شود که دیگران به من امانت داده*اند + ابراهیم نبوی: خبرگزاری های ایرانی مثل بیکینی می مانند؛ همه چیز را نشان می دهند بجز چیزهای اصلی! + جرج وایت??یلد: ??رسوده شدن بهتر از زنگ*زدگی است + کاترین وایت هورن: بچه*ها و زیپ با زور درست نمی*شوند، مگر گاهی اوقات! + مایکل هاینز: آدمهای زرنگ قانون را نمی*شکنند. ??قط کمی خمش می*کنند + جرج برنارد شاو: بلایی بزگتر و جنایتی زشت*تر از ??قر نیست... نخستین وظی??ه*ی ما -وظی??ه*ای که همه*ی ملاحظات دیگر را باید ??دای آن کنیم - این است که ??قیر نباشیم + ویلم دو****نگ: اشکال ??قیر بودن این است که تمام وقت آدم را می*گیرد + سقای بی*ریا: خارج از مرزها مردم دیگر نزدیک است ایشان (احمدی نژاد) را بپرستند + سرپرست مرکز امور زنان: باید به دختران*مان آموزش دهیم که همزمان با درس خواندن، ازدواج کرده و در بحث ازدواج نیز به تکالی?? خود بیشتر توجه کنند تا بحث حق و حقوق + احمدی نژاد: روزي به ما گ??تند بياييد در موردموضوع هسته اي مذاكره كنيم ما امتناع كرديم امروز مي گويند بياييد براي حل مسائل جهاني راه حل پيدا كنيم! + محمود احمدی*نژاد: کسی به خاطر مخال??ت با من در زندان نیست + محمدرضا رحیمی: س??رهای استانی و مصوبات آن از نوامیس دولت تلقی می*شوند + ناصر کوهکن: اعلام اسامی متهمان هزينه*ی دموكراسی و آزادی بیان در كشور است. + سیریل کانولی: خیلی*ها برای این دست به خودکشی نمی*زنند که ??کر می*کنند در و همسایه چه خواهند گ??ت؟! + دن مارکویس: خوشبختی ??رجه*ای است در ??اصله*ی دو بدبختی + برتراند راسل: آدمهای گر??تار بدبختی مثل آدمهایی که دچار بدخوابی هستند، همیشه به گر??تاری خود می*نازند. + لوئیس.بی.نایزر: بعضی آدمها هرحر??ی را باور می*کنند، به شرطی که در گوشی به آنها بگویید. + ??ردریش نیچه: هرگز از خود سخن نگ??تن نوعی ریاورزی است. + وودی آلن: من یک دوره*ی تندخوانی گذرانده*ام و یاد گر??ته*ام چطور در یک چشم به هم زدن یک ص??حه را بخوانم. «جنگ و صلح» تولستوی رابه همین طریق ظر?? 20 دقیقه خواندم: درباره*ی روسیه است. + ویلیام شکسپیر: به صندلی آرایشگران می*ماند که با هر نشیمنگاهی سازگار است. + حا??ظ: مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس توبه*??رمایان چرا خود توبه کمتر می*کنند؟! + آرتور هیوکلا??: باید یک خدا داشته باشی. کیست که بتواند با دو خدا طر?? شود؟ + پی.جی.اورورک: خانه*داری به اندازه*ی کار در معدن زغال سنگ کثی?? و نامطبوع است، اما دستمزدش پایین*تر است. + هارولد مک میلان: بعد از یک عمر حالا به این نتیجه رسیده*ام که هیات حاکمه هر وقت متحد شود، اشتباه می*کند. + هنری وارد بیچر: از هرج و مرج که بگذریم، بدترین چیز عالم حکومت است + مانا نیستانی: به سراغ من اگر می*آیید، ??حش ندهید. + لرد چستر??یلد: اگر مطمئنی که از شخص مقابلت عاقلتری، هیچ اشکالی ندارد؛ عاقلتر باش! اما مواظب باش، او این موضوع را ن??همد. + برتولت برشت: سرقت بانک در قیاس با تاسیس آن چیزی نیست + محمود هاشمی شاهرودی: کوشیدیم استقلال قوه*ی قضائیه را ح??ظ کنیم! + ناشناس: ??قرا بچه*ی بیشتر دارند و اغنیا ??ک و ??امیل بیشتر + اولیور ادواردز: من هم به وقت خود کوشیده*ام ??یلسو?? بشوم. اما چه بگویم که نشاط و سرزندگی*ام همواره مانع کار بوده است. + محمد خاتمی: مردمسالاری دینی! + توماس کارلایل: یک دولتمرد بذله*گو گ??ته است: با آمار و ارقام هر چیزی را می*توان ثابت کرد. + جرج برنارد شاو: هیچ چیز نمی**داند و گمان می*کند همه چیز می*داند. همین به روشنی گواهی می*دهد که کارش سیاست است. + علی مطهری: احمدی*نژاد لیبرال است! + مورتینر کالینز: هرمرد هرآنقدر پیر است که احساس می*کند، و هر زن هر اندازه که احساس می*کند. + رابرت ??راست: آدم لیبرال بلند نظرتر ازآنست که در دعوا طر?? خودش را بگیرد. + محمود احمدی*نژاد: در ایران آزادی نسبتا بطور مطلق است + آندرو کراس: آدم ازروی روابطی شناخته می*شود که خیال می*کند هیچکس ازآنها باخبر نیست. + بنسون: مردها به سه دسته تقسیم می*شوند: خوش*قیا??ه*ها، باهوش*ها، و اکثریت! + هنریک ایبسن: نباید بهترین شلوارت رابپوشی، وقتی که برای مبارزه در راه آزادی و عدالت از خانه بیرون می*روی! + الکساندر دوما: هرحکم کلی، خطرناک است. حتی همین حکم! + اسکاروایلد: من در برابر همه چیز می*توانم مقاومت کنم جز وسوسه! + چانینگ پالوگ: منتقد آدم چلاقی است که تعلیم دویدن می*دهد + مونتسکیو: بیماری من نوشتن کتاب است و شرمنده شدن بعد از آن + لوئیس مام??ورد: هر نسلی بر پدرانش می*شورد و با اجدادش دوست می*شود. + ??ردریش نیچه: زن دومین خطای خدا بود + پال جرالدی: همین که نتوانستی چیزی را از زنی پنهان کنی، بدان که دوستش داری + اسکاروایلد: ??قط آدمهای سطحی هستند که از روی ظاهر قضاوت نمی*کنند! + بیل برایسون: از قیا??ه*ی بعضی*ها می*شود به شوخ*طبعی آ??ریدگار پی برد! + جرج برنارد شاو: تمام حقایق بزرگ از توهین به مقدسات آغاز می*شود.
  20. J•KeR

    خنده دار

    همسر حمید مصدق -لاله خانم - روی در ورودی سالن خانه شان با خط درشت نوشته بود : حمید بیماری قلبی دارد . لط??ا مراعات کنید و بیرون از خانه سیگار بکشید . خود حمید مصدق هم میآمد بیرون سیگار میکشید و میگ??ت : به احترام لاله خانم است ...!
  21. هوگو چاوز، ابروکمون، چشم عسلی، ر??یقمون / می خوام بیام وطنتون / - قدمت رو چشم! / وام بیارم براتون / - آ??رین داداش / می خوام بیام وطنتون، وام بیارم براتون، بگم شدم عاشق کشورتون، می خوام بشم هم پیمانتون! / می خوام بیام دیپلماسی، نگو نه…نگو نمیشه / وامی که میدم زیاده، تازه زیادترم میشه! / هوگو چاوز، ابروکمون، چشم عسلی، ر??یقمون / بابا می خوام بیام گردشگری، نگو نه…نگو نمیشه / میشم ??دات، پول میارم برات، می ریزم به پات؛ تو هر چی بخوای! / حالا نمه نمه بیا کار سیاسی! هوگو چاوز بیا دیپلماسی! / * میگم دست بده هومن / * میگی اسمم هوگوئه! نه هومن! / * حالا هوگوئه، موگوئه، توگوئه، لوگوئه، هر چی باشه، هوگو باشه! / * هوگو چاوز یه دونه باشه، چکمه ی س??ید پاشه! / * یه ذره بیشتر بیا پیش ما! / * نیای میشیم روانپریش ما! / * پارازیت میندازی رو دیش ما! / * تازه می بریمت به کیش ما! / صبح زود میام ونزوئلا! اگه خواب نمونی و بیدار بشی / بعد دو سال راه میندازیم یه شرکت گنده لوله کشی / لباس محلی برام می پوشی…/ منم کاپشن پاییزه ی کشی
  22. کي از دوستان شيوانا، عار?? بزرگ، تاجر مشهوري بود. روزي اين تاجر به طور تصاد??ي تمام اموال خود را از دست داد و ورشکسته شد و از شدت غصه بيمار گشت و در بستر ا??تاد. شيوانا به عيادتش ر??ت و بر بالينش نشست. اما مرد تاجر نمي توانست آرام شود و هر لحظه مضطرب تر و آش??ته تر مي شد. شيوانا دستي روي شانه دوست بيمارش زد و خطاب به او گ??ت: دوست داري آرام ترين انسان روي زمين را به تو نشان بدهم که وضعيتش به مراتب از تو بدتر است ولي با همه اين ها آرام ترين و شادترين انسان روي زمين نيز هست!؟ دوست شيوانا تبسم تلخي کرد و گ??ت: مگر کسي مي تواند مصيبتي بدتر از اين را تجربه کند و باز هم آرام باشد؟ شيوانا سري تکان داد و گ??ت: آري برخيز تا به تو نشان بدهم. مرد تاجر را سوار گاري کردند و شيوانا نيز در کنار گاري پاي پياده به حرکت ا??تاد. يک ه??ته راه سپردند تا به دهکده دوردستي رسيدند که زلزله يک سال پيش آن را ويران کرده بود. در دهکده زلزله زده، شيوانا سراغ مرد جواني را گر??ت که لقبش آرام ترين انسان روي زمين بود. وقتي به منزل آرام ترين انسان رسيدند دوست بيمار شيوانا جواني را ديد که درون کلبه اي چوبي ساکن شده است و مشغول نقاشي روي پارچه است. تاجر ورشکسته با تعجب به شيوانا نگريست و در مورد زندگي آرامترين انسان پرسيد. شيوانا او را دعوت به نشستن کرد و در حالي که آرام ترين انسان براي آن ها غذا تهيه مي کرد براي تاجر گ??ت که اين مرد جوان، ثروتمندترين مرد اين ديار بوده است. اما در اثر زلزله نه تنها همه اموالش را از دست داد بلکه زن و کليه ??رزندان و ??اميل هايش را هم از دست داده است. او آرام ترين انسان روي زمين است چون هيچ چيزي براي از دست دادن ندارد و تمام اين ات??اقات ناخوشايند را بخشي از بازي خالق هستي با خودش مي داند. او راضي است به هر چه ات??اق ا??تاده است و ايام زندگي خود را به عالي ترين شکل ممکن سپري مي کند. او در حال بازسازي دهکده است و قصد دارد دوباره همه چيز را آباد کند و در تنهايي روي پارچه طرح هاي آرام بخش را نقاشي مي کند و به تمام سرزمين هاي اطرا?? مي ??روشد. مرد تاجر کمي در زندگي و احوال و کردار و ر??تار آرام ترين انسان روي زمين دقيق شد و سپس آهي عميق از ته دل کشيد و گ??ت: ??قط کا??ي است راضي باشي! آرامش بلا??اصله مي آيد! در اين هنگام آرام ترين انسان روي زمين در آستانه در کلبه ظاهر شد و در حالي که لبخند مي زد گ??ت: ??قط رضايت کا??ي نيست! بايد در عين رضايت مدام و لحظه به لحظه ، آتش شوق و دوباره سازي را هم دايم در وجودت شعله ور سازي بايد در عين رضايت دائم، جرات داشتن آرزوهاي بزرگ را هم در وجود خودت تقويت کني. تنها در اين صورت است که آرامش واقعي بر وجودت حاکم خواهد شد.
  23. J•KeR

    مشترک گرامی.....

    وقتی که سایت یا وبلاگی را در ایران ??یا-تر می کنند شاید شاهد چنین جملاتی هم باشیم: مشترک گرامی، بابا ??یل.تره، ضایع، تو چرا حالیت نیست. دستت رو از روی اون f5 صاب*مرده بردار دیگه! مشترک گرامی، هوی، تو خجالت نمی*کشی! مشترک گرامی، پیشت??، چخ??! مشترک گرامی، دست نزن جیزه، د??هَه! مشترک گرامی، به جان مادرم اگه یه بار دیگه از این*ورا رد شی با د??عه?? قبل می*شه دوبار! مشترک گرامی، شرمنده، نداری 10 هزار تومن دستی بدی تا آخر ماه، مخابرات الان چند ماه حقوق*مون رو نداده، به*ت پس می*دم! مشترک گرامی، ??یا-ترشکن خوب سراغ نداری، یه کاری کردیم خودمون توش موندیم! بازم تویی مشترک گرامی، روتو برم هی! مشترگ گرامی دیگه*ای نبود، ن??س*ک??ش.......
×
×
  • جدید...