رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
Deviance

تایپیک طرفداران Resident Evil (پست اول خوانده شود)

پست های پیشنهاد شده

ارسال شده در (ویرایش شده)

سلام دوستان عزیز

سال نو میلادیتون مبارک

 

 

 

 

 

 

توی این تایپیک هر چیزی که مربوط به سری بازی های ??وق العاده Resident Evil هست قرار میگره از جمله(بیوگرا??ی،تر??ند،آموزش و ...)

??قط

 

 

 

 

 

 

هر مطلبی که در این تایپیک میزارید حتما منبع رو ذکر کنید که زحمات دوست عزیزی که زحمت اون رو کشیده به حدر(یا هدر نمیدونم کدوم درسته:biggrin2:)نره.

به زودی مطلب ها قرار داده میشه...

 

87036068473811322716.png

ویرایش شده توسط Deviance

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

این کامل ترین عکس سری رزیدنت اویل

 

6867-resident_evil_poster_3_by_the_hero_of_time28-jpg

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

توضیحاتی درباره بازی :

 

رزیدنت ایول (به انگلیسی: Resident Evil) و (به ژاپنی: ???イオ???ザード, Baiohaz??do) نام یک بازی رایانه‌ای در سبک سورویوال هارور بوده که توسط شرکت کپ‌کام ساخته شد. این بازی، نخستین عنوان از سری محبوب و پر??روش رزیدنت ایول است که در سال ۱۹۹۶ و برای کنسول پلی‌استیشن منتشر شد. این بازی، یکی از نخستین بازی‌های در سبک سورویوال هارور بود. تنها در تاریکی بازی دیگری از این سبک بود که پیش از رزیدنت ایول منتشر شد. اما سبک سورویوال هارور، با بازی رزیدنت ایول، گسترده‌تر و عمیق‌تر شد [۱]. به همین دلیل، گیم‌این??ورمر، نخستین بازی رزیدنت ایول را، یکی از مهم‌ترین بازی‌های رایانه‌ای در تمام زمان‌ها برگزیده‌است [۲]. ایده ساخت این بازی، برای نخستین بار توسط شینجی میکامی مطرح شد. زمانی‌که شینجی میکامی، با الهام از بازی خانه زیبا به ??کر ساخت بازی ا??تاد که در آن، عمارتی هولناک به همراه موجوداتی به نام زامبی وجود داشتند. موضوع اصلی در بازی خانه شیرین، عمارت بزرگی بود که توسط اشباح ??راگر??ته شده بود. زامبی‌هایی که پیش از این و در سال ۱۹۷۹، توسط کارگردانی ایتالیایی به نام لوسیو ??الوچی به تصویر کشیده شده بود [۳][۴]. بازی رزیدنت ایول، پس از ساخت و انتشار آن در سال ۱۹۹۶ و برای کنسول پلی‌استیشن، چندین بار دیگر و در سال‌های بعد، برای کنسول‌های جدیدتر نیز طراحی و ساخته شد. از جمله مشهورترین این طراحی‌های مجدد، بازی رزیدنت ایول بازسازی شده است، که بازهم توسط شینجی میکامی و این‌بار برای کنسول گیم‌کیوب ساخته شد. به گ??ته میکامی رزیدنت ایول بازسازی شده، ۷۰٪ نسبت به نسخه پیشین، دچار تغییرات داستانی و ساختاری شده‌است. [۵]، این بازی، سرآغازی برای آغاز ساخت و ??روش ده‌ها عنوان بازی رایانه‌ای، ??یلم سینمایی و انیمیشنی، کتاب و رمان، موسیقی و بسیاری محصولات دیگر بود.

 

پس از طغیان کوهستان آرکلی، تیم براووی استارز، به منظور انجام تحقیقات پلیسی، به کوهستان آرکلی ??رستاده شدند. این تیم در آغاز ورود خود به کوهستان، با رخداهدهای غیرمنتظره‌ای مواجه شدند و خود را در محاصره بدون بازگشت مخلوقات ویروس تی دیدند. هریک از اعضای این تیم درصدد برآمد تا از آرکلی بگریزند اما با آسیبی که بالگرد متحمل شده بود، این کاری سخت بود. اعضای تیم براوو در جریان تلاش خود برای ??رار از آرکلی، توسط مخلوقات ویروس تی کشته می‌شدند و یا توانستند خود را به عمارت اسپنسر برسانند. عمارت اسپنسر (به انگلیسی: Spencer Estate)، توسط جرج تریور و به س??ارش یکی از بنیانگذاران شرکت آمبرلا ساخته شده بود که کار ساخت آن از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۷ به درازا کشیده بود. این عمارت که در خود موانع گوناگون و سختی را داشت، در حقیقت پوششی برای مقر پژوهشی آمبرلا در کوهستان آرکلی بود. یک آزمایشگاه مجهز در زمینه ??عالیت‌های ژنتیکی در درون این عمارت وجود داشت که مکانی برای آزمایش‌های امبرلا در پروژهٔ تایرانت بود. اعضای تیم براوو در داخل این عمارت، به تدریج کشته شدند و ??قط ربکا چمبرز توانست خود را تا هنگام خروج از عمارت زنده نگاه دارد.[۶]

پس از آنکه تیم براوو م??قود گشت، استارز تیم اصلی خود را به کوهستان آرکلی ??رستاد. تیم آل??ا تیم نخست و اصلی گروه استارز محسوب می‌شد که ??رماندهی آن را آلبرت وسکر برعهده داشت. این تیم درکل از شش مامور تشکیل می‌شد. تیم آل??ا نیز همانند تیم براوو در متن طغیان کوهستان آرکلی قرار گر??ت و به عمارت اسپنسر پناه برد. کریس رد??یلد و جیل ولنتاین قهرمانان اصلی این بازی هستند. این دو به همراه آلبرت وسکر و بری بارتون اعضای بازمانده تیم آل??ا بودند که پس از حمله سگ‌ها وارد عمارت اسپنسر شدند. با پیشبرد داستان، کریس و جیل متوجه می‌شوند که ??رمانده گروه‌شان یکی از پژوهشگرانی است که در استخدام شرکت آمبرلا بوده و در پروژهٔ تایرانت ??عالیت می‌کند. با آگاه شدن کریس و جیل از خیانت وسکر، دشمنی میان این سه ن??ر آغاز می‌شود و این نبرد، داستان‌های اصلی بازی را در نسخه‌های بعدی رقم خواهد زد. وسکر با آزاد کردن تایرانت T-۰۰۲ سبب شد تا خود به دست این مخلوق کشته شود، هرچند کریس وجیل او را مرده پنداشتند، اما این یک مرگ نمایشی بود و وسکر با کمک توانایی‌های ژنتیکی خویش و ویلیام برکین همچنان زنده بود. کریس و جیل با نابود کردن T-۰۰۲ از آن عمارت اهریمنی ??رار کردند و داستان‌های جذاب و گوناگونی را در نسخه‌های بعد نمایش دادند.

 

شخصیت ها :

 

 

[TABLE=class: wikitable]

[TR]

نام شخصیتقابل کنترل؟پستوضعیت پس از این بازی

وضعیت در کل داستان

نخستین پدیدآورنده

نخستین طراح

صداگذار در این بازی

پیوند[/TR]

[TR]

کریس رد??یلد[TD]بله[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم آل??ا[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]تاکاهیرو آریمیتسو[/TD]

[TD]ایسائو اوهیشی[/TD]

[TD]Joe Whyte[/TD]

[TD][۱۰][/TD]

[/TR]

[TR]

جیل ولنتاین[TD]بله[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم آل??ا[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]تاکاهیرو آریمیتسو[/TD]

[TD]ایسائو اوهیشی[/TD]

[TD]Inezh[/TD]

[TD][۱۱]

[/TD]

[/TR]

[TR]

بری بارتون[TD]بله[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم آل??ا[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD]Barry Gjerde[/TD]

[TD][۱۲][/TD]

[/TR]

[TR]

ربکا چمبرز[TD]بله[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم براوو[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD]Hope Levy[/TD]

[TD][۱۳][/TD]

[/TR]

[TR]

آلبرت وسکر[TD]خیر[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم آل??ا[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD]شینجی میکامی[/TD]

[TD][/TD]

[TD]Sergio Jones[/TD]

[TD][۱۴][/TD]

[/TR]

[TR]

براد ویکرز[TD]خیر[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم آل??ا[/TD]

[TD]زنده[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD]Evan Sabba[/TD]

[TD][۱۵][/TD]

[/TR]

[TR]

جوز?? ??راست[TD]خیر[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم آل??ا[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD]Adam Paul[/TD]

[TD][۱۶][/TD]

[/TR]

[TR]

انریکو مارینی[TD]خیر[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم براوو[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD]Daniel Hagen[/TD]

[TD][۱۷][/TD]

[/TR]

[TR]

ریچارد آیکن[TD]خیر[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم براوو[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD]Yuri Lowenthal[/TD]

[TD][۱۸][/TD]

[/TR]

[TR]

کنث جی. سولیوان[TD]خیر[/TD]

[TD]گروه استارز / تیم براوو[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD]مرده[/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD][/TD]

[TD][۱۹][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

 

 

منبع : ویکی پدیا

ویرایش شده توسط mohammads77

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Chris Redfield (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

65614047911591930881.jpg

 

Jill Valentine (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

91543479489131505661.jpg

 

Albert Wesker (??رمانده S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

33216625025416731577.jpg

 

Barry Burton (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

79708548041030662658.jpg

 

Rebecca Chambers (امدادگر S.T.A.R.S تيم براوو)

 

05168890260402605594.jpg

 

Joseph Frost (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا) (در شروع بازي بعد از پيدا كردن دست Kevin Dooley توسط سگ زامبي كشته ميشه.)

 

52199831919182212344.jpg

 

Brad Vickers (خلبان S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

63035543996097740166.jpg

 

Richard Aiken (عضو S.T.A.R.S تيم براوو) (كه توسط مار زخمي و كشته ميشه.)

 

79998713246701005934.jpg

 

Enrico Marini (??رمانده دوم S.T.A.R.S تيم آل??ا) (كه بعد از ??اش كردن عضو خيانتكار S.T.A.R.S كشته ميشه.)

 

11546569995401083984.jpg

 

 

Forest Speyer (تيرانداز S.T.A.R.S تيم براوو) (كه در ابتداي بازي توسط كلاغ ها كشته شده.)

 

27426603469067514577.jpg

 

Kenneth J. Sullivan (عضو S.T.A.R.S تيم براوو) (كه جسد او در ابتداي بازي بعد از ديدن اولين زامبي پيدا ميشه.)

 

69096436786231032106.jpg

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

پيش مقدمه: My Last Scape ... Septamber 28... Daylight . شايد اين کلمات برايتان بسيار آشنا باشد و چندين بار هم شنيده باشيد. اين جملات خاطرات اکثر RE باز ها را زنده ميکند. اولين و تنها ترين کسي که با شنيدن اين کلمات به ذهنمان ميرسد کسي نيست جز Jill Valentine .بي شک اکثر بازيباز هاي عزيزمان نام اين Character سري Resident Evil را شنيده اند. شخصيتي که به احتمال زياد براي اولين بار ما را به دنياي Resident Evil وارد کرده است. اين جمله ام 2 بعد دارد. يکي از اين جهت که وقتي Resident Evil براي اولين بار منتشر شد , Jill valentine و Chrise Redfield کاراکترهايقابل بازي بودند. اما جيل بنابه دلايلي از قبيل ??ضاي بيشتر Inventory و داشتن Hand Gun در اول بازي نسبت به Chrise , اولويت بالاتري در انتخاب براي بازيباز داشت. دوم هم اينکه به احتمال زياد شماره سوم که با نام Nemesis يا The Last Scape شناخته ميشد , تجربه ي اول RE بازها بود. که در اين شماره جيل تنها Main Character بازي بود و خبري از Partner نبود. پس با يک نتيجه گيري کلي ميتوانيم به اهميت Jill در سري RE پي ببريم.

 

56182775819004648302.png

 

مقدمه : جيل را براي اولين بار در لباسS.T.A.R.S ميبينيم. البته پيشينه ي جيل به قبل از اين ها برميگردد. ظاهر جيل دختر Dick_Valentine بوده که ار دزدان حر??ه اي به حساب مي آمده است. او در دزدي هاي خودش از جيل به عنوان همدست است??اده ميکرد. با گذشت زمان خود جيل هم در اين کار مهارت زيادي پيدا کرد. مهمترين ويژگي که جيل در آن زمان کسب کرد همان Masterlockpick بود. بالاخره جيل به U.S Army Delta Force ملحق شد و در آنجا آموزش ها و توانايي هاي زيادي را تجربه کرد از مهمترين مهارت هايي که جيل در آنجا بدست آورد خنثي کردن انواع بمب بود.. در سال 1996 و با تشکيل گروه S.T.A.R.S ا??راد زبده ي هر بخش به اين گره دعوت شدند. جيل هم يکي از آنها بود که در گروه اصلي استارز يعني Alpha Team به ??رماندهي Captain Albert Wesker که ??رمانده ي کل استارز هم محسوب ميشد , قرار گر??ت. همراهان و دوستان جيل هم کريس و بري بودند. در جولاي 1998 به علت قتل هاي مشکوک در جنگل هاي اطرا?? شهر اداره ي پليس Raccoon City يا همان R.P.D اولين تيم گروه استارز که با نام Bravo Team شناخته ميشد به ??رماندهي Capitan Enrico Marini که نايب رييس استارز نيز محسوب ميشد به منطقه ??رستاد اما بعد از چند دقيقه ارتباط آنها با مرکز قطع شد و براي برسي بيشتر تيم اصلي و آخرين تيم استارز يعني تيم آل??ا به ??رماندهي وسکر به منطقه ??رستاده شدند و با مشاهده ي لاشه ي هلي کوپتر تيم براوو ??رود آمدند و در همان ابتدا با حمله ي سگ هاي وحشي مواجه شدند که در نهايت باعث مرگ Joseph شد. Brad خلبان تيم از ترس با هلي کوپتر از زمين بلند شد و بدون توجه به هم تيمي هايش از منطقه ??رار کرد.جيل و ساير ن??رات باقي مانده بعد از يک درگيري کوچک با سگ ها به عمارتي که در همان نزديکي بود پناهنده شدند. اما کابوس هاي زيادي در انتظار جيل بود.

 

The Nightmare Is Begining

 

جيل , وسکر و بري مو??ق شدند تا به عمارت وارد شوند. اما در جمع آنها ديگر کريس ديده نميشد. جيل براي يا??تن کريس سعي کرد تا از عمارت خارج شود اما با هشدار وسکر در مورد خطر اين کارش مواجه شد. در همين لحظه صداي شليک به گوش رسيد. جيل ابتدا چنين ??کر کرد که صدا مربوط به کريس هست. به خاطر بررسي بيشتر جيل با دستور وسکر به محل تيراندازي ??رستاده شد. بري هم چون رابطه ي دوستي زيادي با کريس داشت با جيل همراه شد و وسکر هم براي امن نگه داشتن سالن اصلي عمارت در همانجا ماند. بريدر همان ابتدا در سالن غداخوري مقداري خون بر روي زمين پيدا مي کند و دوباره ??کر ميکند که خون کريس باشد. بري براي بررسي اين صحنه مي مي ماند و جيل به محل اصلي تيراندازي ميرود . با رسيدن به جاي تيراندازي جيل يک زامبي را در حال خوردن Keneth که يکي از اعضاي تيم براوو بود مشاهده ميکند. به محض ديدن اين صحنه سريع به پيش بري مي آيد و با کمک او بالاخره او را ميکشند و خيلي سريع براي گزارش دادن اين ات??اق پيش وسکر مي روند. اما خبري از وسکر نبود. حتي تلاش هاي جيل در پيدا کردن وسکر بي نتيجه بود. حال مشکل جيل 2 تا بود. نبودن کريس و نبودن وسکر که ??رمانده ي تيم بود. براي جست جوي بيشتر بري و جيل از هم جدا ميشوند اما قبل از جدا شدن بري با گ??تن جمله ي "تو استاد باز کردن ق??ل هستي" يک Lackpick به جيل ميدهد. بري براي جست و جوي بيشتر به اتاق غذاخوري بازميگردد و جيل هم به قسمتي ديگر از عمارت وارد ميشود. در ضمن قرار بر اين ميشود که اگر خبر خاصي شد به تالار اصلي عمارت بيايند.

 

 

جيل بعد از جدا شدن از بري به قسمت ديگري از عمارت وارد ميشود و در نهايت به اتاقي که در آن يکShotgun بر روي ديوار نصب شده بود ميرسد. با ديدن اسلحه به ??کر برداشتن آن مي ا??تد زيرا سلاح گرمي که خودش داشت چاره ساز براي زامبي ها نبود. از اين رو بدون توجه به نوشته ي روي ديوار "از ديوار خاک ميبارد" اسلحه را برداشت و از اتاق خارج شد. اما ات??اق خيلي وحشتناکي ا??تاد. به يک باره سق?? از بالا شروع به پايين آمدن کرد. جيل ابتدا تلاش کرد تا حداقل به اتاق بغلي برود اما همه ي درها ق??ل بود. از اين رو سعيکرد تا ??رياد زدن کمک بخواهد. از شانس او بري در همان نزديکي ها بود و با شکستن در مو??ق به نجات او شد . به گ??ته ي خود برياگر کمي ديرتر مي رسيدم الان تبديل به ساندويچ شده بودي.جيل از اينکه بري نجاتش داده بود تشکر کرد. علي رغم نجاتش , جيل از بودن بري در آن نزديکي تعجب ميکند. زيرا بري قرار شده بود به همان سالن غذاخوري عمارت برود در حالي که الان پيش جيل بود. بري در جواب جيل ميگويد که براي بررسي چيزي به اينجا آمده بودم. به هر حال جيل با تشکر ديگري از بري از او دوباره جدا ميشود.

 

 

 

 

جيل پس از جدا شدن از بري به جست و جوهاي خود ادامه ميدهد و در نهايت به طبقه ي دوم عمارت ميرسد. در اين طبقه نيز بعد از مدتي جسد Forest يکي ديگر از اعضاي تيم براوو را پيدا ميکند. با اين حال براي جست و جوي بيشتر به قسمت هاي ديگر عمارت ميرود که در نهايت مو??ق ميشود يکي از بازماندگان تيم براوو به اسم ريچارد را پيدا کند. ريچارد به شدت زخمي شده بود اما هنوز زنده بود. ريچاردسرگذشت و حوادثي که براياعضاي تيم براوو ا??تاده بود براي جيل ا??شا ميکند و ميگويد که توسط هيولاهايي مورد حمله قرار گر??ته اند.در آخر هم از يک ماربزرگ براي جيل ميگويد که توسط آن هم نيش خورده بود. جيل براي پيدا کردن و درست کردن پادزهر ريچارد را تنها ميگذارد. بالاخره و با مشقت زياد , جيل با پادزهر پيش ريچارد برميگردد و تا حدي حال ريچارد را بهبود ميبخشد. بعد از مدتي جيل , ريچارد را براي استراحت ترک کرد اما هنوز چند دقيقه از اين جدايي نگذشته بود که آن مار بزرگ به جيل هم حمله کرد و جيل را هم مسموم کرد. در همين حال ريچارد که از آن مار ن??رت زيادي داشت به جيل ملحق شد. اما اين بار توسط مار کشته شد. جيل هم بازحمت ??راوان از دست آن مار خودش را خلاص کرد. اما چون مسموم شده بود بيهوش به زمين ا??تاد. بعد از چند ساعت جيل به هوش آمد اما نه در همانجا . جيل در روي تخت همان اتاقي که پاد ذهر را براي ريچارد ساخته بود به هوش آمد. بله ... دوباره بري جان جيل را نجات داده بود !

 

 

جيل در تحقيقات خودش در مورد عمارت با يا??تن دست نوشته هايي به اين نتيجه رسيد که در واقع اين محل يک آزمايشگاه مخ??ي هست و چندين سال هم آزمايشات ??راوان بيولوژيکي در اينجا انجام شده است. او حتي به اين موضوع پي برد که معمار ساختمان هم به همراه خانواده اش مورد آزمايش قرار گر??ته اند. از همه مهمتر هم دختر معمار ساختمان بود که گويا چندين سال پيش مورد آزمايش قرار گر??ته بود و گويا هنوز هم زنده بود. جيل براي تکميل اطلاعاتش بايد به بخش ديگري از محوطه که شامل يک عمارت کوچکتر بود مي ر??ت. در راه يک پيغام نص?? و نيمه از بري دريا??ت کرد. هيولا ...زنجير...سلاح...بي اثر...همچنان...مقاومت ميکنه. (اونهايي که مقاله ي قبلي رو کامل خوندن متوجه شدن که منظورش کي بوده.) سر راه جيل به کلبه ي کوچکي رسد . اما جيل تنها کسي نبود که در آنجا بود . Lisa Trevor هم آنجا بود. جيل پس از چند بار شليک به علت اينکه تير به او اثري نداشته , از دست ليسا ??رار ميکند و خودش را به همان عمارت کوچک ميرساند. هنوز تازه به آنجا رسيده بود که صداي بري را شنيد که در حال صحبت با يک شخص ناشناس بود. موضوع صحبت آنها از بين ر??تن گروه استارز و خانواده ي بري بود. شخص ناشناس تاکيد داشت که بايد گروه استارز نابود شود. گويا بري هم واسطه ي اين کار بود. ! با شنيدن اين جملات جيل سريع وارد اتاق شد و از بري در مورد صحبتهايش سوال کرد. بري هم در کمال تعحب گ??ت داشتم با خودم حر?? مي زدم. تازه گيها اين براي من عادت بدي شده ! جيل هم از وضعيت بري ابراز نگراني ميکند. به هر حال آن دو از هم جدا شدند. جيل بالاخره توانست به آنچه ميخواست برسد اما توسط يک گياه عظيم الجثه اسير شد. باز هم مثل هميشه بري به موقع رسيد و گياه را سوزاند و براي بار چندم جيل را نجات داد. حال جيل بايد دوباره به عمارت اصلي برميگشت. در نزديکي هاي در خروجي جيل يک صحنه ي غير منتظره ديد. جيل وسکر را در حالي که داشت زنبورهاي بزرگ را ميکشت ديد. با ديدن وسکر خيلي خوشحال بود. وسکر با ديدن جيل پرسيد : پس سالم هستي جيل هم گ??ت اين همون سوالي بود که من ميخواستم بپرسم. وسکر از اينکه اعضاي گروه را ترک کرده معذرت خواهي ميکند و علت آن کارش را براي رهايي از دست زامبي ها ذکر ميکند. وسکر در مورد ر??تار مشکوک بري به جيل هشدار ميدهد و به تبع آن شک جيل نسبت به بري بيشتر ميشود. وسکر در آخر به جيل مي گويد که اولويت اولش خارج شدن از اينجاست. اما يکي از درهاي عمارت که به بيرون راه دارد هنوز بسته هست . جيل قول ميدهد تا راهي براي خارج شدن پيدا کند. وسکر هم با گ??تن جمله ي "روي تو حساب ميکنم" جيل را ترک ميکند. جيل در مسير بازگشتش از Brad پيغامي کرد. Brad دوباره به نزديکي هاي منطقه آمده بود تا هم تيمي هايش را نجات بدهد.

 

 

 

جيل بعد از جدا شدن از وسکر به عمارت برميگردد و با کليدي که بدست آورده بود وارد منطقه ي جديدي که يک تونل بزرگ بود ميشود. در انتهاي تونل صدايي آشنا به گوش جيل ميرسد "تو هستي جيل؟" جيل با سرعت به طر?? صدا ميرود . اين صدا , صداي کسي نبود جز

 

 

Enrico Marini ??رمانده ي گروه براوو. انريکو در خالي که به شدت مجروح بود به جيل ميگويد که استارز در حال نابود شدن هستو يکي از جمع ما خائن هست. پشت همه ي اين ماجراها آمبرلا هست. همين لحظه همان شخص ناشناس که گويا نميخواسته انريکو اطلاعات بيشتري به جيل بدهد او را به ضرب گلوله از دور کشت. دوستان و هم تيمي هاي جيل يکي پس از ديگري از بين مير??تند. اما او هنوز اميدش را براي نجان کريس از دست نداده بود. به خاطر همين هم به جست و جوهايش ادامه داد و سرانجام توانست به زيرزمين عمارت راه پيدا کند. بري هم به جيل ملحق شد و هر دو توسط آسانسور به قسمت ديگر زيرزمين ر??تند. جيل براي بررسي بيشتر از بري جدا شدو بري هم براي امن نگه داشتن منطقه در همانجا نزديک آسانسور ماند. جيل با اتمام کارش پيش بري برگشت. اما بري آنجا نبود و و با آسانسور آنجا را ترک کرده بود و جيل را تنها گذاشته بود. اينجا بود که شک هاي جيل در مورد بري به يقين تبديل شد. به هر نحوي که شده جيل از يک راه ديگر خودش را به ورودي اصلي آزمايشگاه رساند و ديد که بري در حال بررسي يک تابوت هست.(تا بوت مادر ليسا) بري با ديدن جيل شوکه شد و به طر?? جيل اسلحه کشيد. اما جيل با يک حرکت سريع بري را خلع سلاح کرد. بري سعي کرد تا کارهايش را توجيه کند و بگويد که مقصر او نيست , که در همين لحظه سرو کله ي ليسا پيدا شد. بري با ديدن ليسا از جيل خواست تا به او اعتماد کند و دوباره اسلحه اش را به او بدهد. جيل هم حداقل به خاطر مديون بوده به بري به اون اعتماد کرد و با کمک هم مو??ق شدند از شر ليسا خلاص شوند.

 

 

 

با کشته شدن ليسا و باز شدن درب روبرويي جيل بالاخره به آزمايشگاه مخ??ي آمبرلا رسيد. دوباره در آزمايشگاه اسرار زيادي براي جيل آشکار شد. جيل ??هميد که وسکر در واقع يکي از محققان آمبرلا هست که عامل ن??وذي آمبرلا محسوب ميشود. با بررسي ها و جست و جو هاي ??راواني که انجام داد مو??ق شد تا کريس را در يک سلول که در بخش آزماشگاه بود , پيدا کند. اما در سلول توسط ق??ل الکتريکي بسته بود. پس براي باز کردن ق??ل به همرا بري به آزمايشگاه مرکزي ر??تند. در آزمايشگاه جيل براي بار دوم وسکر را که در حا تايپ کرن بود, ديد. وسکر همه ي ماجرا را براي جيل تعري?? کرد. بعد هم از پروژه و هد?? اصليش يعني Tayrant پرده برداري کرد و آن را آزاد کرد. اما تايرنت در همان اول خود وسکر را کشت. بعد هم به جيل و بري حمله کرد. جيل با زحمت توانست موقتا از دست تايرانت خلاص شود و ق??ل الکتريکي سلول را هم باز کند و کريس را نجات بدهد. هر 3 خيلي سريع به محوطه ي بيروني ر??تند و منتظر هلي کوپتر Brad ماندند.. اما دوباره تايرنت ميرسد. جيل اين بار به کمک Brad مو??ق ميشود تا تايرنت را به طور کامل نابود کند و به همراه هلي کوتر از منطقه ??رار کنند.

 

جيل به همراه کريس بعد از ??رار از عمارت با تهيه ي گزارشي از جنايات آمبرلا سعي کردند تا اين شرکت را که به اسم خدمات دارويي مشهور بود , محکوم کنند. اما به دليل اينکه اين شرکت در مقامات ن??وذ زيادي داشت کسي به حر?? هاي آنها توجهي نکرد هر چند که با من??جر شدن عمارت هيچ مدرکي عليه آمبرلا نبود. از همه مهمتر اينکه ??رمانده ي پليس شهر هم از وابستگان آمبرلا محسوب ميشد. کريس براي جمع آوري اطلاعات بيشتر در مورد ??عاليت هاي آمبرلا به اروپا س??ر کرد. بري هم خانواده ي خود را به کانادا منتقل کرد تا از دست آمبرلا در امان باشند. اما جيل ترجيه داد که همچنان در شهر بماند تا اطلاعات بيشتريدر مورد ??عاليت هاي آمبرلا جمع کند. متن زير نوشته هاي جيل بعد از ??رار از عمارت مي باشد.

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

August 7th

 

2 ه??ته از اون روز ميگذره. جراحاتم بهتر شدن. اما نميتونم ??راموشش کنم. براي خيلي از مردم الان اين مثل تاريخ هست. اما براي من , وقتي که چشمام رو ميبندم همه چيز تکرار ميشه. زامبي ها دارن گوشت مردم رو ميخورن و صداي ??رياد هم تيمي هايم به هنگام مردن. نه ... هنوز زخم هاي روحيم التيام نيا??ن

 

August 13th

 

کريس به تازگي علت بسياري از مشکلات رو پيدا کرده. کريس چي رو ميدونه؟ اون خيلي کم با بقيه ي اعضاي پليس حر?? ميزنه. چند روز پيش اون به يکي از بچه هاي بخش جنايي به اسم Elran ??قط به خاطر اينکه رو صورتش قهوه پاشيده بود مشت زد. من همون لحظه کريس رو آروم کردم! کريس وقتي منو ديد بهم يه جشمک زد و ر??ت.

 

August 15th

 

نص?? شب کريس که براي تعطيلات به مرخصي ر??ته بود بهم زنگ زد و از من خواست تا ملاقاتي در آپارتمانش داشته باشم.. من خيلي سريع خودم رو به اتاق کريس رسوندم. اون بهم دو تيکه کاغذ نشون داد. اون بخشي از يک گزارش تحقيقاتي در مورد ويروسي به اسم G بود. بعدش بهم گ??ت که هنوز کابوس هاش ادامه دارن. اون ميخواست بهم بگه که هنوز اين وقايع تموم نشده. اون با همه ي اين مشکلات به تنهايي مبارزه ميکرد بدون اينکه کوچکترين استراحتي داشته باشه. حتي به من هم چيزي نمي گ??ت.

 

August 24th

 

کريس امروز شهر رو به مقصد اروپا ترک کرد.بري هم گ??ت بعد از ??رستادن خانواده اش به کانادا به کريس ملحق ميشه. من تصميم گر??تم براي مدتي در شهر بمونم چون اينو ميدونستم که تاسيسات پژوهشي توي اين شهر براي اين خيلي مهم خواهد شد. چه 1 ماه طول بکشه چه بيشتر من به اونها در اروپا ملخق خواهم شد و اون زماني هست که جنگ اصلي من شروع ميشه

 

در تاريخ 28 September جيل دوباره خودش را در يک کابوس ديگري مشاهده ميکند. با شيوع ويروس T اکثر مردم شهر تبديل به زامبي شده بودند. جيل خودش را با جملات زير براي رويارويي با اين کابوس آماده ميکند

 

همه چيز در يک روز معمولي سپتامبر و يک روز معمولي در Raccoon City شروع شد. شهر زير کنترل آمبرلا بود. کسي از مردم شهر جرات رويارويي با اونها رو نداشت. نداشتن قدرت کا??ي سرانجام موجب نابودي آنها شد. من اينطوري ??کر ميکنم که اونها از نتيجه ي کارهاشون رنج ميکشند اما اين کارها غير قابل بخشش هستند. ??قط چند ن??ر جرات کردن تا با اونها مبارزه کنن. به زودي چرخ عدالت به حرکت در مياد. کسي نميتونه جلوي اونها رو بگيره.

 

جيل از آپارتمان خودش خارج ميشود اما زامبي ها در همه جاي شهر هستند و خودش را در محاصره ي آنها ميبيند. با شکتن در روبروييش از دست زامبي ها ??رار ميکند

 

 

28 سپتامبر ... روشنايي روز ... هيولا ها شهر رو تسخير کردند. به هر حال ... من هنوز زنده ام.

 

جيل قبل از هر چيز سعي ميکند تا آشنايانش را هم به همراه خودش از شهر خارج کند. براي همين به سراغ Dario ر??ت و از اون خواست تا با او همراه شود. اما چون داربو دخترش رو از دست داده بود پيشنهاد جيل را رد کرد اصرار هاي جيل هم اثري نداشت و جيل مجبورا اون رو به حال خودش گذاشت . بعد از چند دقيقه جيل دوباره Brad Vickers (يکي از باقي ماده هاي اعضاي استارز که همان خلبان تيم در عمارت محسوب ميشد) را در حال گلاويز شدن با يک زامبي ديد. جيل از وضعيت بد شهر و اين که کسي کاري نمي کند به Brad شکايت ميکند. Brad هم در جواب جيل ميگويد که پليس براي چنين لحظاتي آموزش نديده.اون همچنين از يک چيز ناشناس هم براي جيل حر?? ميزند و ميگويد براي کشتن اعضاي استارز آمده هست و همه ي ما خواهيم مرد.

 

 

 

جيل قبل از هرچيز بايد به اداره ي پليس Raccoon City يا همان R.P.D مير??ت تا هم وسايل مورد نيازش را بردارد و هم سروگوشي به آنجا بدهد. با ورود جيل به ساختمان اداره ي پليس دوباره براد را که به شدن مجروح شده بود را ديد. اما ديگر کار Brad تمام بود چون در همان لحظه Nemesis که دنبال Brad بود , اون رو کشت. جيل با ديدن صحنه ي کشته شدن Brad خيلي سريع به ساختمان پليس پناه برد. جيل بايد هرچه سريعتر به اتاق استارز مير??ت اما کليد اتاق استارز بنابر دلايل امنيتي به اتاق بايگاني درون يک صندوق رمزدار منتقل شده بود. جيل بالاخره با است??اده از کارت شناسايي الکترونيکي خودش مو??ق شد تا رمز صندوقچه را پيدا کرده و با کليد درون آن , وارد اتاق استارز شده و وسايل مورد نيازش را بردارد. به هنگام خروج از اتاق يک پيغام از شخصي به اسم کارلوس به گيرنده اي که در اتاق استارز بود رسيد. کارلوس ميگ??ت که مورد حمله قرار گر??تند و همه مردند. به هر حال جيل از اتاق خارج شد اما يکد??عه دوباره نمسيس از پنجره ي راه پله سر راهش سبز شد. دوباره جيل از دست نمسيس ??رار کرد و به کلي از ساحتمان پليس خارج شد.

 

 

 

جيل بايد راهي براي خروج از شهر پيدا ميکرد, به خاطر همين بايد به قسمت هاي ديگرRaccoon City مير??ت تا همه ي راه هاي خروجي را چک کند. سر راه , جيل به رستوران Raccoon City ميرسد و همانجا مو??ق ميشود تا با کارلوس از نزديک آشنا شود. کارلوس خودش را به جيل معر??ي ميکند .(کارلوس يک سرجوخه ي U.B.C.S ّForce بود.) و به او ميگويد که از طر?? آمبرلا ماموريتدارند تا مردم باقي مانده ي شهر را نجات بدهند. اما چون جيل خاطره ي خوشي ندارد و مسوب همه ي اين ات??اقات را از جانب آمبرلا ميداند ,حر?? ها و ادعا هاي کارلوس را قبول نميکند. کارلوس دوباره سعي ميکند تا جيل را متقاعد کند اما همان لحظه نمسيس که گويا دست از تعقيب جيل برنميدارد به جيل حمله ميکند. اين بار هم به کمک کارلوس, جيل مو??ق ميشود تا از دستش ??رار کند. بعد از رهايي از دست نمسيس جيل دوباره از کارلوس در باره ي ماموريتش سوال ميکند. براي جيل که عامل اصلي اين ات??اقات را آمبرلا ميدادند قبول اين حر?? که کارلوس و گروهش براي کمک به مردم اعزام شده اند تا حد زيادي با عقل جور در نمي آيد. کارلوس دوباره سعي ميکند تا جيل را متقاعد کند و در آخر هم براي اثبات صحت حر??هايش به جيل پيشنهاد ميدهد تا به گروه آنها در قطار شهر ملحق شود.

 

 

جيل براي از بين ر??تن شک هايش به کارلوس , خودش را به قطار رساند و وارد قطار شد. جيل در همان لحظات ورودش با يکي ديگر از اعضاي U.B.C.S به اسم نيکولاي که گويا ??رمانده ي کارلوس هم بود , ملاقات کرد و به اون گ??ت که قبلا با يکي از هم تيمي هاي شما به اسم کارلوس آشنا شده ام. نيکولاي هم که گويا از هويت واقعي جيل بي خبر بود از زنده ماندن دختري (جيل) در اين شهر ابراز تعجب ميکند. جيل هم با شنيدناين جمله خودش رو براي نيکولاي معر??ي ميکند و ميگويد که از اعضاياستارز هست و يک دختر معمولي نيست. بعد از نيکولاي جيل با آخرين عضو U.B.C.S به اسم ميخاييل که يک سرباز زخمي بود آشنا ميشود. ميخاييل به علت شدت حراحاتش هزيان ميگ??ت. جيل سعي ميکند تا به اون آرامش بدهد و به او ميگويد همه چيز به خوبي پيش خواهد ر??ت. جيل بعد از مدتيبا ر??تن به کابين بعدي يه کارلوس ملحق ميشود و سعي ميکند تا به ماموريت آنها کمک کند. ( در واقع به کارلوس اعتماد ميکند) اما نيکولاي يا اين کار مخال??ت ميکند ولي بالاخره با اصرار کارلوس متقاعد ميشود. نيکولاي هد?? بعدي تيم را براي جيل که رسيدن به برج ساعت بود تشريح ميکند. براي رسيدن به برج ساعت جيل بايد ابتدا براي قطار سوخت پيدا ميکرد. پس براي پيدا کردن ملزومات قطار از تيم جدا شد و خودش را به بخشي که از آنجا بايد سوخت تهيه ميکرد رساند. ولي در همانجا نيکولاي را ديد که در حال کشتن يکي از هم تيمي هايش بود. وقتي علت اين کارش را از اون پرسيد نيکولاي گ??ت که اون (کسي که نيکولاي اون رو کشته) داشت تبديل به زامبي ميشد. به هر حال جيل براي برداشتن سوخت مورد نياز نيکولاي را همانجا تنها گذاشت و اتاق بغلي ر??ت. درست در همين لحظه زامبي ها به اين قسمت حمله کردند. با صداي ??رياد نيکولاي جيل اين طور ??کر کرد که نيکولاي مرده است به خاطر همين هم بعد از زهايي از آنجا و به هنگامي که قطار را آماده ي حرکت کرد , به کارلوس گ??ت که نيکولاي مرده است. به هر حال جيل , کارلوس و ميخاييل شروع به حرکت ميکنند. اما بار ديگر نمسيس به آنها حمله ميکند. اين د??عه اين ميخاييل بود که با من??جر کردن نارنجک نمسيس رو از قطار دور کرد. اما خودش هم با اين کار کشته شد.

 

 

 

 

بر اثر ان??جار نارنجک کنترل قطار از دست جيل و کارلوس خارج شد. به خاطر همين پس از برخورد به يک مانع بزرگ , قطار متلاشي شد. جيل و کارلوس هر يک به گوشه اي پرت شدند.اما جيل به مقصد اصليش رسيده بود. چون قطار در جلوي برج ساعت متوق?? شده بود. و بعد از چند دقيقه هم مو??ق به يا??تن کارلوس شد. کارلوس به جيل در مورد شليک موشک از طر?? دولت براي نابودي آثار ويروس خبر داد. به خاطر همين هم جيل خيلي سريع براي خارج شدن از شهر تصميم گر??ت تا با به کار انداختن ساعت و به صدا در آمدن صداي آن , از گشتي هاي امداد رسان کمک بخواهد و در نهايت هم مو??ق به بکار اندازي مجدد ساعت شد. با به صدا در آمدن زنگ ساعت يکي از هلي کوپتر هاي گشتي به کمک جيل آمد. اما باز هم نمسيس آنجا بود وبا Rocket Lancer خودش هلي کوپتر را نابود کرد. خود جيل را هم به ويروس T آلوده کرد. کارلوس به محض رسيدن به منطقه سعي کرد تا به جيل کمک کند اما نمسيس اون رو گوشه اي پرت کرد.جيل اين د??عه گير ا??تاده بود. چاره اي جز رويارويي با نمسيس نداشت. به هر حال و زحمت ??راوان مو??ق شد تا نمسي را شکست دهد. نمسس که گويا شکست را قبول کرده بود خودش را به درون آتش پرت کرد. اما اين پايان کار نمسيس نبود. جيل به علت آلوده شدن به ويروس بيهوش روي زمين ا??تاد. کارلوس بعد از به هوش آمدن جيل را به کليساي برج ساعت برد و اون رو روي تختي گذاشت.

 

اول اکتبر ... با صداي ريزش باران به هوش اومدم..... هنوز نميتونم باور کنم که زنده هستم

 

 

با گ??تن جملات بالا جيل به هوش مي آيد. کارلوس سعي ميکند تا به جيل آرامش بدهد

 

بعدش هم براي يا??تن واکسن ويروس جيل را ترک ميکند.جيل به کارلوش متذکر مشود که "اگه موقع برگشتن من زامبي شده باشم بدون معطلي منو بکش" کارلوس براي پيدا کردن واکسن ويروس , بايد به بيمارستان شهر مير??ت. بعد از ات??اقات زياديکه بر سر کارلوس مي آيد بالاخره مو??ق ميشود تا واکسن ويروس رو بسازد. کارلوس بايد تا دير نشده خودش را به جيل ميرساند. اما به هنگام بازگشت به مشکلي بزرگتر مواجه شد. نمسيس که اين بار در شکل دومش آمده بود سعي داشت جلوي کارلوس را بگيرد. اما کارلوس ازدست اون ??رار کرد و خودش رو به جيل رساند. با تزريق واکسن , جيل دوباره سلامتي خودش رو بدست آورد. کارلوس حوادثي که برايش ات??اق ا??تاده بود براي جيل توضيح داد و بهش گ??ت نيکولاي هنوز زنده هست و الان دشمن ما محسوب ميشود.

 

جيل بار ديگه بايد به دنبال راه ديگه اي براي خارج شدن از شهر ميبود. دوباره نمسيس هم با قدرتي بيشتر برگشته بود. جيل از طريق پارک شهر خودش را به قبرستان مي رساند. و همان جا ملاقاتي کوچک با نيکولاي ميکند.. نيکولاي هم قسمتي از ن??شه ي اصلي آمبرلا را از ارسال کردن U.B.C.S را براي جيل توضيح ميدهد.

 

 

در ادمه جيل با يک کرم بزرگ که از اثرات ويروسT بود روبرو ميشود و بعد از شکست دادن آن خودش را به نزديکيهاي Dead Factory ميرساند. وقتي ميخواهد از روي پل عبور کند Nemesis Type II روي پل راهش را سد ميکند. جيل به ناچار از روي پل پايين ميپرد البته آنجا هم توسط زامبي ها محاصره ميشود , وليکارلوس دوباره به نجات جيل مي آيد و زامبي ها را ميکشد. کارلوس به جيل در مورد شليک موشک به شهر در سپيده دم خبر ميدهد.طبق گ??ته ي کارلوس قدرت موشک به حدي بودکه بتواند همه چيز را نابود کند.

 

 

 

جيل براي پيدا کردن خروجي مجبور ميشود تا به بخش باريابي Dead Factory برود. موقعي که جيل وارد آنجا ميشود سيستم اميتي آنجا شروع به ??عال شدن ميکند . جيل 3 دقيقه وقت دارد تا از آنجا خارج شود. در اين وضعيت صدايي به گوش جيل ميرسد. " S.T.A.R.S"نمسيس به ابن راحتي ها دست بردار جيل نبود. اين جا هم جيل گير مي ا??تد و مجبور ميشود تا با نمسيس مبارزه کند. جيل به اولين ضربه ي نمسيس جاخالي ميدهد و باعث ميشود شير مخزن حاوي اسيد باز شده و روي نمسيس پاشيده شود. به دنبال آن نمسيس بخشي از بدن خودش رو از دست ميدهد. جيل با چندين بار تکرار مو??ق ميشود تا نمسيس را بکشد و خيلي سريع از محدوده خارج شود. با خارج شدن جيل از آنجا, اتاق پر از مايعي ميشود و بدن نمسيس هم در آن مايع ??رو ميرود. جيل به اتاق ارتباطات ميرود. همانجا نيکولاي با يک هلي کوپتر جيل را تهديد به شليک ميکند. جيل سعي ميکند تا با مذاکره , و بدون درگيرينيکولاي را منصر?? کند. به هر حال نيکولاي از شهر ??رار ميکند. کارلوس از طريق بي سيم به جيل گزارش ميدهد که به دنبال يک هلي کوپتر جديد ميگردد. جيل بايستي خودش را به کارلوس ميرساند. جيل براي باز کردن ق??ل بايد 3 باتري بزرگ را که انرژي يک اسلحه ي غول پيکر را تامين ميکرد , سر جاهايشان مي نشاند. با جاسازي باطري ها يک چيز عجيب شبيه تکه اي از گوشت به جيل حمله ميکند. جيل متوجه ميشود که اين بقاياي نمسيس هست. همان قسمت کوچک بدن نمسيس شروع به رشد ميکند و تبديل به Nemesis Type III ميشود. جيل با کشاندن اين موجود سمج به مسير شليک اسلحه,مو??ق ميشود تا Type III را منهدم کند . اما گويا نمسيس با مردن مشکل داشت. اين د??عه باقي مانده ي بدن نمسيس (البته خيلي ضعي?? ) که حتي آن هم به دنبال استارز بود به جيل حمله ميکند. جيل هم با جمله ي "استارز ميخواي؟ اينم استارز !" بالاخره مو??ق ميشود کار نمسيس را به طور کامل تمام کند. جيل بعد از خلاصي از کابوس نمسيس خيلي سريع به کارلوس مي پيوندد و به همراه او سوار هلي کوپتر ميشوند. اما خلبان هلي کوپتر براي جيل آشنا بود. اون کسي نبود جز بري. به هر حال هر 3 مو??ق شدند تا از شهر به سلامت خارج شوند. اما اين پايان کار نبود.

 

 

 

 

بعد از نابودي Raccoon City گروه استارز هم به کلي برچيده شد و اما اعضاي باقي مانده در سازمان هاي ضد آمبرلا مشعول ??عاليت شدند. ا??رادي مثل کريس , بري و جيل هم جز آنها محسوب ميشدند.در سال 2003 به دنبال گسترش سلاح هاي بيولوژيکي کريس و جيل دو باره در قالب يک تيم به اسم B.S.A.A به پايگاه آمبرلا در روسيه براي نابودي کل آمبرلا اعزام شدند.جيل بايد اين بار با يک B.O.W وحشتناکتري از نمسيس طر?? بودند. کريس و جيل خودشان را از طريق يک آسانسور مخ??ي به محل ساخت B.O.W ميرسانند. اسم اين سلاح جديد آمبرلا به اختصار T.A.L.O.S بود. يک سلاح کامل که توسط Red Queen کنترل ميشد و بر مبناي ويروس T ساخته شده بود. جيل و کريس به سختي توانستند T.A.L.O.S را در دو مرحله از بين ببرند. با رسيدن ارتش روسيه به منطقه جيل و کريس براي از بين بردن اطلاعاتبه سراغ سيستم اطلاعات آمبرلا ميروند. اما آنجا هيچ خبري از اطلاعات نبود. معلوم بود که کسي قبلا اين اطلاعات رو با خودش برده است !! با نابودي T.A.L.O.S و از بين ر??تن اطلاعات ديگر کار آمبرلا پايان يا??ته ديده ميشد. اما هنوز مشکلات کريس و جيل تمام نشده بود. چون مهمترين ??رد اين داستان ها هنوز مشغول انجام نقشه هايش بود.

 

 

 

بعد از نابودي آمبرلا جيل و کريس براي خاتمه دادن به اين داستان ها به جست و جوي وسکر مي پردازند. آنها بالاخره مو??ق ميشوند که اطلاعاتي در مورد مخ??يگاه جديد اسپنسر , بنيانگذار اصلي آمبرلا اطلاعاتي بدست آورند. آنها به اين اميد که از طريق اسپنسر به وسکر برسند به منطقه عازم شدند. به محض رسيدن به عمارت جديد اسپنسر, وسکر را در حالي که اسپنسر را کشته است مشاهده کردند. هر دو به طر?? وسکر تيراندازي کردند. اما وسکر به همه ي آنها جاخالي داد . وسکر هردوي آنها را به تنهايي با قدرت ما??وق انسانيش در هم کوبيد. وسکر کريس را به شدت مورد اصابت ضربات خودش قرار داد و نزديک بود کارش را تمام کند اما با ??داکاري جيل اين ات??اق ني??تاد. موقعي که وسکر آماده بود تا ضربه ي آخر را به کريس بزند جيل با پرت کردن خودش به طر?? وسکر باعث شد تا هم خودش و هم وسکر از پنجره به پايين دره پرتاب شوند. بعد از اون ات??اق هيچ وقت جسد جيل پيدا نشد.در تاريخ November 232006 جيل رسما مرده اعلام شد و اسمش در ليست ا??راد کشته شده ي B.S.A.A ثبت شد حتي براي جيل مراسم هم گر??تند. کريس بار ها به مزار جيل مير??ت. اما حقيقت چيز ديگري بود

 

 

 

اون سقوط نه باعث مرگ وسکر شد و نه جيل. البته جيل به شدت زخمي شده بود اما با مداواهايي که وسکر رويش انجام داده بود , توانسته بود سلامتيش را برگردد. وسکر جيل زا به يک خواب عميق ??رو برد. وقتي پروژه ي Uroboros تکميل شد , وسکر در يک اقدام بي رحمانه تصميم گر??ت تا به عنوان اولين نمونه آزمايش از جيل است??اده کند. ولي جيل خوش شانس بود. دستگاهي که به جيل متصل بود چيز عجيبي که حتي تعجب وسکر رو هم برانگيخته بود نشان ميداد. يک ات??اقي در درون بدن جيل در حال انجام بود. با مطالعات بيشتر وسکر متوجه شد که هنوز بخشي از T-Virus که در 1998 در Raccoon City توسط نمسيس به بدن جيل وارد شده بود , باقي مانده است. دارويي که براي مداوا توسط کارلوس است??اده شده بود کل خطر ويروس رو در بدن جيل ريشه کن کرده بود اما در عوض باعث شده بود ويروس به صورت غير ??عال در بدن جيل باقي بماند. جيل در خواب عميقي که توسط وسکر ر??ته بود باعث شده بود دوباره ويروس ??عال شود. وقتي که ??عاليت مجدد ويروس ناپديد شد , چيز ديگري به جاي گذاشت. وسکر متوجه شد که بدن جيل تبديل به يک پادتن براي ويروس شده است. در تمام اين سال هاسيستم د??اعي بدن جيل با ويروس مبارزه کرده بوده تا بالاخره به اين حالت رسيده بود. اين مشاهده به وسکر در ادامه کارهايش کمک زيادي کرد. چون Uroboros از يک گياه سمي برگر??ته شده بود به خاطر همين مقادير زيادش کشنده بود. اما چون بدن جيل مثل پادتن عمل ميکرد جيل را براي انجام آزمايشاتش همچنان زنده نگه داشت. جيل که تا الان بخشي از عمرش رو براي نابودي B.O.W ها گذاشته بود الان خودش عاملي براي گسترش آنها شده بود !

 

 

وسکر با آزمايشات ??راوان مو??ق شد تا Uroboros را کامل کند. وسکر نميتوانست از جيل به عنوان نمونه آزمايشي است??اده کند. چون جيل يک ضد ويروس شده بود. به خاطر همين تصميم گر??ت از جيل براي اهدا?? ديگرش است??اده کند. در ادامه ي تحقيقات هم بر رويويروس مادر و Las Plagasمحققان به يک ماده ي ثانوي که بعد ها به اسم P30 شناخته ميشد دست يا??تند. کار اين ماده اين بود که به نمونه ي آزمايشي قدرت ما??وق انساني ميبخشيد اما کنترل شخص در دست ديگري ميتوانست باشد. البته اثر P30 موقتي بود . به خاطر همين از يک ابزاري براي تزريق دايم P30 به درون ??رد مورد نظر است??اده ميشد. از همين ابزار براي جيل است??اده شد و تا لحظه اي که روي بدنش بود دستورات وسکر را اجرا ميکرد.

 

 

 

کريس براي بررسي شايعاتي درمورد ??روش سلاح هاي بيولوژيکي به آ??ريقا ر??ت و در آنجاSheva Alomar آشنا شد. شوا خودش راPartnerبراي کريس معر??ي کرد. اولين چيزي که کريس با شنيدن Partner به ياد آن ا??تاد , جيل بود. چون جيل يار هميشگي کريس محسوب ميشد. به هر حال بعد از آشنايي کريس با يکي از اعضاي B.S.S.A به اسم Josh از اون يک ميکرو ??يلم گر??ت که حاوي اطلاعت مهمي بود. کريس با اجراي اين ميکرو ??يلم عکس جيل را که درون مح??ظه اي بود ,مشاهده کرد و اين اميد که جيل هنوز زنده است پررنگ تر شد و ديگر Irving را ول کرد و ار آن به بعد پيدا کردن جيل اولويت اولش شد. از آن طر?? هم جيل که تحت کنترل وسکر بود براي مراقبت از کارهاي Irving همراه او شده بود. وقتي کريس و شوا مو??ق به پيدا کردن Irving ميشوند , جيل با مداخله Irving را ??راري ميدهد . کريس و شوا در ادامه ي جست و جوهايشان به Tricell Oil Facility ميرسند و در آنجا زن نقاب دار (که همان جيل بود) که گويا با اروينگ ملاقاتي داشته ميبينند که با يک قايق از آنجا ميرود. اروينگ هم با کشتي از دست آنها ??رار ميکند. جيل با تهديد اروينگ از اون ميخواست تا نقشه اش را در مورد B.S.A.A بگويد. اروينگ به جيل گ??ت که تو بازيچه ي Exella هستي . جيل دوباره سوالش رو تکرار کرد. بالاخره اروينگ هم تا مسئوليت از بين بردن نامور هايB.S.A.A را بر عهده بگيرد. جيل در آخر Plaga را به اروينگ داد و از اون خواست تا از آن براي رسيدن به هد??ش است??اده کند. بعد از کشته شدن Irving جيل به هنگامي که Exella در مورد نشان دادن صلاحيتش براي وسکر حر?? ميزد , خبر آورد که B.S.A.A وارد آنجا شده است و بعدا هم همراه Exella به Uroboros Faciity ر??ت و در آنجا بعد از سخنراني Exella به کريس و شوا از آنجا ر??تند.

 

 

 

کريس و شوا در نهايت

 

 

Exella را که بعد از مردن Irving ??کر ميکردند عاملي اصلي اين حوادث باشد , پيدا ميکنند. کريس سوال هميشگي خودش يعني "جيل کجاست؟" را ميپرسد. همين جا بود که جيل که کنترلش دست خودش نبوده به کريس و شوا حمله ميکند. هر دوي آنها شروع به تيراندازي ميکنند. جيل به همه ي آنها جاي خالي ميدهد اما يکي از تيرها به سمت صورتش ميخورد و باعث ميشود تا نقابش به طر??يپرت شود اما هنوز هويت اصليش براي کريس مشخص نميشود. همان لحظه يک صداي آشنا توجه کريس را جلب ميکند. "تو هنوز عوض نشدي" وقتي کريس بر ميگردد وسکر را که هنوز نمرده بود ميبيند. وسکر با گ??تن جمله ي " آخرين ديدار ما در مخ??يگاه اسپنسر بود. درست نيست؟ اين يک گردهماييخانواده ي بزرگ هست. ( اينجا منظور وسکر از خانواده ميتواند 2 چيز باشد. 1- جيل و کريس 2- گروهS.T.A.R.S)وسکر با ديدن چهره ي خشمگين کريس با گ??تن " ??کر ميکردم با ديدن ما خوشحال ميشي" هويت همان زن نقابدار را براي کريس آشکار ميکند. وقتي کريس چهره جيل را ميبيند اسلحه ي خودش را پايين مي آورد و سعي ميکند خودش را براي جيل بشناساند . اما جيل کههنوز کنترلش دست خودش نبود به کريس حمله ميکند. وسکر براي اتمام همه ي درگيري ها کريس و شوا را براي يک مبارزه ي 2 به 2 دعوت ميکند. وسکر بعد از چند دقيقه براي پيگيري کارهاي نا تمام خود مبارزه را ترک ميکند. اما کريس خيلي سريع به سمت وسکر ميرود. باز هم جيل به هر دوي آنها حمله ميکند. وسکر در حالي که کريس به زمين ا??تاده بود به اون نزديک شد و گ??ت "الان يارت اينجاست. من از پيش شما ميرم تا بهم برسين." کريس سعي ميکند تا با تحريک احساسات جيل به هر نوعي شده کنرل جيل را به خودش برگرداند. جيل هم که گويا براي غلبه بر P30 با اثر آن مبارزه ميکرد مو??ق ميشود "کريس" را صدا بکند. وسکر که قصد ر??تن داشت با ديدن اين صحنه منصر?? ميشود و با گ??تن " هنور به مقدار بالاتر هم مقاومت نشان ميدهد" مقدارش را بيشتر ميکند. بعدا از آن هم هر 3 آنها را ترک ميکند.

 

 

 

از آنجا که مقدار ورودي ماده خيلي زياد بود جيل ??ريادکشان سينه ي خودش را باز ميکند. کريس و شوا با ديدن تقويت کننده روي سينه ي جيل سعي ميکنند تا بدون صدمه زدن به جيل آن را در بياورند. با تلاش هردو بالاخره مو??ق به انجام اين مهم ميشوند. جيل بي حال روي زمين مي ا??تد. کريس جيل را از زمين بلند ميکند. جيل يک نگاه غمگين م??هوم دار به کرس ميکند و از او معذرت ميخواهد. به هر دوي آنها هم ميگويد که کنرلش دست خودش نبوده است و بعدا به کريس و شوا ميگويد که بايد جلوي وسکر را بگيرند. کريس که قصد نداشت جيل را در آن وضعيت رها کند , مخال??ت ميکند. اما جيل ميگويد که اين آخرين شنانس تو هست. اگر وسکر مو??ق بشه Uroboros به همه ي جهان منتقل خواهد شد و ميليونها ن??ر ميميرند. کريس باز هم مخال??ت ميکندو وقتي جيل ميبيند که ??کر کريس متوجه اوست و نميتواند کريس را متقاعد کند از در احساسات وارد ميشود و به کريس ميگويد که تو تنها کسي هستي ميتوني از عهده ي اين کار برآيي و با همان نگاه معنادار به کريس ميگويد که يعنيبه من اعتماد نداري؟ اينجا ديگر کريس تسليم ميشود و بالاخره قبول ميکند و براي جلوگيري از کارهاي وسکر به طر?? کشتي Tricell حرکت ميکند. در آخر هم جيل از شوا ميخواهد که مراقب کريس باشد.

 

 

 

 

بعد از درگيري کريس و شوا با Exella , جيل با آنها ارتباط برقرار ميکند و به آنها در مورد وسکر توضيحاتي ميدهد. جيل ميگويد که وسکر قدرتش از ويروس ميگيرد. اما ويروس بي ثبات هست. براي رسيدن به آن قدرت ,وسکر بايد به طور متناوب از آن که در قالب يک سرم است??اده کند. ولي اگر وسکر بيش از حد از آن است??اده کند , سرم برايش مثل سم ميماند. بعد جيل و شوا را مامور ميکند تا آن را سرم بيابند. کريس و شوا با کمک جيل مو??ق ميشوند تا وسکر شکست ناپذير را شکست دهند و سرانجام در آتش??شان بر او ??ائق آيند . بعد از پرت شدن وسکر به درون مواد مذاب جيل با يک هلي کوپتر به کمک آنها مي آيد و با انداختن نردبان آنها را نجات ميدهد. با بالا آمدن کريس و شوا , وسکر دوباره با آخرين نيروهايش به هلي کوپتر حمله ميکند و با بازوهايش هلي کوپتر را ميگيرد و سعي ميکند تا آن را به زمين بکوبد. اما جيل با ديدن اين صحنه با دادن 2 تاRocket Lancer به کريس شوا از آنها ميخواهد تا به وسکر شليک کنند. با خلاصي از دست وسکر هلي کوپتر از آن منطقه خارج ميشود و بديت ترتيب در نهايت همه چيز تمام شده به نظر ميرسد.

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
Chris Redfield (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

65614047911591930881.jpg

 

Jill Valentine (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

91543479489131505661.jpg

 

Albert Wesker (??رمانده S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

33216625025416731577.jpg

 

Barry Burton (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

79708548041030662658.jpg

 

Rebecca Chambers (امدادگر S.T.A.R.S تيم براوو)

 

05168890260402605594.jpg

 

Joseph Frost (عضو S.T.A.R.S تيم آل??ا) (در شروع بازي بعد از پيدا كردن دست Kevin Dooley توسط سگ زامبي كشته ميشه.)

 

52199831919182212344.jpg

 

Brad Vickers (خلبان S.T.A.R.S تيم آل??ا)

 

63035543996097740166.jpg

 

Richard Aiken (عضو S.T.A.R.S تيم براوو) (كه توسط مار زخمي و كشته ميشه.)

 

79998713246701005934.jpg

 

Enrico Marini (??رمانده دوم S.T.A.R.S تيم آل??ا) (كه بعد از ??اش كردن عضو خيانتكار S.T.A.R.S كشته ميشه.)

 

11546569995401083984.jpg

 

 

Forest Speyer (تيرانداز S.T.A.R.S تيم براوو) (كه در ابتداي بازي توسط كلاغ ها كشته شده.)

 

27426603469067514577.jpg

 

Kenneth J. Sullivan (عضو S.T.A.R.S تيم براوو) (كه جسد او در ابتداي بازي بعد از ديدن اولين زامبي پيدا ميشه.)

 

69096436786231032106.jpg

منبع

 

خیلی ممنون مطالبت خیلی عالیه:love::thumbsup:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

qo2s.jpg

متولد: ۱۹۷۳

گروه خونی: O

جنسیت: مرد

قد: ۱۸۵ سانتیمتر

وزن: ۹۸ کیلوگرم

نژاد: س??یدپوست

ملیت: آمریکایی

وضعیت: زنده

شغل:عضو گروه BSAA

اولین حضور: رزیدنت اویل 1

صداپیشه:

Roger Craig Smith

 

 

کریس رد??یلد، یکی از ماموران عملیات های ویژه است، او همچنین ??رمانده ی واحد عملیات های ویژه ی BSAA نیز هست.


♦اروپای شرقی

 

در دسامبر 2012، کریس (که حالا به عنوان ??رمانده ی ماموران عملیات های ویژه تر??یع یا??ته) و چندین واحد BSAAـی دیگه به یه منطقه ی جنگی در شرق اروپا اعزام شدند که یه شیوع توسط ??ردی ناشناس به وجود اومده بود. در جریان این ات??اقات، کریس با پسر آلبرت وسکر، جیک مولر مواجه شد. کریس از او پرسید که آیا تا حالا همدیگه رو ملاقات کردن (به نظر میرسه که متوجه شباهت هایی بین جیک و آلبرت شد)، جیک (بی خبر از گذشته ی تاریکش) انکار کرد و با یه هلی کوپتر دور شد. در طول این مدت، ا??راد تیم کریس توسط یه زن ناشناس، به ویروس C آلوده شدند و به هیولاهای ویروسی تبدیل شدند، کریس و همکارش، پیرز نیوانس، مجبور میشن که همه ی ا??رادشون رو بکشن. این ات??اق یه "خصومت شخصی" در کریس ایجاد کرد، کریس BSAA را ترک کرد، او ??قط به دنبال انتقام گیری از زنی بود که ا??راد تیمش رو کشت.


♦لنشیانگ، چین

 

چهار سال بعد از مرگ وسکر، کریس رد??یلد و تیمش در شعبه ی آمریکای شمالیه BSAA ، به شهر ساحلیه لنشیانگ در چین اعزام شدند، آنها دستور داشتند تا یکی از مقامات بالای ملل متحد را نجات دهند و با بیوتروریسم در حال وقوع در آن شهر، مبارزه کنند.

 

اگر چه او هنوز به دنبال انتقام از مسئولان مرگ ا??راد تیمش است، اما وقتی همه ی کشورها با تهدید حملات بیوتروریسم مواجه میشوند، کریس مبارزه را تا خط مقدم پیش میبره.

 

بار دیگر در چین، کریس و پیرز پی میبرن که همون زنی که ا??راد تیمشون رو کشته، پشت این شیوعه. اونا یه مشاجره ی شدید درباره ی اون زن میکنن که کریس میگه: "بعد از کاری که اون با ما کرده...چند تا از ا??رادمون به خاطر اون زنیکه مردن؟!" پیرز جواب میده که حق با اونه ولی انتقام گیری شخصی کریس، اون ها رو به جایی نخواهد رسوند. اونا اون زن رو پیدا میکنن اما اون زن با پریدن به بیرون از یه پنجره ، مو??ق به ??رار میشه. کریس، مصمم میشه که اون رو بگیره و اطمینان میده که اون نمیتونه تا ابد ??رار کنه. اونا دوباره اون زن رو پیدا میکنن و با اسلحه احاطش میکنن، اون زن کمی ترسیده به نظر میرسه.

 

اما درست وقتی که کریس میخواد ماشه رو بکشه، لیان اس کندی خلع سلاحش میکنه، لیان سعی میکنه با کریس بجنگه تا از اون زن محا??ظت کنه. مبارزه با نشونه ر??تن کریس و لیان به هم دیگه، به پایان میرسه. لیان به کریس میگه که اسلحش رو بذاره زمین، ادعا میکنه که اون زن یه شاهد کلیدیه و بهش نیاز دارن. کریس، با عصبانیت، به لیان میگه، "شاهد!؟ اون کسیه که تمام این کارا رو کرده"

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

62363812513373024478.png

نام: ليان اس. كندي

جنسيت: مرد

متولد: 1977

مليت: س??يد پوست/آمريكايي

گروه خوني: A

شغل: مامور سري سازمان آمريكا

شغل در گذشته:‌ ا??سر پليس R.P.D (سال 1998) | مامور دولتي آمريكا (از سال 1998 - 2011) | مامور D.S.O. (سال 2011)

وضعيت: زنده

صدا پيشه: Matthew Mercer

حركات اكشن: Jason Faunt

اولين حضور: Resident Evil 2

 

 

معر??ي

 

Leon S. Kennedy (به ??ارسي: ليان اس. كندي) مامور D.S.O. (مخ????: Division of Security Operations) سازمان عمليات امنيتي است. او در گذشته ??قط براي يك روز ا??سر پليس شهر راكون بوده و بعد از حادثه شهر لاكون در دولت ??درال ایالات متحده آمريكا استخدام شد. در 29 جون 2013 چيزي حدود پانزده سال بعد از حادثه شهر راكون رئيس جمهور آمريكا (Adam Benford) تصميم ميگيرد كه حقايق پشت پرده شهر راكون رو در عموم در سمينار دانشگاه Ivy ا??شا كند. وقتي كه حملات بيو تروريستي در تال اوكس ات??اق ميو??تد رئيس جمهور در كنار دوستان مورد اعتماد خودش، Leon‌ و Helena (از اعضاي سازمان سري آمريكا) بوده اما رئيس جمهور خودش مبتلا و به زامبي تبديل ميشود و به سمت هلنا حمله ور ميشود و ليان ناچار به كشتن او ميشود. هلنا به او ميگويد كه عامل و مقصر تمام اين قضايا است و وقتي كه ليان ميپرسد كه درباره چي صحبت ميكني در جواب ميگويد كه بهتر است تا در كليساي تال اوكس برات توضيح بدهم.

 

 

تال اوکس، ایالات متحده

 

29 ام June سال 2013، تقریبا 15 سال بعد از حادثه شهر راکون، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، Adam Benford، تصمیم گر??ت حقایق پشت پرده حادثه شهر راکون رو در سمیناری در دانشگاه Ivy در عموم ا??شا کنه. رئیس جمهور Benford هنگام رخ دادن حمله Bioterroris در Tall Oaks به همراه دوست مورد اعتمادش Leon Kennedy و Helena Harper، یکی از اعضای آژانس محرمانه ارتش بود. در این واقعه رئیس جمهور آلوده میشه و به یک زامبی تبدیل میشه. Leon با سخت ترین انتخاب زندگیش روبرو میشه دو دل هست تا که رئیس جمهور به Helena حمله میکنه، در این حال Leon درحالی که نام رئیس جمهور رو ??ریاد میزنه، به سرش شلیک میکنه. Helena به Leon میگههمه این ات??اقات تصیر اونه و در پاسخ به درخواست Leon برای توضیخ بیشتر میگه همه چیز رو وقتی به کلیسای جامع تال اوکس ر??تن توضیح خواهد داد.

 

Helena و Leon در مسیرشون از داخل دانشگاه به مردی بر میخورن که اونها رو هدایت میکنه تا در محوطه دانشگاه دنبال دختر گم شده اش Liz بگردن. در حین جستجو اون مرد شروع به اعتراض از التهاب های مشکوک روی پوستش میکنه. بالاخره اونها دختر رو پیدا میکنن و وارد آسانسور میشن ولی دختر به زامبی تبدیل میشه وقبل از حمله به Leon و Helena، پدرش رو میکشه.

 

در حین ماموریت، Hunnigan به اونها خبر میده که سرتاسر شهر آلوده شدن و اونها با بیشتر 70 هزار شخص آلوده مواجه خواهند بود. همچنین Hunnigan به اونها اطلاع میده که این اشخاص با ویروس جدیدی بنام C آلوده شدن که به گزارش .B.S.A.A (مخ????: Bioterrorism Security Assessmentm Alliance) همون ویروسیه که 6 ماه پیش از این ات??اق توسط تروریست ها در شیوعی که در اروپای شرقی ات??اق ا??تاده است??اده شده.

 

سپس، Leon و Helena به آزمایشگاهی میرسن که Chrysalid ها در اون در بسته های آزمایشی نگه داری میشن. Helena از طریق یک نوار ویدئویی تبدیل شدن یکی از Chrysalid ها رو به Leon نشون میده.

 

بعد از اینکه Leon می??همه که Simmons پشت پرده همه این حمله ها بوده، از Hunnigan میخواد که مرگ او و Helena رو شایعه کنه تا اونها بتونن برای تعقیب کردنش به چین برن.

 

لن شیانگ، چین

 

Leon و Helena در راه چین، با مردمی در هواپیما همراه بودن که به ویروس C آلوده میشن و Leon و Helena مجبور میشن در مسیرشون از داخل هواپیما با زامبی ها مبارزه کنن. سرانجام هواپیما بطور ات??اقی در مکانی نزدیک به جایی که Jake Muller و Sherry Birkin بودن به زمین میخوره. Sherry که از دیدن Leon هیجان زده شده به سمتش میدوه. Leon در پاسخ به سوالش درباره اینکه Sherry چرا اینجاس با پاسخی روبرو میشه که البته قبلا هم در رابطش شنیده بود، او یک مامور محا??ظته. پس از این Sherry هم سوال مشابهی رو میپرسه که Leon میگه که اونها سعی دارن رئیس مشاور امنیتی، Simmons، کسی رو که پشت پرده همه این ات??اقاته رو تعقیب کتن و بعد از Sherry میواد تا هر چیزی میدونه بهش بگه ولی با ت??ره ر??تن Sherry از جواب دادن، Leon با بیان اینکه باید این موضوع رو بدونه، به سمت Sherry حرکت میکنه که Jake با احساس به اینکه Sherry به محا??ظت احتیاج داره و Leon رو به عقب هل میده.

 

Leon، بالاخره مو??ق میشه به اتاقی برسه که Chris Redfield و Piers Nivans یک زن آبی پوش رو که اعتقاد دارن یکی از مقصران مرگ ا??راد Chris در زمان شیوع بوده رو محاصره کردن. Chris اسلحه اش رو به طر?? اون زن نشونه میره و وقتی آماده به شلیک میشه Leon ضربه ای به دستش میزنه و مانع کشته شدن زن آبی پوش میشه. سپس مبارزه کوتاهی بینشون پیش میاد که با نشونه ر??تن اسلحه هاشون بطر?? هم به پایان میرسه. Leon سعی میکنه با گ??تن اسلحتو بیار پایین، Chris رو آروم کنه و بهش میگه که اون زن یه شاهد کلیدیـه و اونها بهش نیاز دارن، ولی Chris از پذیرش این موضوع امتناع میکنه و به با حالتی خشک به Leon میگه که اون زن مسئول همه این حوادثه (اشاره به حمله های جهانی بیوتروریستی) و سعی میکنه با گ??تن اینکه همه ا??رادشو بخاطر اون زن از دست داده اینو به Leon ب??همونه، که Leon در جواب، به از دست دادن 70 هزار ن??ر بعلاوه جمله رئیس جمهور، بخاطر Simmons اشاره میکنه.

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

43243219662313124822.jpg

نام: Jill Valentine

جنسیت: مونث

نژاد/ملیت: س??ید پوست / آمریکایی

شغل: امنیت عقب تیم آل??ای استارز (سابقا) مامور تیم ضد بیو تروریسم (سابقا) مامور BSAA

حضور در: Resident Evil، Resident Evil 3: Nemesis، Resident Evil 5، Resident Evil: The Umbrella Chronicles، Resident Evil: Revelations، Resident Evil: The Mercenaries 3D، Resident Evil: Operation Raccoon City، Resident Evil: Apocalypse، Resident Evil: Afterlife، Resident Evil: Retribution

 

قد: 172cm

وزن: 56kg

گروه خون: B

 

جیل 2 دست است. در بیشتر اوقات از دست راست است??اده می کند ولی در آخر ??رار جداگانه یک Sig 556 را با دست چپ شلیک کرد و در یکی از عکس های رزیدنت5 یک M92Fرا با دست چپ گر??ته است.

 

Resident Evil 1

 

در سال1998 جیل به همراه بقیه اعضای گروه آل??ا استارز دنبال اعضای گروه دلتا که در اوایل ماموریت خود گم شده بودند می گشتند. چند دقیقه بعد از رسیدن، هلیکوپتر سوخته و جنازه خلبان تیم دلتا را دیدند. همان موقع چندین سگ به آنها حمله کردند و یکی از اعضای گروهشان به نام جاسپ را تکه پاره کردند در همان لحظه خلبان تیمشان با هلیکوپتر ??رار کرد و بقیه گروه را تنها گذاشت.جیل به همراه کریس،بری و وسکر به داخل یک عمارت که در آن نزدیکی بود پناه بردند. در دقایق اول ??همیدند که آنجا پر از هیولا است و جنازه اعضای گروه دلتا را پیدا کردند. جیل به همراه بری عمارت را گشتند و ??همیدند که آن عمارت روی یکی از آزمایشگاه های ??وق سری آمبرلا واقع شده است و این که وسکر یک جاسوس دوجانبه است. کمی بعد یک T-002به وسکر حمله کرد و آنها ??کر کردند که او مرده است. بعد برنامه ان??جار عمارت ??عال شد و جیل به همراه کریس،بری و ربکا(تنها بازمانده گروه دلتا)از آنجا ??رار کردند.

 

Resident Evil 3

 

بعد از ات??اقی که در عمارت برای جیل ا??تاد تصمیم گر??ت به راکون برگردد. 2ماه بعد تمام شهر به T-virusمبتلا شدند و جیل برای آخرین آخرین ??رارش، خانه ی خود را ترک کرد و به R.P.Dر??ت. جلوی ساختمان Nemesisرا دید که داشت برد،خلبان تیم آل??ا را می کشت. سپس از دست آن به داخل ساختمان ??رار کرد پس از پیدا کردن تمام چیز هایی که می خواست از آن جا خارج شد. در راهش با کارلس، یکی از اعضای گروه آمبرلا آشنا شد و داخل یک مترو با 2عضو دیگر گروه آمبرلا نیکولای و نیهایل دیدار کرد و برای راه انداختن مترو دنبال وسایل گشت که در راه پیدا کردن یکی از آنها دید که نیکولای در یک ساختمان من??جر شد. پس از پیدا کردن همه آنها داخل مترو ر??ت که آنجا بار دیگر با Nemesisرو به رو شد که این بار نیهایل یک نارنجک در آن واگن انداخت که با آن خودش و Nemesis ترکیدند که باعث شد مترو از راهش خارج شود و به داخل برج ساعت بی??تد.جیل زنگ ساعت را به صدا در آورد تا هلیکوپتر نجات به آن طر?? بی آید ولی تا هلیکوپتر به آن سمت آمد، Nemesis با یک Rocket Launcherآن را ترکاند .وقتی جیل از ساختمان خارج شد،Nemesis از طریق زخمی کردن بازوی جیل او را مبتلا به ویروسNemesisکرد. کارلوس به کمک او آمد ولی Nemesis او را زد سپس جیل Nemesisرا موقتا از پا در آورد و بی هوش شد.کارلس او را داخل ساختمان برد و به بیمارستان ر??ت تا برای جیل دارو پیدا کند. پس از یا??تن دارو آن را به جیل داد و او را درمان کرد بعد جیل به پارک راکون ر??ت و آنجا یکی دیگر از آزمایشگاه های آمبرلا را پیدا کرد. دوباره توسطNemesis مورد حمله قرار گر??ت ولی این بار آن را با یک سلاح که تازه برای آن آزمایشگاه آمده بود کشت. آخر سر جیل و کارلس توسط یک هلیکوپتر که بری آن را می راند از راکون ??رار کردند و در همان لحظه موشک هایی که توسط دولت برای نابود کردن راکون ??رستاده شده بودند به زمین برخورد کردند و شهر را با خاک یکسان کردند.

 

The fall of Umbrella

 

در سال 2003جیل و کریس به گروه ضد ترور بیولوژیکی پیوستند. آنها به یک ساختمان آمبرلا در روسیه ر??تند. ماموریتشان این بود که تمام سلاح های بیولوژیکی ای که در آن ساختمان وجود داشت را از بین ببرند. در میان راه در یک اتاق که در آن یک نوع ویروس جدید به نامT-A.L.O.S بود گیر ا??تادند ولی آن را شکست دادند و آمبرلا را به پایان رساندند و از آن ساختمان ??رار کردند.

 

A new dawn

 

در سال 2006 جیل و کریس به گروه BSAAپیوستند و به آنها ماموریت دادند تا اسپنسر را پیدا کنند. وقتی وارد منزل او شدند، دیدند که محا??ظان شخصی او طی یک درگیری ??یزیکی کشته شده اند.آنها بعد از گذشتن از تله هایی که در آن خانه بود به کتابخانه اسپنسر شدند ولی او را مرده روی زمین دیدند و با وسکر رو به رو شدند. پس از یک درگیری جیل برای نجات دادن کریس خود و وسکر را از پنجره بیرون انداخت. گروه BSAA دنبال جنازه آنها گشتند ولی پیدایش نکردند و هر 2را مرده اعلام کردند.

 

Test subject

 

وقتی جیل در راکون مبتلا به N-002شده بود با آن دارو ویرویش از بین نر??ته بود، ??قط غیر ??عال شده بود. پس از سقوط، وسکر متوجه ویروس درون او که باعث شده بود دارای قابلیت های مناسبی برای آزمایش هایش شود، شد و از او به عنوان نمونه تست برایUroboros است??اده کرد. پس از مو??ق شدن پروژه Uroboros وسکر به او نوعی ویروس تزریق کرد که با آن می توانست او را به طور کامل کنترل کند و به او قدرت و سرعت زیادی می داد. بعد از آن جیل برای اکسلا و وسکر کار می کرد.

 

Resident Evil 5

 

در آ??ریقا وسکر به جیل ماموریت داد تا به ایروینگ کمک کند در عین حال مراقبش باشد. وقتی کهBSAA چند ن??ر برای کشتن ماجینی ها ??رستاد و جیل با یک ??رد مبتلا به Uroboros از همکاران قدیمی خود پزیرایی کرد. از آن طر?? کریس به همراه همکار جدیدش شوا ??رستاده شدند تا ایروینگ را دستگیر کنند و ایروینگ مسئول کشتن آنها شد ولی هر کار کرد مو??ق نشد پس جیل به او یک کی?? پر از طلا داد و به او گ??ت که می خواهی چه کار کنی؟ و او را مجبور کرد که از انگل است??اده کند که پس از این کار ایروینگ هیولا شده به کریس و شوا حمله کرد ولی توسط آنها کشته شد سپس جیل پیش وسکر و اکسلا ر??ت تا به آنها بگوید په ات??اقی برای ایروینگ ا??تاده است. وقتی کریس و شوا برای چندمین بار اکسلا را به همراه جیل ماسک دار دیدند و (برای صد هزارمین بار) پرسید که جیل کجاست، جیل با انها جنگید و آخر سر یک گلوله به ماسک جیل خورد و ماسکش پرت شد(ولی هنوز شنل جلوی صورتش بود) بعد وقتی که وسکرآمد و شنل را از روی صورت جیل کنار زد تازه کریس ??همید که این همون جیل است(شرط می بندم اگه لیان بود 2دقیقه اول می ??همید که اون کیه)بعد بازم باهم جنگیدند وقتی که وسکر می خواست برود جیل یه چیز هایی یادش آمد و وسکر یک دکمه را زد، جیل از درد به خود می پیچید،بعد ر??ت.وقتی که ر??ت جیل بالای لباسش را باز کرد و کریس دید که چیزی روی سینه ی او چسبیده است بعد به کمک شوا آن را کندند و جیل مثل خودش شد و به آنها گ??ت که باید وسکر را متوق?? کنند. آنها هم او را ول کرده و به سراغ وسکرر??تند. کمی بعد توسط یکی از اعضای BSAA جاش استون بیدارشد. جاش به او گ??ت که یک هلیکوپتر بالای کوه منتظر آنها است و با هم به سوی آن ر??تند در راه با ماجینی های زیادی جنگیدند، وقتی به ساختمانی که قرار بود هلیکوپتر روی آن ??رود بیاید رسیدند،جیل به کریس زنگ زد و به او گ??ت که چگونه وسکر را ضعی?? کند سپس روی پشت بام ساختمان ر??تند و منتظر خلبان شدند. وقتی رسیدند گروهی ماجینی به آنها حمله کردند،تا آنها وارد هلیکوپتر شدند،یک ماجینی خلبان را کشت و جاش هلیکوپتر را راند. بعد به کمک کریس و شوا ر??تند و تا وسکر درون آتش??شان ا??تاد آنها را سوار کردند. وسکر هلیکوپتر را گر??ت. جیل به آنها RPG-7s داد آنها هم با آن وسکر را زدند.

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

jaleb boud

adame bede

:368954e145wa900f::368954e145wa900f::meatballs:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

45707460346973781317.jpg

به دنبال حوادث رخ داده شده در عمارت اسپنسر کریس , جیل و بقیه ی اعضای باقیمانده ی استارز با تهیه ی گزارشی سعی کردند تا پرده از این ات??اقات هولناک بردارند و به همه اعلام کنند که مصوب تمامی این ات??اقات شرکت آمبرلا بوده است. اما بدلیل من??جر شدن عمارت تمامی شواهد از بین ر??ته بود و کربس و بقیه عملا مدرکی برای ارائه نداشتند. متاس??انه همان طور که به نظر می رسید ویروس به شهر هم ن??وذ کرده بود. در همین اوضاع و احوال دختری جوان به همراه متور سیکلتش برای پیدا کردن برادرش وارد شهر میشود. این دختر 18 ساله کسی نیست جز کلیر رد??یلد و به تبع آن برادر گم شده اش هم کریس رد??یلد هست.

 

وقتی کلیر به شهر رسید از موتورش پیاده شد و به کا??ه ای که همان نزدیکی بود ر??ت. با ورودش به آنجا متوجه شد که کا??ه بسیار ساکت است. کمی بعد هم یک زامبی را که در حال خوردن یک ن??ر بود میبیند. کلیر با دیدن این صحنه وحشت زده میشود و سعی میکند از آنجا خارج شود اما خودش را در محاصره ی زامبی ها میبیند. به خاطر همین از در پشتی سعی میکند خارج شود. با باز کردن در, با یک پلیس (لیون) که آماده خروج زامبی ها از در بود مواجه میشود. کلیر برای اینکه با او شلیک نکند به او می گوید که من مثل اونها نیستم لیون هم زامبی پشت سر کلیر را هدشات میکند و از کلیر میخواهد که به او ملحق بشود و با هم سوار ماشین لیون میشوند. لیون خودش را برای کلیر معر??ی میکند و میگوید که به تازگی به این شهر منتقل شده است. کلیر پیدا کردن برادرش را علت اصلی حضورش در شهر عنوان میکند. لیون که وضعیت شهر را ناجور میبیند از داشبورت ماشینش به کلیر یک اسلحه میدهد.همین لحظه یک زامبی که گویا از قبل در ماشین بود به لیون حمله میکند. کنترل ماشین از دست لبون خارج میشود و با دیوار روبرویی تصاد?? میکنند.همین لحظه هم یک کامیون که راننده اش کنترلش را از دست داده بود به طر?? آنها با سرعت زیادی در حال حرکت بود. لیون و کلیر برای اینکه جان خودشون روا نجات بدهند به ناچار هریک از طر?? خودشان از ماشین خارج شدند. با برخورد کامیون با ماشین لیون راه بسته شدو به خاطر همین لیون و کلیر از هم جدا شدند.

 

کلیر و لیون بعد از اینکه از سلامتی همدیگر اطمینان پیدا کردند تصمیم گر??تند تا به هر نحوی شده همدیگر رو پیدا کنند. به خاطر همین لیون پیشنهاد داد که هر دو به ساختمان پلیس بروند زیرا که آنجا مکانی امن برای هردوی آنها بود. کلیر بعد از جدا شدن از لیون سر راهش به یک ??روشگاه اسلحه ??روشی میرسد.این اسلخه ??روشی مال برادران Kendo که خیلی ترسیده بود در خالی که اسلحه اش رو به طر?? کلیر کشیده بود ازش پرسید : تو کی هستی. اینجا چیکار میکنی؟. کلیر هم گ??ت که من انسانم و مثل اونها زامبی نیستم. Kendo که خیالش راحت شده بود پیش کلیر اومد تا در رو ق??ل کنه. کلیر از وضعیت عجیب شهر از اون سوال کرد و اون هم گ??ت اینجا اوضاع رو تحت کنترل داره.کلیر به خاطر عجله ای داشت از Kendo جدا شد.اما پس از مدتی زامبی ها با شکستن پنجره مغازه , به Kendo حمله میکنند و او را میکشند.

 

کلیر بالاخره خودش را به اداره پلیس می رساند و در همان ابتدای ورودش به اتاق ا??سران می رود. در همانجا آه و ناله ی یک پلیس زخمی توجهش را جلب میکند.برای همین به مزدیکی پلیس میرود. کلیر اولش ??کر میکند که اون پلیس تنها ??رد بازمانده بین پلیس هاست. اسم پلیس Marvin بود. ماروین از کلیر میخواهد که خودش را معر??ی کند . کلیر هم با معر??ی خودش کریس را علت اصلی حضورش در شهر عنوان میکند. ماروین که کریس رو از قبل میشناخت به کلیر گ??ت که مدت 10 روز هست که ازش خبری نیست و بعد از حوادث عمارت کریس و جیل سعی کردند ما رو از ات??اقات مطلع کنند اما ما حر?? هیچ کدوم از اونها رو قبول نکردیم. در آخر ماروین با دادن کارت خودش از کلیر میخواهد که برای جستجوی بقیه ی اعضای زنده پلیس به قسمت های دیگر اداره ی پلیس برود. کلیر بعد از حارج شدن از اتاق با وارد کردن کارت ماروین به کامپیوتر مرکزی چند در ق??ل ساختمان زا باز میکند. اولین هد?? کلیر ر??تن به اتاق استارز بود چون امکان داشت آنجا سرنخی از کریس پیدا کد. پس باید نزدیکترین راه را برای رسیدن به آنجا انتخاب میکرد. از آنجا که ماروین در را از پشت ق??ل کرده بود ??علا یک راه برای رسیدن به اتاق استارز بود.

 

کلیر بعد از باز کردن در ها با وارد شدن به اتاق بغلی به مسیرش ادامه میدهد.اما این پایان کار نیست. چند لحظه بعد کلیر با مشاهده ی صحنه ای می ایستد. زمین خون آلود بود و از سق?? خون میچکید. وقتی کلیر به سق?? نگاه کرد یک موجود بسیار وحشتناک (Leeker) رو دید. برای رد شدن از آنجا باید اون موجود رو نابود میکرد. بعد از کشتن Leeker کلیر و زامبی های سر راهش خودش را به اتاق استارز رساند. همانجا بود که لیون رو دوباره ملاقات کرد. لیون از اینکه کلیر توانسته بود خودش را به اداره ی پلیس برساند خوشحال بود.لیون به کلیر گ??ت که دیگه نباید منتظر برادرش بمونه چون که برادرش از اینجا ر??ته. بعد هم د??ترچه ی خاطره ی کریس رو به کلیر میده.. در اون نوشته کریس از حوادث عمارت و اینکه کسی به حر?? ما گشو نداد. در ضمن کریس در آخر از ویروسی به اسم G برای کلیر میگوید. در آخر هم از اینکه خواهرش رو تنها گذاشته ازش معذرت خواهی میکند. همین لخظه یک ??اکس رسید که در آن از دست داشتن ??رمانده ی پلیس شهر در این کارها خبر میداد. بعد از اینکه کلیر از اتاق خارج شد دختر بچه ی رو دید که دست یک زامبی ??رار میکنه. اما قبل از اینکه بنونه به او کمکی بکنه از دست کلیر ??رار کرد و خودش را از طریق که ح??ره ی باریک به آن طر?? دیوار رساند. کلیر هم خیلی سریع خواست تا خودش را به دختر بچه برسونه.

 

در همین اوقات بود که هلی کوپتری که برای نجات دادن اعضای باقی مانده ی شهر در منطقه بود به پشت بام اداره ی پلیس میرسد. یکی از ا??سران پلیس برای نجات خودش به پشت بام اداره ی پلیس میرود. خلبان هلی کوپتر چون نمیتونست ??رود بیاد یک نردبان برای نجات پلیس به پایین می??رسته. اما همین لحظه چند تا زامبی به ا??سر پلیس حمله میکنند. ا??سر که هول شده بود شروع به تیراندازی میکنه که در نهایت باعث میشه چند گلوله هم به خلبان اصلبت کنه و کنترل هلی کوپتر رو از دست بده. بعد از مدتی هلی کوپتر سقوط میکنه و یه قسمتی از ساختمان آتش میگیره.حال باید کلیر برای ادامه راهش این آتش رو مهار میکرد. ولی همه چیز به این آسانی پیش نمیر??ت. از آنجا که کم کم کلیر و لیون برای آمبرلا مشکل ساز میشدند , آمبرلا یکی دیگر از سلاح های بیولوژیکی خودش رو به اسم T003R برای نابودی کلیر و لیون به شهر می??رستد. کلیر بعد از خاموش کردن آتشی که از سقوط هلی کوپتر ایجاد شده بود برای از میان برداشتن مانعی که دوباره خود هلی کوپتر ایجاد کرده بود به سمت اتاق رییس پلیس شهر ر??ت. اما هنوز به نبمه راه نرسیده بود که سرو کلهی T003R پیدا میشود. کلیر به سختی از دست او ??رار میکند اما این پایان کار نیست چرا که هد?? او نابودی کلیر و لیون است و تا به هد?? خودش نرسد دست بردار نیست.

 

کلیر بعد از جدا شدن از لبون قسمت های مختل?? ساختمان رو برای پیدا کردن اون جستجو کرد تا اینکه به اتاق رییس پلیس شهر رسید.همان جا جسد دختری را که روی میزی گذاشته شده بود, دبد. برای همین علت و همچنین بررسی بیشتر نزدیک تر شد اما یک ن??ر که پشت به کلیر روص صندلی در همان جا نشسته بود با چرخاندن صندلی روی کلیر اسلحه کشید. اما چون کلیز زامبی نبود برای همین اسلحه اش را کنار کشید و از اون معذرت خواهی کرد. در همین لحظه ایرونز با دیدن این صحنه کلیر از او پرسید آیا تو Irons هستی؟ آیرونز هم گ??ت : بله. حودمم. شما کی هستی؟ البته اگه ناراحتت میکنه میتونی نگی ! بعد اهم در مورد همان دختر با کلیر حر?? زد . گ??ت که این دختر شهردار بوده که من قول داده بودم ازش مراقبت کنم اما نتونستم مو??ق بشم. بهش ( به دختره) نگاه کن. میبینی که چقدر زیباست؟ اما با این بعد از مدتی تبدیل به یکی از اونها میشه. کلیر وقتی خر?? های آیرونز رو میشنوه بهش میگه که باید راه دیگه ای هم باشه. آیرونز هم در پاسخش میگه که ??قط دوراه وجود داده یا یه گلله تو مغزش باید خالی کرد و یا اینکه سرش رو از بدنش جدا کرد. دیگه بسه , خواهش میکنم ,میخوام تنها باشم. کلیر با شنیدن این جمله از آیرونز جدا میشود.

 

بعد از اینکه کلیر از آیرونز جدا شد یک اتاق تاریک مخ??ی که در همان نزدیکی بود پیدا کرد. با روشن کردن چراغ متوجه شد که همان دختر کوچولو اونجا هست و در واقع به اونجا پناه آورده. دختره که با دیدن کلیر ترسده بود سعی کرد تا از دستش ??رار کنه. کلیر که قصد کنک بهش داشته اون رو میگیره و بهش میگه صبر کن. من زامبی نیستم . الان جات امنه. شروی هم که به شدت در این مدت ترسیده بود, با شنیدن این حر?? ها کلیر رو بغل کرد. کلیر هم همون لحظه با کلیر ارتباط بقرار میکنه و بهش میگه که دختره رو پیدا کردن و از لیون میخواد که هرچه سریعتر به اون ملخق بشه. بعد از ارتباط با لیون , کلیر با معر??ی خودش از شروی هم میخواد که خودش رو معر??ی کنه. شروی هم که الان آروم تر شده بود میگه : اسمم شروی هست. کلیر دوباره ازش میپرسه که : آیا میدونی خانوادت کجان؟ شروی هم جواب میده : اونها در واحد شیمیایی شرکت آمبرلا که در حومه ی شهر هست مشغول به کار هستن. کلیر که از این خر?? شروی تعجب کرده بود گ??ت : بخش شیمیایی؟ حالا تو اینجا چیکار میکنی. شروی هم میگه که مادرش برای اینکه از سالم بودنش اطمینان پیدا کنه بهش گ??ته که بیاد اداره ی پلیس. ولی کلیر بهش میگه که اینجا هم برای تو امن نیست . برای همین بهتره با ما بیای.

 

با این حال شروی ترجیح میداد که همونجا بمونه چونکه به کلیر گ??ت : من یه چیز خیلی بزرگتر از زامبی ها دیم. اون دنبال من بود. همین لحظه هم یک صدای عجیبی به گوش میرسه. کلیر با شنیدن این صدا به شروی میگه : این چیه؟ شروی که باز ترسده بود میگه که الان در مورد همین بهت می گ??تم و چون خیلی ترسیده بود باز شروع به ??رار میکنه. کلیر بعد از جدا شدن از شروی متوجه میشه که آیرونز اتاقش رو ترک کرده. پشت صندلی آیرونز و روی دیوار جای 3 تا لوح دیده میشدن . کلیر برای اینکه به مسیرش ادامه بده باید اون 3 لوح رو پیدا میکردو اونها رو سر جاهاشون میگذاشت. کلیر در ادامه ی جست و جو هایش به زیر زمین اداره ی پلیس راه پیدا میکند و هماجا دوباره شروی را میبیند. کلیر به شروی میگوید که مثل اینکه به من اعتماد نداری. ولی شروی میگه که اصلا قضیه این نیست و دلیل اینکه هی از تو جدا میشم این هست که دنبال پدرم میگردم. چون که اون توسط هیولا ها مورد حمله قرار گر??ته. ضمن اینکه هی داره اسم منو صدا میزنه. همین لخظه هم لیون با کلیر تماس میگیره و بهش میگه که تونسته از طریق ??اضلاب از اون محوطه خارج بشه و به کلیر میگه که بیرون از اونجا منتظرش هست. بعد از اتمام ارتباط لیون و کلیر شروی از طریق سوراخ کوچکی که در بالای آنجا قرار داشت به دنبال پدرش میرود . کلیر هم که نگران او هست همانحا منتظر او می ماند. شروی بعد از کمی جست و جو پیش کلیر برمیگردد و به کلیر میگوید که هیچ نشانه ای از پدرش پیدا نکرده. تنها ثمره ی جست و جوهای شروی یک کلید بود که اون رو هم از طریق سوراخی که اومده بود به کلیر پرتاب کرد. اما چون دیگه راه بازگشتی نداشت برای همین برای پیدا کردن یه راه دیگه از کلیر خداحا??ظی کرد.

 

کلیر بالاخره با سختی های ??راوان و مواجه شدن های مکرر با T003R مو??ق شد تا تمامی لوح ها رو پیدا کنه. با قرار دادن لوح ها در جاهای خودشان , یک در مخ??ی در اتاق آیرونز باز شد. کلیر بعد از وارد شدن به اتاق مخ??ی دوباره ایرونز رو ملاقات کرد. این د??عه آیرونز خیلی آش??ته تر بود. اینجا همیان جایی هست که دست آیرونز رو میشه

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
45707460346973781317.jpg

به دنبال حوادث رخ داده شده در عمارت اسپنسر کریس , جیل و بقیه ی اعضای باقیمانده ی استارز با تهیه ی گزارشی سعی کردند تا پرده از این ات??اقات هولناک بردارند و به همه اعلام کنند که مصوب تمامی این ات??اقات شرکت آمبرلا بوده است. اما بدلیل من??جر شدن عمارت تمامی شواهد از بین ر??ته بود و کربس و بقیه عملا مدرکی برای ارائه نداشتند. متاس??انه همان طور که به نظر می رسید ویروس به شهر هم ن??وذ کرده بود. در همین اوضاع و احوال دختری جوان به همراه متور سیکلتش برای پیدا کردن برادرش وارد شهر میشود. این دختر 18 ساله کسی نیست جز کلیر رد??یلد و به تبع آن برادر گم شده اش هم کریس رد??یلد هست.

 

وقتی کلیر به شهر رسید از موتورش پیاده شد و به کا??ه ای که همان نزدیکی بود ر??ت. با ورودش به آنجا متوجه شد که کا??ه بسیار ساکت است. کمی بعد هم یک زامبی را که در حال خوردن یک ن??ر بود میبیند. کلیر با دیدن این صحنه وحشت زده میشود و سعی میکند از آنجا خارج شود اما خودش را در محاصره ی زامبی ها میبیند. به خاطر همین از در پشتی سعی میکند خارج شود. با باز کردن در, با یک پلیس (لیون) که آماده خروج زامبی ها از در بود مواجه میشود. کلیر برای اینکه با او شلیک نکند به او می گوید که من مثل اونها نیستم لیون هم زامبی پشت سر کلیر را هدشات میکند و از کلیر میخواهد که به او ملحق بشود و با هم سوار ماشین لیون میشوند. لیون خودش را برای کلیر معر??ی میکند و میگوید که به تازگی به این شهر منتقل شده است. کلیر پیدا کردن برادرش را علت اصلی حضورش در شهر عنوان میکند. لیون که وضعیت شهر را ناجور میبیند از داشبورت ماشینش به کلیر یک اسلحه میدهد.همین لحظه یک زامبی که گویا از قبل در ماشین بود به لیون حمله میکند. کنترل ماشین از دست لبون خارج میشود و با دیوار روبرویی تصاد?? میکنند.همین لحظه هم یک کامیون که راننده اش کنترلش را از دست داده بود به طر?? آنها با سرعت زیادی در حال حرکت بود. لیون و کلیر برای اینکه جان خودشون روا نجات بدهند به ناچار هریک از طر?? خودشان از ماشین خارج شدند. با برخورد کامیون با ماشین لیون راه بسته شدو به خاطر همین لیون و کلیر از هم جدا شدند.

 

کلیر و لیون بعد از اینکه از سلامتی همدیگر اطمینان پیدا کردند تصمیم گر??تند تا به هر نحوی شده همدیگر رو پیدا کنند. به خاطر همین لیون پیشنهاد داد که هر دو به ساختمان پلیس بروند زیرا که آنجا مکانی امن برای هردوی آنها بود. کلیر بعد از جدا شدن از لیون سر راهش به یک ??روشگاه اسلحه ??روشی میرسد.این اسلخه ??روشی مال برادران Kendo که خیلی ترسیده بود در خالی که اسلحه اش رو به طر?? کلیر کشیده بود ازش پرسید : تو کی هستی. اینجا چیکار میکنی؟. کلیر هم گ??ت که من انسانم و مثل اونها زامبی نیستم. Kendo که خیالش راحت شده بود پیش کلیر اومد تا در رو ق??ل کنه. کلیر از وضعیت عجیب شهر از اون سوال کرد و اون هم گ??ت اینجا اوضاع رو تحت کنترل داره.کلیر به خاطر عجله ای داشت از Kendo جدا شد.اما پس از مدتی زامبی ها با شکستن پنجره مغازه , به Kendo حمله میکنند و او را میکشند.

 

کلیر بالاخره خودش را به اداره پلیس می رساند و در همان ابتدای ورودش به اتاق ا??سران می رود. در همانجا آه و ناله ی یک پلیس زخمی توجهش را جلب میکند.برای همین به مزدیکی پلیس میرود. کلیر اولش ??کر میکند که اون پلیس تنها ??رد بازمانده بین پلیس هاست. اسم پلیس Marvin بود. ماروین از کلیر میخواهد که خودش را معر??ی کند . کلیر هم با معر??ی خودش کریس را علت اصلی حضورش در شهر عنوان میکند. ماروین که کریس رو از قبل میشناخت به کلیر گ??ت که مدت 10 روز هست که ازش خبری نیست و بعد از حوادث عمارت کریس و جیل سعی کردند ما رو از ات??اقات مطلع کنند اما ما حر?? هیچ کدوم از اونها رو قبول نکردیم. در آخر ماروین با دادن کارت خودش از کلیر میخواهد که برای جستجوی بقیه ی اعضای زنده پلیس به قسمت های دیگر اداره ی پلیس برود. کلیر بعد از حارج شدن از اتاق با وارد کردن کارت ماروین به کامپیوتر مرکزی چند در ق??ل ساختمان زا باز میکند. اولین هد?? کلیر ر??تن به اتاق استارز بود چون امکان داشت آنجا سرنخی از کریس پیدا کد. پس باید نزدیکترین راه را برای رسیدن به آنجا انتخاب میکرد. از آنجا که ماروین در را از پشت ق??ل کرده بود ??علا یک راه برای رسیدن به اتاق استارز بود.

 

کلیر بعد از باز کردن در ها با وارد شدن به اتاق بغلی به مسیرش ادامه میدهد.اما این پایان کار نیست. چند لحظه بعد کلیر با مشاهده ی صحنه ای می ایستد. زمین خون آلود بود و از سق?? خون میچکید. وقتی کلیر به سق?? نگاه کرد یک موجود بسیار وحشتناک (Leeker) رو دید. برای رد شدن از آنجا باید اون موجود رو نابود میکرد. بعد از کشتن Leeker کلیر و زامبی های سر راهش خودش را به اتاق استارز رساند. همانجا بود که لیون رو دوباره ملاقات کرد. لیون از اینکه کلیر توانسته بود خودش را به اداره ی پلیس برساند خوشحال بود.لیون به کلیر گ??ت که دیگه نباید منتظر برادرش بمونه چون که برادرش از اینجا ر??ته. بعد هم د??ترچه ی خاطره ی کریس رو به کلیر میده.. در اون نوشته کریس از حوادث عمارت و اینکه کسی به حر?? ما گشو نداد. در ضمن کریس در آخر از ویروسی به اسم G برای کلیر میگوید. در آخر هم از اینکه خواهرش رو تنها گذاشته ازش معذرت خواهی میکند. همین لخظه یک ??اکس رسید که در آن از دست داشتن ??رمانده ی پلیس شهر در این کارها خبر میداد. بعد از اینکه کلیر از اتاق خارج شد دختر بچه ی رو دید که دست یک زامبی ??رار میکنه. اما قبل از اینکه بنونه به او کمکی بکنه از دست کلیر ??رار کرد و خودش را از طریق که ح??ره ی باریک به آن طر?? دیوار رساند. کلیر هم خیلی سریع خواست تا خودش را به دختر بچه برسونه.

 

در همین اوقات بود که هلی کوپتری که برای نجات دادن اعضای باقی مانده ی شهر در منطقه بود به پشت بام اداره ی پلیس میرسد. یکی از ا??سران پلیس برای نجات خودش به پشت بام اداره ی پلیس میرود. خلبان هلی کوپتر چون نمیتونست ??رود بیاد یک نردبان برای نجات پلیس به پایین می??رسته. اما همین لحظه چند تا زامبی به ا??سر پلیس حمله میکنند. ا??سر که هول شده بود شروع به تیراندازی میکنه که در نهایت باعث میشه چند گلوله هم به خلبان اصلبت کنه و کنترل هلی کوپتر رو از دست بده. بعد از مدتی هلی کوپتر سقوط میکنه و یه قسمتی از ساختمان آتش میگیره.حال باید کلیر برای ادامه راهش این آتش رو مهار میکرد. ولی همه چیز به این آسانی پیش نمیر??ت. از آنجا که کم کم کلیر و لیون برای آمبرلا مشکل ساز میشدند , آمبرلا یکی دیگر از سلاح های بیولوژیکی خودش رو به اسم T003R برای نابودی کلیر و لیون به شهر می??رستد. کلیر بعد از خاموش کردن آتشی که از سقوط هلی کوپتر ایجاد شده بود برای از میان برداشتن مانعی که دوباره خود هلی کوپتر ایجاد کرده بود به سمت اتاق رییس پلیس شهر ر??ت. اما هنوز به نبمه راه نرسیده بود که سرو کلهی T003R پیدا میشود. کلیر به سختی از دست او ??رار میکند اما این پایان کار نیست چرا که هد?? او نابودی کلیر و لیون است و تا به هد?? خودش نرسد دست بردار نیست.

 

کلیر بعد از جدا شدن از لبون قسمت های مختل?? ساختمان رو برای پیدا کردن اون جستجو کرد تا اینکه به اتاق رییس پلیس شهر رسید.همان جا جسد دختری را که روی میزی گذاشته شده بود, دبد. برای همین علت و همچنین بررسی بیشتر نزدیک تر شد اما یک ن??ر که پشت به کلیر روص صندلی در همان جا نشسته بود با چرخاندن صندلی روی کلیر اسلحه کشید. اما چون کلیز زامبی نبود برای همین اسلحه اش را کنار کشید و از اون معذرت خواهی کرد. در همین لحظه ایرونز با دیدن این صحنه کلیر از او پرسید آیا تو Irons هستی؟ آیرونز هم گ??ت : بله. حودمم. شما کی هستی؟ البته اگه ناراحتت میکنه میتونی نگی ! بعد اهم در مورد همان دختر با کلیر حر?? زد . گ??ت که این دختر شهردار بوده که من قول داده بودم ازش مراقبت کنم اما نتونستم مو??ق بشم. بهش ( به دختره) نگاه کن. میبینی که چقدر زیباست؟ اما با این بعد از مدتی تبدیل به یکی از اونها میشه. کلیر وقتی خر?? های آیرونز رو میشنوه بهش میگه که باید راه دیگه ای هم باشه. آیرونز هم در پاسخش میگه که ??قط دوراه وجود داده یا یه گلله تو مغزش باید خالی کرد و یا اینکه سرش رو از بدنش جدا کرد. دیگه بسه , خواهش میکنم ,میخوام تنها باشم. کلیر با شنیدن این جمله از آیرونز جدا میشود.

 

بعد از اینکه کلیر از آیرونز جدا شد یک اتاق تاریک مخ??ی که در همان نزدیکی بود پیدا کرد. با روشن کردن چراغ متوجه شد که همان دختر کوچولو اونجا هست و در واقع به اونجا پناه آورده. دختره که با دیدن کلیر ترسده بود سعی کرد تا از دستش ??رار کنه. کلیر که قصد کنک بهش داشته اون رو میگیره و بهش میگه صبر کن. من زامبی نیستم . الان جات امنه. شروی هم که به شدت در این مدت ترسیده بود, با شنیدن این حر?? ها کلیر رو بغل کرد. کلیر هم همون لحظه با کلیر ارتباط بقرار میکنه و بهش میگه که دختره رو پیدا کردن و از لیون میخواد که هرچه سریعتر به اون ملخق بشه. بعد از ارتباط با لیون , کلیر با معر??ی خودش از شروی هم میخواد که خودش رو معر??ی کنه. شروی هم که الان آروم تر شده بود میگه : اسمم شروی هست. کلیر دوباره ازش میپرسه که : آیا میدونی خانوادت کجان؟ شروی هم جواب میده : اونها در واحد شیمیایی شرکت آمبرلا که در حومه ی شهر هست مشغول به کار هستن. کلیر که از این خر?? شروی تعجب کرده بود گ??ت : بخش شیمیایی؟ حالا تو اینجا چیکار میکنی. شروی هم میگه که مادرش برای اینکه از سالم بودنش اطمینان پیدا کنه بهش گ??ته که بیاد اداره ی پلیس. ولی کلیر بهش میگه که اینجا هم برای تو امن نیست . برای همین بهتره با ما بیای.

 

با این حال شروی ترجیح میداد که همونجا بمونه چونکه به کلیر گ??ت : من یه چیز خیلی بزرگتر از زامبی ها دیم. اون دنبال من بود. همین لحظه هم یک صدای عجیبی به گوش میرسه. کلیر با شنیدن این صدا به شروی میگه : این چیه؟ شروی که باز ترسده بود میگه که الان در مورد همین بهت می گ??تم و چون خیلی ترسیده بود باز شروع به ??رار میکنه. کلیر بعد از جدا شدن از شروی متوجه میشه که آیرونز اتاقش رو ترک کرده. پشت صندلی آیرونز و روی دیوار جای 3 تا لوح دیده میشدن . کلیر برای اینکه به مسیرش ادامه بده باید اون 3 لوح رو پیدا میکردو اونها رو سر جاهاشون میگذاشت. کلیر در ادامه ی جست و جو هایش به زیر زمین اداره ی پلیس راه پیدا میکند و هماجا دوباره شروی را میبیند. کلیر به شروی میگوید که مثل اینکه به من اعتماد نداری. ولی شروی میگه که اصلا قضیه این نیست و دلیل اینکه هی از تو جدا میشم این هست که دنبال پدرم میگردم. چون که اون توسط هیولا ها مورد حمله قرار گر??ته. ضمن اینکه هی داره اسم منو صدا میزنه. همین لخظه هم لیون با کلیر تماس میگیره و بهش میگه که تونسته از طریق ??اضلاب از اون محوطه خارج بشه و به کلیر میگه که بیرون از اونجا منتظرش هست. بعد از اتمام ارتباط لیون و کلیر شروی از طریق سوراخ کوچکی که در بالای آنجا قرار داشت به دنبال پدرش میرود . کلیر هم که نگران او هست همانحا منتظر او می ماند. شروی بعد از کمی جست و جو پیش کلیر برمیگردد و به کلیر میگوید که هیچ نشانه ای از پدرش پیدا نکرده. تنها ثمره ی جست و جوهای شروی یک کلید بود که اون رو هم از طریق سوراخی که اومده بود به کلیر پرتاب کرد. اما چون دیگه راه بازگشتی نداشت برای همین برای پیدا کردن یه راه دیگه از کلیر خداحا??ظی کرد.

 

کلیر بالاخره با سختی های ??راوان و مواجه شدن های مکرر با T003R مو??ق شد تا تمامی لوح ها رو پیدا کنه. با قرار دادن لوح ها در جاهای خودشان , یک در مخ??ی در اتاق آیرونز باز شد. کلیر بعد از وارد شدن به اتاق مخ??ی دوباره ایرونز رو ملاقات کرد. این د??عه آیرونز خیلی آش??ته تر بود. اینجا همیان جایی هست که دست آیرونز رو میشه

منبع

ممنون..............

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

Resident Evil Survivor

 

معر??ي: Introduction

 

Resident Evil Survivor یا Biohazard Survivor (به ژاپنی) در 27-ام ژانويه 2000 در ژاپن و در 30-ام آگوست در آمريكا از طر?? شرکت Capcom برای کنسول Playstation 1 و در 25-ام اكتبر 2002 در چين براي Windows با همكاري Eurocom منتشر شد. این بازی در ژانر Survival horror ، تک ن??ره، شخص اول با درجه Mature طراحی شده.

 

86799986215366727478.gif

 

توضیحات: Gameplay

 

Resident Evil Survivor اولين نسخه از سري Survivor ها هست كه بصورت اول شخص منتشر شده كه البته نسخه ژاپني (PAL) اين بازي قابليت بازي با GunCon و/يا Light Gun رو داره. نسخه PC نسبت به Playstation از گرا??يك بهتري برخوردار هست و حركت دادن و نشانه گيري با Mouse انجام ميشه. تعداد مهمات و نوع اسلحه و ميزان سلامتي رو ص??حه نمايش داده ميشه و براي ساير جزئيات مثه نقشه و ??ايل ها بايد به ص??حه آيتم ها بريد. اين بازي بر خلا?? بازي هاي قبلي داراي صندوق ذخيره آيتم ها نيست در عوض داراي ??ضاي بي نهايت براي جمع آوري آيتم ها هست، ذخيره كردن بازي هم بصورت مرحله اي هست. در اين بازي سعي شده كه از مراحل و معماهاي نسبتا سخت است??اده بشه ولي در كل نميشه دنباله روي سري Resident Evil دونست بلكه ميشه ژانر جديدي از سري بازي هاي Resident Evil با اسم Survivor حساب كرد. در كل Survivor يا Gun Survivor سري بازي هاي هستن كه بصورت Light Gun شخص اول هستند كه در بيشتر بازي هاي اين سري اسلحه هاي بي نهايت وجود داره و داراي معما يا مراحل سخت نيست و ماموريت اصلي ??رار و كشتن زامبي و رئيس ها هست .

 

گرا??يك بازي در مقايسه با بازي هاي قبلي بهتر هست و بجاي تصاوير از قبل Render‌ شده از گرا??يك 3D است??اده شده. زامبي هاي اين بازي شبيه به زامبي هاي Resident Evil 2 هستند و لوكيشن آخر بازي و همچنين رئيس آخر بازي كه Tyrant هست شبيه به Resident Evil 1 هست.

 

داستان: Story

 

مدتي بعد از شيوع ويروس در شهر Raccoon در سپتامبر 1998 و دستور حكومت آمريكا براي نابود كردن شهر Raccoon با بمب هسته اي، هلكوپتري در اثر حادثه اي در جزيره Sheena (حومه شهر Raccoon) در پايگاه مخ??ي Umbrella سقوط ميكنه و از لاشه هلكوپتر ??قط Ark Thompson جون سالم به در ميبره اما در حاليكه حا??ظه خودش رو از دست داده و تنها با يك اسلحه با زامبي ها روبرو هست. Ark Thompson يكي از آشنايان Leon S. Kennedy هست كه براي تحقيق و تجسس كمپاني Umbrella به اين جزيره ميره كه Vincent Goldman ??رمانده شعبه Sheena كمپاني Umbrella باعث سقوط هلكوپتر ميشه. Ark در حين بازي با Lott Klein و Lily Klein كه بچه هاي يكي از محققان Umbrella هستن آشنا ميشه كه كمك زيادي به برگشتن حا??ظه Ark ميكنن، در انتهاي بازي بعد از نابود كردن Tyrant مو??ق به ??رار از اين منطقه ميشن.

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

معر??ی شخصیت ها:Resident Evil Survivor

 

Ark Thompson - دوست و آشناي Leon S. Kennedy

 

ark.jpg

 

Vincent Goldman - ??رمانده شعبه Sheena كمپاني Umbrella

 

vincent.jpg

 

Lott Klein - پسر يكي از محققان Umbrella

 

lott.jpg

 

Lily Klein - دختر يكي از محققان Umbrella

 

lily.jpg

 

Andy Holland - مدير ??اضلاب

 

andy.jpg

 

U.T. Commander

09558550545258945526.jpg

منبع

ویرایش شده توسط Deviance

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)


Resident Evil Code: Veronica

 

معر??ي: Introduction

 

 

 

Resident Evil Code: Veronica یا Biohazard Code: Veronica (به ژاپنی) در 3 ??وريه سال 2000 در ژاپن و در 29 ??وريه 2000 در آمريكاي شمالي و در 26-ام مي همين سال در ساير كشورها با سيستم PAL و نسخه Code: Veronica X در 22 مارس 2001 براي كنسول Dreamcast‌ و در 22-ام مارس 2001 در ژاپن و 21-ام آگوست در آمريكاي شمالي و در 14-ام سپتامبر 2001 در ساير كشورها براي كنسول Playstation 2 و در 7-ام آگوست 2003 در ژاپن و در 3 دسامبر 2003 در آمريكاي شمالي و در 12-ام مارس 2004 در ساير كشورها براي كنسول Nintendo Gamecube منتشر شد.

 

re_cv.gif

 

اين بازي توسط Hiroki Katoh كارگرداني و توسط Shinji Mikami تهيه و توسط Takeshi Miura و Hijiri Anze و Sanae Kasahara نوشته شده و توسط Nextech و Flagship توسعه و توسط شركت Capcom و Eidos‌ (??قط براي اروپا) منتشر شده. این بازی در ژانر Survival horror ، تک ن??ره با درجه Mature طراحی شده.

 

توضیحات: Gameplay

 

Code: Veronica اولين بازي از سري اصلي Resident Evil هست كه بجاي تصاوير از قبل تعري?? شده از بك گراند 3D است??اده شده، البته زاويه دوربين به طوري هست كه تو صحنه تاب ميخوره و گاهي اوقات در حين دويدن پشت سر كاراكتر حركت ميكنه اما قابليت گردش تصوير رو نداره، نوع بازي شبيه با Resident Evil 3 هست كه در اين بازي توسعه پيدا كرده، دشمنان (زامبي هاي) و منوي آيتم ها هم شبيه به Resident Evil 2 هستن، يكي از خصيصه هاي منحصر به ??رد اين بازي هد?? گيري دوتايي هست اين اجازه رو به كاراكتر ميده كه همزمان به دو دشمن شليك كنه. يكي از موارد ديگه Continue هست كه اين امكان رو ميده كه شما بعد از Game Over شدن به صحنه قبل از اون برگرديد و بازي رو ادامه بديد. اين بازي داراي دو شخصيت اصلي يعني Chris و Claire Redfield هست اما امكان انتخاب شخصيت در ابتداي بازي وجود نداره و شما بايد نيمي از بازي رو با Claire و نيمي ديگر رو با Chris‌ بازي كنيد، همچنين صندوق ذخيره آيتم هاي دو كاراكتر باهم مشترك هست و ميتونن تو آيتم هاي همديگه دخل و تصر?? كنن. سومين شخصيت بازي Steve هست كه در قسمت اول در بازي با Claire ميتونيد با اون بصورت كوتاه بازي كنيد.

 

re_cvx.gif re_cv3.gif

بعد از به اتمام رسوندن بازي همانند نسخه هاي قبلي بازي هاي كوتاه كه در اينجا Battle Game نام داره آزاد ميشه كه در اين بازي كوتاه بازيكن ميتونه از بين پنج شخصيت Claire و Chris و Steve‌ و Wesker و Claire با لباس جديد يكي رو انتخاب كنه،‌ تو اين بازي كاراكتر بايد مسيري رو با آيتم هاي محدود و پاكسازي محيط طي كنه تا به رئيس بازي برسه و بعد از شكست اون مو??ق به آزاد كردن كاراكتر جديد ميشه.

 

پروژه Code Veronica بصورت رسمي در سال 1998 براي پورت Sega Dreamcast اعلام شد و برنامه ريزي بر اين اساس بود كه در سال 1999 انجام بشه اما به دليل بعضي مسائل اين پروژه به تاخير ا??تاد و در نتيجه در سال 2000 كليد خورد. نسخه ژاپني اين بازي داراي دو گزينه انتخابي Easy و Very Easy هست، در حالت Very Easy بازيكن ميتونه بازي رو با Rocket Launcher شروع و از Ink Ribbon بي نهايت است??اده كنه.

 

re_cv2.gif re_cv1.gif

 

Resident Evil Code: Veronica X

 

Resident Evil Code: Veronica X یا Biohazard Code: Veronica X (به ژاپنی) نسخه بروز شده Code: Veronica هست كه در سال 2001 براي كنسول Playstation 2 و Sega Dreamcast منتشر شد. نسخه سوم اين بازي هم در سال 2003 براي پورت Nintendo GameCube منتشر شد. Code: Veronica X ??رق زيادي نسبت به Code: Veronica نداره اما از تغييرات اون ميشه به گرا??يك بهتر و حذ?? و اضا??ه برخي از ميان پرده ها و تغييرات جزئي تو سناريوي بازي اشاره كرد.

 

re_cv_x.gif

 

Resident Evil Survivor 2 - Code Veronica

 

معر??ي: Introduction

 

 

 

Resident Evil Survivor 2 - Code Veronica یا Biohazard Survivor 2 - Code Veronica (به ژاپنی) در 8-ام ??وريه سال 2001 در ژاپن و در 8-ام ??وريه 2002 در اروپا و در 8-ام ??وريه سال 2002 در استراليا براي پورت Playstation 2 منتشر شد. اين بازي توسط Nextech توسعه و توسط شركت Capcom و Virgin Interactive‌ (??قط براي اروپا) منتشر شده. این بازی در ژانر Survival horror با متد Light Gun ، تک ن??ره، مولتي پلاير با درجه Mature طراحی شده.

 

re_cv_s2.gif

 

توضیحات: Gameplay

 

بازيكن در شروع بازي ميتونه از بين Claire و Steve يكي رو به دلخواه انتخاب كنه و در صورت انتخاب هر يك مي تونيد بصورت دو ن??ره با هوش مصنوعي بازي كنه، اين بازي بصورت مرحله اي هست كه هر مرحله داراي يه نقشه هست كه بايد در ابتدا كليد رو پيدا كنيد و بعد به منطقه Biohazard بريد و با رئيس هر مرحله بجنگيد، در هر مرحله معكوس ??عال ميشه كه اگر وقت مورد نظر تموم بشه Nemeis (رئيس Resident Evil 3) آزاد ميشه و شمارو تحت تعقيب قرار ميده، و اگر شمارو بگيره قطعا خواهيد مرد. اين بازي قرار بود كه Biohazard: Fire Zone نام داشته باشه اما به دليل شباهت به Resident Evil Survivor نام اين بازي به Gun Survivor تغيير كرد.

 

re_ob_s2.gif

 

داستان: Story

 

قسمت اول - Claire Redfield

 

Claire Redfield بعد از جدا شدن از Leon و Sherry (در Resident Evil 2) براي پيدا كردن برادرش (Chris) به اروپا ميره، Claire مو??ق ميشه كه به شعبه Umbrella در پاريس كه در Rockfort Island واقع شده بود ن??وذ كنه اما توسط اعضاي Umbrella شناسايي ميشه و توسط Rodrigo Juan Raval دستگير ميشه و به زندان ميو??ته، Rodrigo Juan Raval بعد از زخمي شدن Claire رو از زندان آزاد ميكنه و Claire هم به جستجوي خودش ادامه ميده كه در همين حين با Steve Burnside پسر يكي از كارمندان Umbrella كه به دليل ??روختن تحقيقات Umbrella دستگير شده بود آشنا ميشه. Claire بعد از گذروندن منطقه نظامي به كاخ خاندان Ashford ميرسه و در اونجا با Alfred Ashford ??رمانده Rockfort Island روبرو ميشه و مورد تهديد قرار ميگيره. در اين بين Albert Wesker ماموريت بدست آوردن Sample ويروس T-Veronica رو داره كه توسط Alfred Ashford توسعه و در Rockfort Island انتشار پيدا كرده كه در حال حاضر هم اين ويروس به خواهر دو قلوي مرده خودش يعني Alexia Ashford انتقال پيدا كرده و تحت آزمايش هست. بعد از اينكه Claire‌ و Steve كاخ خاندان Ashford رو بررسي كردن و به بعضي از موضوع ها پي برده بودن Alfred كه اوضاع خودش رو تو خطر ديد Tyrant رو آزاد ميكنه، Claire‌ و Steve‌ بعد از شكست Tyrant مو??ق ميشن با هواپيما از اون منطقه ??رار كنن و مجبور ميشن تو يكي از شعبه هاي ديگه Umbrella در قطب جنوب برن، Alfred هم بوسيله هواپيماي خودكار خودش پيش خواهر خودش به اون منطقه ميره تا اين دو رو از بين ببره، اما بعد از شكست خوردن از Claire و Steve سقوط ميكنه و در لحظات آخر Alexia رو كه 15 سال بود كه تو يه دستگاه برودتي نگهداري ميشد رو آزاد ميكنه. Claire و Steve هم بعد از شكست Alfred مو??ق به ??رار از اون منطقه ميشن. (Alfred به دليل اينكه كسي از موضوع خواهرش با خبر نشه خودش رو گاهي اوقات به شكل Alexia در مياورد تا كسي متوجه نشه كه Alexia پانزده سال پيش مرده.) Alfred مو??ق ميشه در آخرين دقايق عمرش بيدار شدن Alexia رو ببينه و تو بغل خواهرش بميره، Alexia بعد از مرگ برادرش تبديل به يك موجود عظيم جثه با شاخك هاي بزرگ ميشه و مانع از ??رار Claire و Steve ميشه و هر دو رو زنداني ميكنه.

 

re_cv5.gif re_cv4.gif

 

قسمت دوم - Chris Redfield

 

بعد از دستگيري Claire و Steve توسط Alexia برادر Claire‌ يعني Chris از طريق ايميلي كه توسط Claire‌ به Leon ??رستاده شده بود، از طريق Leon متوجه موضوعات ميشه و خودش رو به اونجا ميرسونه، Chris در ابتدا با Rodrigo Juan Raval روبرو ميشه و او قبل از مرگش داستان رو براي Chris تعري?? ميكنه، Chris مو??ق ميشه كه Claire رو پيدا كنه، و Claire بعد از پيدا كردن Chris تصميم به نجات دادن Steve ميشه، اما بعد از پيدا كردن Steve متوجه ميشه كه Steve توسط Alexia به اين ويروس مبتلا شده و تبديل به يك موجود عظيم جثه ميشه و قصد كشتن Claire رو ميكنه اما بعد از ضربه خوردن دوباره تبديل به انسان ميشه و از عشقش به Claire ميگه و ميميره. در اين بين Wesker با Alexia روبرو ميشه و از اون ميخواد كه با اون براي آزمايشات و دستيابي به ويروس T-Veronica بره، اما Alexia از اين درخواست ممانعت ميكنه و تبديل به موجودي آتشين ميشه، در همه لحظات Chris شاهد اين موضوعات بود و بعد از ??رار Wesker مجبور به مبارزه با Alexia ميشه، بعد از شكست دادن Alexia براي نجات Claire ميره، در انتهاي بازي بعد از نابود كردن Alexia كه به يه موجود عظيم جثه (پادشاه حشرات) تبديل شده بود بعد از رويارويي با Wesker و شكست او مو??ق ميشه به همراه Claire‌ بوسيله جت از اون منطقه ??رار كنن.

منبع

ویرایش شده توسط Deviance

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


4117_1.png

 

پس از مرگ استيو در كد ورونيكا ايكس طر??داران اين سري به كپ كام اعتراض كردند كه چرا استيو در اين سري مرده است اما كپكام طي عملي عجيب خبر ساخت ورونيكا ايكس 2 را با عنوان گان سارويور 2 داد كه از نام او معلوم بود گيم پلي و سبك و سياق ان به شماره ي اول بازي ميخورد در زير به نقد و بررسي اين بازي ميپردازيم..

 

 

گيم پلي

 

همانطور كه در بالا هم اشاره داشتم گيم پلي بازي از سبك و سياق نسخه ي اول سارويور پيروي ميكند يعني اينكه گيم پلي بازي داراي ديد اول شخص است و شما بايد مانند سارويور يك دشمنانتان را با ديد اول شخصي نابود كنيد اما گيم پلي داراي تغييراتي نيز هست براي مثال شما در بازي بايد به دنبال كليد هايي بگرديد و با يا??تن ان ها و باز كردن در هايي كه ارم امبرلا دارند به مرحله ي بعد برويد اما قبل از ان بايد با باس ان مرحله مبارزه كنيد جالبترين قسمت گيم پلي حضور نمسيس در باز است به طوري كه اگر زمان شما در بالا ي ص??حه تمام شود و شما به مرحله ي بعد راه نيا??ته باشيد نمسيس ميايد و شما را خدا بيامرز ميكند البته ميتوانيد از دست او ??رار كنيد اما يك كمي مشكل است.شما در بازي ميتوانيد نقش كلير يا استيو را بازي كنيد و با يكي از اين دو ن??ر بازي را به پايان بر سانيد با زي در همان محيط كد ورونيكا 1 ضوزت ميگيرد اما با ديدي ديگر و وجود دشمنان جديد تر و مهم تر از همه و جود غول دوست داشتني اويل يعني نمسيس!!!!

 

 

گرا??یک

 

گرا??يک بازي زياد چنگي به دل نميزند و تقريبا چيزي براي گ??تن ندارد در اين تعجبي نيست چون در ان موقع موتور هاي پايه اي ضعي?? در بازي ها است??اده ميشدند و همينطور كپكام هم در ساخت بازي عجله داشته است . اما باز هم ميشود ان را تحمل كرد شايد بتوان گقت در بازي اصلا سايه زني چنداني وجود ندارد و نورپردازي هم ا??تضاح كار شده است همچنين دشمنان و چهره اي كلير و استيو انچنان كه انتظار مير??ت طراحي نشده ان هم به دليل عجله ي كپ كام در ساخت اين بازي خلاصه كنم گرا??يك بازي كمي به روح و سرد است وجزييات چنداني ندارد و همينطور با??ت ها هم بي روح طراحي شده اند پس انتظاري از گرا??يك اين بازي نداشته باشيد

 

 

 

 

صدا گذاري

 

صدا گذاري بازي هم كه ا??تضاح است شايد بتوان گ??ت اصلا بازي به جزصداي شليك تير و صداي زامبي ها و يك اهنگ مسخره صدا گذاري ديگري ندارد صدا گذاري بازي در حد بازي هاي سگا است شايد هم كمتر يك اهنگ هيجاني براي اينكه سريعتر بازي را رد كنيم و صداي شليك تير و صداي زامبي ها و بعضي دمو هاي از پيش رندر شده و صدا ي كلير و استيو در همين دمو ها شايد بد ترين قسمت بازي در همين صدا گذاري مسخره ي ان باشدي چون واقعا من خودم به شخصه در بعضي مواقع صداي تلويزيون را ميبستم تا صداي ازار دهنده ي ان من را اذيت نكند اگر صدا گذاري را نميگذاشتند شايد باز هم بازي نمره ي به مراتب بهتري ميگر??ت

 

 

داستان

 

داستان بازي هم مانند ساير قسمت ها يك كمي لنگ ميزند همانطور كه در بالا گ??تم به دليل مرگ استيو خيلي ها اعتراض كردند و كپكام هم سريع سريع شروع به ساخت اين نسخه كرد داستان بازي از جايي شروع ميشود كه كلير از جزيره همراه برادرش كريس ??رار ميكند اما كلير مي??همد در همان جزيره يكي در حال مقابله با زامبي هاست كلير حدس ميزند استيو است كه زنده مانده است و دو باره به جزير ه باز ميگردد تا او را نجات دهد همانطور كه ديد داستان علاوه بر كوتاه بودنش يك مقدار غير باور است چون در نسخه ي اول استيو به زامبي تبديل شد اما خبر از زنده شدن دوباره ي او در اين نسخه يكم هويت اين بازي را به شك انداخت شايد بهتر بود داستان را به حال خود رها ميكردند چون استيو هيچ نقشي در شماره هاي بعد نداشت.

منبع

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
ارسال شده در (ویرایش شده)

شخصیت ها:Resident Evil : Code Veronica

 

Claire Redfield - خواهر Chris Redfield

 

claire.jpg

 

Steve Burnside - پسر يكي از كامندان Umbrella

 

steve.jpg

 

Alfred Ashford - برادر الكسيا آش??ورد

 

alfred.jpg

 

Alexia Ashford - خواهر آل??رد آش??ورد

 

alexia.jpg

 

Chris Redfield - عضو گروه S.T.A.R.S

 

chris.jpg

 

Albert Wesker - ??رمانده تيم Alpha از S.T.A.R.S

 

albert.jpg

 

Rodrigo Juan Raval - زندانبان آمبرلا در Rockford Islan

rodrigo.jpg

منبع

ویرایش شده توسط Deviance

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کارت عالیه ادامه بده..............:love:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

 

همونطور که در جریان هستین ، شرکت capcom قیل از ساخت رزیدنت اویل 2 در حال تدارک بازی رزیدنت اویل 1.5 بود ، این بازی به نوعی چک نویس بازی رزیدینت اویل 2 به حساب میاد ، در این بازی به جای کلیر رد??یلد دختری با نام elza walker وجود دارد که با لیون همراه است.....

منبع

اگر رمز خواست:residentevil.ir

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر


این تریلری از بازی اویل 4 هستش که قرار بود ساخته بشه ول سازنده هاش گ??تند ماورایه و لغو کردنش.

 

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
کیا یادشونه این آهنگ کجای اویل هستش؟

لینک دانلود

پسورد:www.p30day.com

مال اداره پلیس شهر راکون نیست؟:biggrin2:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
مال اداره پلیس شهر راکون نیست؟biggrin2.gif

توی کدوم اویل؟

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
توی کدوم اویل؟

resident evil 2

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...