deltasina 2 ارسال شده در مهر 91 [h=1][/h] دیوانه نیستم ! ??قط ، ??قط طوری “خاص??? که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست??? دارم . . . چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . . . . . برای پیش تو بودن “بلیط??? لازم نیست مرور قصه ی دل کا??ی ست . . . . . . درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند ! چه ??اصله زیادی است از سر تو تا دل من . . . . . . خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید ! . . . خدایا این “قسمت??? رو کجا ??رستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست??? ؟ . . . نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم . . . . از لحظه ای که چشم باز میکنم کار شروع میشود نظارت و برسی کی??یت تک تک اعضای بدن قلب … چشم … گوش … مبادا ذره ای از عاشق تو بودن منحر?? شده باشند . . . ! . . . همه دردم این بود عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . ! . . . سهم “من??? از “تو??? عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند ! . . . نزدیکی در ??اصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی . . . . . . یوس?? و زلیخا را بی خیال ! من در آغوش همین پیراهن یادگاری هزار سال جوان تر میشوم . . . ! . . . پنداشتی که چون ز تو بگسستم / دیگر مرا خیال تو در سر نیست اما چه گویمت که جز این آتش / بر جان من شراره ی دیگر نیست . . . . . . برایت مینویسم دوستت دارم میدانم که نمیدانی ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . . . . . با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من می بینی تا کجا و??ادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟ همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . . . . . نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی عمق نامردی ات را اندازه می گیرم ! . . . ذهنم ??لج می شـــــود… وقتی می خوانمت و تو حتی نمیگویی جـــــــــانم . . . . . . با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود ! . . . پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم . . . . . . دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گ??تی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . . . . . چه رسم تلخی ست تو ، بی خبر از من و تمام من ، درگیر تو ! . . . دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم … اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . . . . . دیکتاتور تویی و آغوشت ! که هر بار مرا تسلیم می کند . . . ! . . . روی ک??نم بنویسید موریانه ها زهرمارتان این تن که می خورید حسرت شیرین بود که خاک به آغوش کشید ! . . . مستانه هایم شروع می شود آن گاه که گیسوهایت را در شراب، جلا می دهی . . . آنقدر میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند که این روزها با حر?? هایمان هم ، آدم می کشیم . . . . . . تراشکـــــــار ماهـــــــری شده ام بس کـــــــه تـــــــو نیـــــــامدی و من بـــــــرای دلــــــــم بهانـــــــه تراشیدم . . . ! . . . باد آورده را باد می برد اما تو که با پای خودت آمده بودی . . . . . . ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم . . . . . . بی هیچ صدائی می آیند زمانی که نمی دانی در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و… بی هیج نشانی از دلت می گریزند تا تمام چیزی که به یاد می آوری حسرتی باشد به درازای زندگی چه قدر بی رحمند رویاهـا . . . . . . خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری میگویی : دلم برایت تنگ است یا مرا به بازی گر??ته ای یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی دلتنگی ارزانی خودت . . . . . . خدا ما رو برای هم نمی ???خواست / ??قط می ???خواست همو ??همیده باشیم بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / ??قط خواست نیمه ???مون و دیده باشیم تموم لحظه??? های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی ???خواست / خودت دیدی دعامون بی ???اثر بود . . . . . . دلم می خواهد نامت را صدا کنم یک طور دیگر جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم دلم می خواهد نامت را صدا کنم یک طور که دلت قرص شود که من هستم یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
