رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
مهمان مهمان

ممد آقاي بقال

پست های پیشنهاد شده

مهمان مهمان

کچل بود. موهایش تا پشت سرش ریخته بود. سر نبش کوچه بقالی داشت و داده بود در و پنجره مغازه را با آلومینیوم ساخته بودند و از یک طر?? در گذاشته بود. آن‌طر?? یک پنجره کشویی که می‌خورد به پیشخوان مغازه.

 

«ممد‌آقا» صداش می‌کردند، وقتی خودش بود و وقتی نبود، ممد کچل. یک‌روز یک پسر 5-6 ساله ر??ته بود پول توی دستش را دراز کرده بود طر?? پنجره‌ای که به پیشخوان مغازه باز می‌شد و گ??ته بود «ممد کچل، مامانم

 

گ??ت دو تا بستنی بده.»

یک‌د??عه دیدیم «ممدآقا» توی خیابان دنبال بچه می‌دود. همسایه‌ها، کبابی و ن??تی و ابرام آقای الکتریکی جمع شدند دورش که مرد حسابی خجالت بکش، بچه است، یه چیزی گ??ته.

بعد که تعری?? کرد بچه چه گ??ته، خندیدند که «خب کچلی دیگه، نیستی؟»

دو تا زن داشت. خانه یکی طبقه بالای مغازه بود و گاهی می‌آمد توی مغازه پشت دخل می‌نشست. صدای بمی داشت و دست‌های مردانه‌ای. یک ساعتی می‌نشست تا ممد‌آقا برود ناهارش را بخورد و بیاید.

خانه زن دوم، روبه‌روی مغازه بود. جوان‌تر بود و توی مغازه نمی‌آمد و ??قط گاهی که بیرون می‌ر??ت. از همان پنجره کشویی آلومینیومی از ممد‌آقا پولی می‌گر??ت و زود می‌ر??ت. قیمت جنس‌های ممد‌آقا، از مغازه‌های دیگر

 

کمی گران‌تر بود. اهل محل شوخی می‌کردند که خب، خرجش زیاد است و می‌خندیدند. مغازه‌های دیگر ده و نیم-یازده می‌بستند و می‌ر??تند. ولی ممد‌آقا تا یک-یک و نیم شب بود و پی خرید گران‌تر اجباری، به تن

 

بیشتر اهل محل خورده بود.

 

منبع : dastan _magazine

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...