رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
secret63

تاریخ و فرهنگ شهر اصفهان

پست های پیشنهاد شده

دوستان مطالب در مورد تاریخ و ??رهنگ شهر اص??هان رو ??قط در این تایپیک قرار دهند

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

همه چیز در مورد شهر ها و دانستنی های استان اص??هان

 

موقعيت جغرا??يايي

 

شهر انارک بطول ۵۳ درجه و ۴۲ درجه شرقي از نص?? النهار گرينويج و عرض ۳۳درجه و ۱۸دقيقه و ۳۰ ثانيه شمالي از خط استوا قرار دارد . شهر انارک تا مرکز شهرستان ۷۲ کيلومتر ??اصله و تا مرکز استان ( اص??هان ) ۲۲۰ کيلومتر مي باشد اين شهر از طريق جاده ترانزيتي طريق الرضا که از شرق مي گذرد به استان خراسان و از طريق راه بندرعباس که درآينده احداث خواهد شد تا استان سمنان ادامه مي يابد با شمال و جنوب کشور ارتباط پيدا خواهد کرد از لحاظ تقسيمات زمين شناسي ايران جزو ايران مرکزي قرار دارد . از نظر چينه شناسي موجود در مناطق کوهستاني انارک متعلق به دوران پرکامبرين رسوبات متعلق به پرکامبرين عمدتا به رنگ سياه و سياه مايل به خاکستري درکل ناحيه گسترش يا??ته است از نظر زلزله خيزي بعلت وجود گسله هاي ??راوان درمنطقه نشانگر حرکات شديد زمين بعد از حرکات کوهزايي بوده است. انارک که از انار گر??ته شده و انار يکي از مقدس ترين درختان است و تقدس خود را تا به امروز درميان ايرانيان نگهداشته است و از شهرهاي قديمي است که بعلت قدمت طولاني سندي از آن دردست نيست حدود طبيعي و سياسي اين شهر از شمال به امتداد رشته کوههاي آهکي دره انجير، از شرق به کوهستانهاي متصل به رشته کوههاي شمالي از جنوب به رشته کوهستان کم ارت??اع به نام کوه لاک و چ??ت و از غرب به دشت هموار و پوسيده از شنهاي سياه رنگ محدود است انارک درشرق شهرستان نائين قرارگر??ته و از شمال به کوير نمک از شرق به شمال کوير لوت ازجنوب به اردکان يزد و از غرب به شهرهاي اص??هان ، اردستان محدود ميگردد. اين شهر در حاشيه کوير مرکزي واقع شده و از جهت شمال تا کوير نزديک به ۱۵۰ کيلومتر ??اصله دارد بلندي انارک از سطح دريا ۱۴۷ متر است بدين ترتيب انارک ۱۰۰ متر کوتاهتر از بلندي اص??هان نسبت به سطح آبهاي خليج ??ارس است مساحت اين شهر حدود ۷۹/۷۲۴ هکتار است . ??اصله هوائي انارک تا تهران ۳۴۲ کيلومتر است . راه آهن کاشان ، يزد از ميان دشتي مي گذرد که در غرب انارک است

انارک از لحاظ امکانات داراي شبکه آبرساني و ??اضلاب بوده که آب آن از چاههاي ۲ الي ۳ کيلومتري شهر تامين و به شهر انتقال مي يابد البته باوجود چشمه داخل شهر و آب مزارع اطرا?? شهر که از مالکين خريداري گرديده هنوز داراي مشکل کم آبي است و به هنگام بارندگيهاي ??راوان اين شهر بي نياز از آب مي باشد. از لحاظ اقتصادي ، اهالي انارک اکثريت قاطع از طريق کار درمعادن زندگي خود را تامين مي نمايند و بدليل کمبود آب کشاورزي رونق چنداني ندارد. دامداري انارک که کلا سنتي است درسال ۶۰ حدود ۱۰۰۰ راس گوس??ند داشته و درسال۷۰ به ۷۰۰ راس گوس??ند رسيده است و در حال حاضر انارک دامداري به اين طريق مي باشد. صنعت قاليبا??ي درقبل که رونق زيادي داشته هم اکنون با وجود قيمت کم ??رش از رونق خوبي برخوردار نيست و نسبت به قبل کمتربه اين شغل مي پردازند. درانارک معادن غني و بسيار وجوددارد که اکثريت آنهادست نخورده باقيمانده است و درحال حاضر تنها معدن سرب نخلک با وجود حدود نزديک به ۳۰۰ ن??ر کارگر به ??عاليت مشغول مي باشد معادن اين شهر مس طالمسي ، معدن مسکني ، تلخه، پتيار، کالکا??ي، خوني، جع??ري باقرق، چاه س??يد، علم، خالو حيدر، چاه شوره، سبرز ، بل عظيم، قبله، چاه خربزه، گود، سياه کوه و نخلک. اين معادن داراي ذخاير سرب، آهن، طلا، مولبيدن، پيريت، نيکل، کبالت، اورانيوم، مس، زاغ، آنتيموان و غيره مي*باشد. نخلک که قديمي*ترين معدن مي*باشد و در ۳۱ کيلومتري شمال شرقي انارک واقع شده است تاريخچه قدمت آن به دوره ساسانيان و قبل از آن بر مي*گردد و در سال ۱۳۱۰ توسط آقاي صدريه مورد استخراج قرار گر??ته است آثار بدست آمده و موجود در معدن مؤيد اين نظريه است . ا

مدن طالمسي و مسکني از نظر جغرا??يايي در دومنطقه به ??اصله ۸ کيلومتر از يکديگر واقع هستند و در ۳۸ کيلومتري غرب انارک قرار دارند. جمعيت شهر در قبل به ۵۰۰۰ ن??ر رسيده و در حال حاضر بالغ بر ۲۰۰۰ ن??ر مي*باشند. ۹۹% جمعيت قريب به ات??اق انارک را مسلمانان تشکيل مي*دهند. در اين شهر ۹ مسجد و امامزاده و ساير اماکن مذهبي وجود دارد . ا

بر اساس امار سال ۱۳۵۵ جمعيت ??عال از نظر اقتصادي ۹ ن??ر بوده که با توجه به مشکلات اقتصادي اين رقم در سال ۱۳۶۵ به ۱۰۸ ن??ر ا??زايش يا??ته است . ا

آب و هواي اين شهر بياباني خشک است و بارندگي آن ساليانه ۱۰۸ ميليمتر

ميباشد .

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

اطلاعات كلي در خصوص روستاها و مزارع اطرا?? شهر انارك و روستاهاي چوپانان:

 

مزارع اطرا?? انارك :

- اسماعيلان و محمدآباد در ??اصله ۶كيلومتري جنوب شهر انارك داراي ۹ خانوار سكنه با جمعيتي بالغ بر۲۵ ن??ر

محصولات كشاورزي : جو – انار – پسته

- پيوك در ??اصله ۶ كيلومتري شرق انارك واقع شده و داراي دو خانوار سكنه مي باشد.

محصولات كشاورزي چنداني ندارد ولي خوش آب و هوا مي باشد.

- علم صدرآباد و علم حاج باقري در ??اصله ۲۴ كيلومتري محورانارك – چوپانان و تا انارك حدودا ۵۰ كيلومتر ??اصله دارد و خالي از سكنه و بيشتر محل استقرار دامداران محلي است.

- معلا در ??اصله ۱۲ كيلومتري محور انارك و چوپانان و در??اصله ۴۰ كيلومتري شرق انارك واقع شده است. داراي سكنه حدود ۵ خانوار باجمعيت حدود ۲۰ ن??ر – خوش آب و هوا و داراي محصولات كشاورزي : انار – انجير و زردآلو است.

- نخلك در??اصله ۴۵ كيلومتري انارك واقع شده و درحال حاضر ??قط محل استقرار كاركنان و كارگران معدن سرب مي باشد و سكنه دائمي ندارد.

- چاه گربه داراي ۲ خانوار سكنه با جمعيت ۵ ن??ر

محصولات كشاورزي : جو – يونجه – انار و انگور

- روستاي چوپانان ( مركز دهستان چوپانان ) :

در??اصله ۹۵ كيلومتري شرق انارك واقع شده داراي جمعيتي حدود ۱۴۶۵ ن??ر در قالب ۴۵۰ خانوار – شغل عمده اهالي : كشاورزي و دامداري – ميزان زمين زير كشت ۳۰ هكتار

محصولات كشاورزي عمدتا گندم – يونجه – سي??ي كاري – انار – زردآلو – سير و انگور

- روستاهاي اطرا?? چوپانان :

- حجت آباد در??اصله ۱۰ كيلومتري غرب چوپانان درحال حاضر خالي از سكنه است و كشاورزان آنجا در چوپانان سكونت دارند.

محصولات كشاورزي : گندم – جو – انار و يونجه

- آشتيان در??اصله ۱۵ كيلومتري غرب چوپانان درحال حاضر داراي ۱۰ خانوار سكنه مي باشد و بقيه اهالي در چوپانان ساكن مي باشند.

محصولات كشاورزي : گندم – جو – انار و يونجه

مزارع موتوري كه بعدازاتقلاب اسلامي دراطرا?? چوپانان و درمسير انارك به چوپانان ايجاد شده عبارتند از :

۱- مزرعه نمونه داراي ۲ خانوار و با جمعيت ۱۰ ن??ر

محصولات كشاورزي : گندم – جو – انار – پسه و سي??ي كاري

۲- اسلام آباد خالي از سكنه كه شركا در چوپانان سكونت دارند.

۳- مزرعه وحدت

۴- مزرعه گلبهار

۵- مزرعه دكتر هنرآموز

۶- مزرعه اسلام آباد

۷- مزرعه گوگر آباد

۸- چاه دكتر داوري

۹- نورآباد شتاقي

۱۰- مزرعه جواد

۱۱- مزرعه دكتر جع??ري و مزرعه يزداني كه همگي خالي از سكنه و كشاورزان اكثرا در مركز دهستان چوپانان سكونت دارند.

- زالوبند داراي ۳ خانوار سكنه با جمعيت ۱۳ ن??ر

محصولات عمده كشاورزي :*گندم – جو و يونجه

- عباس آباد داراي يك خانوار سكنه و ??اصله آن تا مركز دهستان ۱۲ كيلومتر و عمده محصولات كشاورزي آن انار و انجير است.

ساير مزارع و مكانهاي اطرا?? شهر انارك كه درحال حاضر خالي از سكنه مي باشند:

- مزرعه حاج مهدي در??اصله ۲۵ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه حاج باقري در??اصله ۳۰ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه عشين در??اصله ۶۰ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه زوار در??اصله ۶۴ كيلومتري شهر انارك

- طالمسي در??اصله ۳۷ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه مرغاب در??اصله ۲۵ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه عبدالكا??ي در??اصله ۱۴ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه چاه شور عليا و س??لي در??اصله ۲۰ كيلومتري

- مزرعه سهيل س??لي در??اصله ۳۵ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه سهيل عليا در??اصله ۴۵ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه چاه خربزه در??اصله ۳۵ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه جيربو در??اصله ۱۰ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه چاه درختك در??اصله ۴۵ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه قبله در??اصله ۷۰ كيلومتري شهر انارك

- مزرعه بيده چاه در??اصله ۶ كيلومتري شهر انارك

- مزارع و سكونت گاههاي اطرا?? چوپانان كه درحال حاضر خالي از سكنه مي باشد:

۱- عروسان در ??اصله ۱۲۵ كيلومتري انارك

۲- مزرعه كبودان در ??اصله ۱۳۰ كيلومتري انارك

۳- مزرعه مهدي آباد در ??اصله ۱۱۰ كيلومتري انارك

اطلاعات معادن اطرا?? انارك :

- معدن طالمسي در ??اصله ۳۷ كيلومتري

- معدن مسكني در ??اصله ۳۳ كيلومتري

- معدن سياه كوه در ??اصله ۱۰۸ كيلومتري

- معدن سرب نخلك در ??اصله ۴۸ كيلومتري

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شعرای با ذوق و شیرین گ??تار اص??هان

 

شعرای با ذوق و شیرین گ??تار اص??هان

با خواندن شرح حال و گ??تار بعضی از هموطنان اص??هانی دانستیم كه عموم طبقات اص??هان شیرین زبان نكته سنج و خوش صحبت می باشند و با شرحی كه در این قسمت خواهد آمد خصوصا شعرای آنها در هوش وذكاوت و بدیهه سرایی سرآمد همگان بوده و در سرودن اشعار جالب و زیبا و خلق مضامین دلنشین و خصوصاً ابداع ضرب المثل های جالب و ابتكاری و نیز سرودن ابیات ??كاهی و خنده آور ، اعجاز می كنند در این بخش از كتاب نمونه هایی از اشعار شعرای شیرین گ??تار اص??هانی را گرد آورده به نظر خوانندگان گرامی می رسانیم باشد كه از خواندن آنها نیز لذت ببرند .

__________________

 

اسیری اص??هانی

 

به دوران دو كس را اگر دیدمی

به دور سر هر دو گردیدمی

 

یكی آنكه گوید به من به من

دگر آنكه پرسد به خویشتن

 

 

اشراق اص??هانی

 

عبدالرزاق پسر حاج سید محمد از شاعران عهد ناصر الدین شاه قاجار بود و مدتی در اص??هان و تهران با قلندران می زیست و شمع مح??ل آنان بود سرانجام آهنگ هندوستان كرد و چندی در شیراز در منزل رضا قلیخان هدایت اقامت گزید و آنگاه به هندوستان ر??ت این بیت از اوست :

 

از خدا برگشتگان را كار چندان سخت نیست

سخت كار ما بود كز ما خدا برگشته است

 

 

اكبر اص??هانی

 

میرزا علی اكبر پسر آقا میرزا گویندگان و معماران قرن یازدهم اص??هان بود بیت زیر از اوست :

 

گر خاك شود دشمن و بر باد رود

غا??ل نشوی كه باز گردی دارد .

 

 

الهام اص??هانی

 

میرزا شری?? شاعر قرن یازدهم وی مدتی در هند بود و به سال 1086 ه.ق به اص??هانی برگشت این اشعار از اوست :

 

دل عبث لب به شكوه وا نكند

شیشه تا نشكند صدا نكند

 

وعده گریك ن??س بود عمریست

بلكه عمر اینقدر و??ا نكند

 

خوشا دلی كه ز عالم كناره جو باشد

چراغ خلوتش از ح??ظ آبرو باشد

 

از خیال عشق دل میل رمیدن می كند

حمله بر نقاش این نقش از كشیدن می كند

 

 

امیری اص??هانی

 

دلم سوخت بر سالكی رهنورد

كه می گ??ت با حسرت و سوز و درد

 

كه عمری در این راه بشتا??تم

نه رستم نه وارسته یا??تم

 

 

ایضاء

 

برآن تخت زرین كه جم می نشست

شنیدم چو برخاست این نقش بست

 

چو باید ازین تخت ور خاستن

نیرزد نشستن به برخاستن

 

 

پرتو اص??هانی

 

لبت را با شكر همسنگ كردند

شكر كار را بس تنگ كردند

 

چه نیرنگی زدند این باغبانان

كه گل را با رخت همرنگ كردند

__________________

 

تاراج اص??هانی

 

آقا محمد حسین تاراج اص??هانی از شعرای قرن گذشته است كه مقواساز بوده و ده هزار بیت دیوان داشته دیوان او مثل صدها دیوان معتبرتر از آن از بین ر??ته است . به قراری كه از اشعارش پیداست ازهجو روگردان نبوده و ابیات ذیل شاهد صادقی بر این مدعاست :

 

چاره ای گر چه وقت اخذ صلات

شعرا را بجز سماعت نیست

 

لیك امروز حاجتم گر از او

برنیاید مرا به حاجت نیست

 

بر سر قبر جد او ??ردا

بی شكم جز قضای حاجت نیست

 

در عین حال تاراج اهل تحقیق نیز بوده و رباعی زیر نشانه ذوق و طبع اوست :

 

در صومعه شیخ قصه تازه كند

دردیر كشیش ذكر و آوازه كند

 

آسوده كسی كه بر حدیث هر دو

یك گوش چو در یكی چو دروازه كند

__________________

اكبر جمشیدی

 

شاعر بذله گوی اص??هان

 

اسم شاعر اكبر نام خانوادگی « جمشیدی » و تخلص وی آزاده اص??هانی است . او در سال 1301 شمسی در خانواده ای اصیل در اص??هان متولد شد از 9 سالگی به كار مشغول بود و در 15 سالگی به عنوان كارگر با??ندگی در كارخانه زاینده رود استخدام شد و 30 سال تمام به كار شرا??تمندانه در آنجا ادامه داد. شاعر خود و شهر خویش را این گونه معر??ی می نماید :

 

كیم من شاعر شهر ص??اهان

همان شهری كه به دارد ??راوان

 

همان شهری كه از گزهای اعلا

كند شیرین دهان خلق دنیا

 

همان شهری كه مهد شاعران است

پر از دانادلان نكته دان است

 

همان شهری كه در آن لاله رویان

ربایند از خلایق دین و ایمان

 

جمشیدی درباره محل كار خود چنین سروده است :

 

محل كار من زاینده رود است

همان جایی كه پر از گرد و دود است

 

همان جایی كه از غوغای ماشین

شده گوش من دلخسته سنگین

 

بود عمری كه اینجا گرم كارم

در این زندان تبه شد روزگارم

 

در اینجا صحبت از شعر و غزل نیست

سخن از حا??ظ و شیخ اجل نیست

 

بود اینجا سخن از رنج بسیار

نه از گویندگان نغز گ??تار

 

جمشیدی مردی آزاده و صلح جو است درباره جنگ و مصایب آن می گوید :

 

مصیبت های آن جنگ گذشته

هنوز از خاطرم زایل نگشته

 

ستمگر آتش آن جنگ ا??روخت

ستم كش را همه هستی در آن سوخت

 

چون من در زمره زحمتكشانم

چو آنان طالب صلح جهانم

 

چو از صلح است ما از زندگانی

گریزانیم از جنگ جهانی

 

جمشیدی درباره عدل می گوید :

 

گ??تم به ر??یق نكته دانی

نیكو سیری و خوش بیانی

 

ا??سانه عدل چیست كاین سان

پر كرده زهای هو جهانی ؟

 

بنمود تبسمی و گ??تا

از نیت نداده كن نشانی !

__________________

 

 

 

برهنه خوشحال

 

ص??ت بارز جمشیدی بذله گویی و خنده رویی او می باشد كه حتی در انتخاب نام كتابش «برهنه خوشحال » هم منعكس است در منظومه «خنده كن» می گوید:

 

ای كه نداری ز جهان جز گله

نیست ترا یك سر مو حوصله

 

ترك غم ر??ته و آینده كن

خنده كن و خنده كن و خنده كن

 

 

 

وص?? شاعر

 

جمشیدی درباره خود می گوید :

 

بذله گویی همه دم كار من است

شاهد حر?? من اشعار من است

 

با وجودی كه بسی كم پولم

روز وشب زنده دل و شنگولم

 

بی سبب شاد بهر انجمنم

راستی برهنه خوشحال منم

 

زیر این گنبد ??ل??ل نمكی

چه كنم گر كه نخندم الكی

 

 

 

است??اده از كلمات و اصطلاحات عامیانه

 

از خصوصیات جمشیدی است??اده از كلمات و اصطلاحات عامیانه در اشعارش می باشد از این نظر برای كسانی كه بخواهند در ادبیات عامیانه تحقیق نمایند اشعار جمشیدی گنجینه با ارزشی است :

 

گ??تمش از دیدن رویت دلم وا می شود

گ??ت در هر كس چنین احوال پیدا می شود

 

 

در د??تر ??تاده مگر نامم از قلم

كاین سان ??كنده ای ز قلم یك قلم ، مرا!

 

 

 

در كوچه مكن صحبت در خانه بیا بنشین

دل چسب نمی باشد این صحبت سرپایی

 

 

اگر چه عمر من از دوستان ??شنگی ر??ت

خوشم كه با همه تندی به دل مشنگی ر??ت

 

 

 

باش آگاه كه آلوده به ا??یون نشدی

ورنه اندر همه عمر شوی ما??نگی

 

 

شولوغ پولوغ « به لهجه اص??هانی »

 

دیشب زتهرون اومدم

خسته و نالون اومدم

 

هر چی بوگوی پكر بودم

پشیمون از س??ر بودم

 

از سر گر??ته تا به پام

خوردوخمیر بود همه جا

 

یه ه??ته پیش با دلخوشی

گ??تم به خود كه چكشی

 

یه سری به تهرون می زنم

خب همه جاشا می بینیم

 

سیروسیاحت می كونم

آ استراحت می كونم

 

دلم یه قدری وا میشه

از رنجی كار رها می شه

 

از ر??قای تهرونی

از خویشاقو مای جون جونی

 

یه دیدنی بجا كونم

حاجتی دل روا كونم

 

خدای یكتا می دونه

كه پاك شدم من دیوونه

 

یه حاجتم روا نشد

یه دردی من دوا نشد

 

یه تهرونی شلوغی بود

شهر شلوغ پلوغی بود

 

هرجا كه آدم پا میذاشت

??قط یه زرق وبرقی داشت

 

اسبابی گول بود همه جاش

وه تله پول بود همه جاش

 

خیابوناش غلغله بود

كوچاش پر از ولوله بود

 

آدم تواونجا لول می زد

ماشین و دوچرخه وول می زد

 

از اون همه ماشین چه سود

یه تاكسی خالی نبود

 

ص??ی اتوبوس سوار شدن

از اینجا بود تا جوشقون

 

هر كی روان تو ص?? می شد

وقتی خوشش تل?? می شد

 

یه اتوبوس كه می رسید

صد تا آدم توش می طپید

 

اون ماشینای پر زدود

جونا را به لب رسونده بود

 

یه روز تو یه خیابوناش

روان بودم یواش یواش

 

یه جیب بری جیبمو برید

جیبم برید و ورمالید

 

یكباره اونجا لات شدم

بی پول و سور و سات شدم

 

ساعتی نازنینمو

دقیق و وقت بینمو

 

??روختم و با چند تومن

خودما رسوندم به وطن

 

وقتی به منزل رسیدم

این سخن از دل شنیدم

 

قربونی اص??هونمون

شهر پرآب و نونمون

 

زندگی توش چه آسونه

راحتی جونی انسونه

 

هر كی تواون مكون داره

هر چی بخواد تو اون داره

 

این شهری شهری زندگی

جون میده بهر زندگی

 

 

 

 

حكیم ش??ائی اص??هانی

 

ملك الشعراء

 

سرشته ایم ش??ائی به خاك پای هنر

 

سزد كه سرمه كشد چشم اص??هان را

 

حكیم حسن ش??ائی اص??هانی ، ملقب به شر?? الدیناز شاعران طبیبان معرو?? اص??هانی در قرن یازدهم و معاصر با شاه عباس میردادماد شیخ بهایی و میر عماد خطاط بود و میر محمد باقر داماد زمانی شاگردی او را می كرد و در علوم مختل?? و خصوصاً پزشكی و شاعری سرآمد همه و نسبت به سایرین ??اضل بود .

 

دكتر لط?? الله هنر??ر: در كتاب اص??هان ص??حه 238 درباره اش می نویسد :

 

«وی از جوانی بسیار شوخ طبع و خوش محاوره بوده ودر سخن وری شیوه متقدمین را پیروی می كرده است و در اشعارش معانی بلند و مضامین دلپسند بسیار است . ش??ائی بسیار بی تكل?? و از استغنای طبع برخوردار بود و در شعر بیشتر به هجو و هزل علاقه داشت .»

 

حكیم ش??ائی در سال 964 متولد و در سال 1037 هجری در اص??هان و??ات یا??ت ، تاریخ ??وت وی را ملاعرشی در این مصرع یا??ته است :

 

«به شاه دین ش??ائی داد جان را » بنابراین هنگام و??ات ه??تاد و یك سال داشته است .

 

1- حكیم ش??ائی اص??هانی و محتشم كاشانی

 

حكیم ش??ائی در آغاز جوانی نزد پدر و برادر ارشدش حكیم نصیر به تحصیل علوم متداوله عصر خود پرداخت تا آنكه به انواع كمالات و ??ضایل خاصه در علم طب آراسته و متبحر گردید . وی از همان جوانی بسیار ظری?? مشرب و شوخ طبع و خوش محاوره بود .

 

می گویند در سالی كه مولانا ضمیری اص??هانی و??ات یا??ته بود در اص??هان جهت وی مجلس تعزیه ??راهم ساختند و مولانا محتشم كاشانی هم برای حضور در مجلس به اص??هان آمد . پدر حكیم مولانا را به ضیا??ت دعوت كرد در آن موقع حكیم چهارده سال داشت .

 

مولانا محتشم از حكیم خواست تا شعری برای او بخواند حكیم بكی دو غزل خواند محتشم پس از شنیدن اشعار او گ??ت : خوب ساخته اما به خربزه گرمك اص??هان می ماند كه به حسب ندرت شیرین واقع می شود !

 

حكیم در جواب گ??ت : الحمدالله كه به گرمك كاشان نمی ماند كه هیچ وقت شیرینی ندارد! اینطور كه معلوم است حكیم از جوانی خوش كلام و شعرش شیرین بوده است .

 

2- حكیم ش??ائی و معشوقه كوتاه قد

 

حكیم ش??ائی درباره معشوقه كوتاه قد خود چنین سروده است :

 

ای شوخ كه در حسن و لطا??ت ماهی

هر چند كه كوتاه قدی دل خواهی

 

شاخ گلی از پستی خود شرم مدار

تو عمر منی از این سبب كوتاهی

 

3- حكیم ش??ائی و بیمار اص??هانی

 

معرو?? است وقتی یكی از بزرگان اص??هان پیش آن حكیم از یبوست طبع شكایت برد ، حكیم مسهلی برای او ترتیب داد ولی آن شخص قیمت آن دارو را ن??رستاد حكیم ش??ائی این دو بیتی را نوشت و برای او ??رستاد:

 

گر سام نریمانی و گر رستم ك??رد

جلاب مرا به م??ت نتوانی برد

 

یا قیمت آنچه خورده ای باید داد

یا در عوض آنچه ر. .. ای باید خورد!

 

 

 

4- توبه حكیم ش??ائی

 

نوشته اند كه حكیم « در اواخر عمر از آن طغیان و سركشی كه به سبب ایام جوانی داشته ??رو نشسته و از هجا توبه كرده و قطعه ای در معذرت آن در سلك نظم كشیده»است قطعه این است:

 

سوگند می خورم به خدائی كه عقل را

در كبریای حضرت او نیست اشتباه

 

كز ناخن تلا??ی خاطر نخسته ام

تا زخمها نخورده ام از خصم كینه خواه

 

از غیر صدهزار خدنگ جگر شكا??

وز من به انتقام یكی خشمگین نگاه

 

پروای انتقام اعاده نمی كنم

بر روی هم نهند گر ا??زون زصدگناه

 

اما چو ر??ت بی ادبی ها زحد ??زون

تأدیب خصم واجب شرعیست گاه گاه

 

تا كی ق??ا ز شیشه خورد سنگ دلشكن

تا كی به شعله طعن زبونی زندگیاه

 

باید نواخت ??رق خران را به چو دست

بیرون نهند چون قدم از كجروی ز راه

 

هر كس ز خصم كینه به نوع دگر كشد

مژگان به لب گریه ، لب به دعا ، خسرواز سپاه

 

دستش به انتقام دگر چون نمی رسد

شاعر مگر به تیغ زبان می برد پناه

 

خودرا به یك دو بیت تسلی كند كز آن

روی عدو چو ص??حه دیوان شود سیاه

 

رسم هجا چو لازم ماهیت من است

چو كهرباكزو نتوان شست جذب كاه

 

اما پسند صاحب ایران نمی شوم

تا با من است این هنر اعتبار كاه

 

بار دگر نه از لب ، بل كز صمیم قلب

تجدید توبه می كنم اما به دست شاه

 

شاهی كه جرخ را چو نوازد به یك نگاه

گردون چو آ??تاب به اوج ا??كند كلاه

 

همچنین آمده است كه «جز این قطعه ابیاتی دیگر هم در معذرت و توبه نظم هجا از حكیم در

 

دست می باشد و چنانكه خود او هم گ??ته توبة وی مكرر واقع شده است »

 

__________________

 

 

خلاق المعانی اص??هانی

 

خلاق المعانی لقب كمال الدین اسماعیل شاعر اص??هانی است سبب ملقب شدن او را به این لقب ، دكتر احسانی طباطبایی در كتاب چنته درویش چنین آورده است :

 

«علت آنكه به او خلاق المعانی گ??ته اند این بود كه رباعی گ??ته بود كه مصرع اولش این بوده :

 

« ای زل?? تو هم مشك و روی تو چو خون »

 

ولی وقتی خواست در مجلسی بخواند اشتباهی اینطور خواند كه :

 

« ای روی تو هم چو مشك و زل?? توچو خون »

 

دید اشتباه كرده ولی دست پاچه نشد و بدون آنكه ذره ای مكث كند گ??ت :

 

می گویم و می آیم از عهده اش برون!

 

مشك است ولی نر??ته در نا??ه هنوز

 

خون است ولی آمده از نا??ه برون

 

حضار ك?? زدند و گ??تند خلق معنی كرده و از آن روز به خلاق المعانی مشهور شد

__________________

 

 

كمال الدین اسماعیل

 

كمال الدین اسماعیل و دلبر كوتاه قد

 

كمال الدین اسماعیل در وص?? دلبری كه كوتاه قد بوده چنین گ??ته است :

 

نه دست به زل?? لاله پوش تو رسد

نه لب به لب شكر ??روش تو رسد

 

كوتاهی قد تو برای دل ماست

تا ناله زار ما به گوش تو رسد

 

 

این قطعه قشنگ از كمال الدین اسماعیل است :

 

چه تخم های برومند را به باغ وجود

زمانه كشته و بس نارسیده بدروده

 

چه شمع های دل ا??روز را به یاد اجل

جهان بكشته و اندوده بررخش دوده

 

كجا شدند سلاطین كه چرخ باعظمت

غبار درگهشان خبر بدیده نبوده

 

سر عنان یكی روی مه خراشیده

سم سمند یكی پشت گاو ??رسوده

 

چنان به خواب عدم در شدند ناگاهان

كه شد زهستی ایشان وجود پالوده

 

خراب و هالك در پای مستی ا??تادند

به كاسه سرشان باد خاك پیموده

 

به پشت پای ملامت زده وحوش وسباع

رخی ز ناز برآئینه روی ننموده

__________________

داماد اص??هانی

 

سید محمد باقر

 

خطاب زمین بوس ائمه طاهرین (ص)

 

ای گهر غیب زكان شما

وی حرم قدس مكان شما

 

قدس جهان وادی طور شماست

مصح?? گل سوره نور شماست

 

ای ز ازل نور شما مقتدا

وی دو جهان را به شما اقتدا

 

حلقه كش علم شما گوش عقل

واله و شیدای شما هوش عقل

 

شمس و قمر نور یقین شما

سطح ??لك روی زمین شما

 

آب شما روغن قندیل عقل

باز شما شهپر جبریل عقل

 

خاك شما خاك سرطور شرع

مقتبس از نار شما نور شرع

 

دور ??لك حلقه به گوش شماست

پیر خرد نكته نیوش شماست

 

مهر شما داروی جان همه

یاد شما حرز زبان همه

 

قائمتان خسرو هر دو جهان

حجت حق مهدی آخر زمان

__________________

رجائی اص??هانی

 

چو كشتی ن??س خود را میكنی قدر و خطر پیدا

صد?? را چون شكستی می شود از وی گهر پیدا

 

چوتن ویران شود نور خدا در وی همی تابد

بلی در جای ویران گنج گردد بیشتر پیدا

 

خداجوئی نه اسباب جهان صر?? نظر میكن

شكو??ه از شجر چون ریخت می گردد ثمر پیدا

 

 

ر??یق اص??هانی

 

نه ماه من زپری رسم دلبری آموخت

كه رسم دلبری از ماه من پری آموخت

 

ایضاً

 

تا چند نمی شود دلت مایل من

كاش آنكه سرشت است به مهرت گل من

 

یا مهر مرا در آورد در دل تو

یا مهر ترا برآورد از دل من

 

مرا در جسم تا جان آ??ریدند

به جانم مهر جانان آ??ریدند

 

مرا روزی گریبان چاك كردند

كه آن چاك گریبان آ??ریدند

 

جهان آن روز برگردید از من

كه آن برگشته مژگان آ??ریدند

 

پریشان خاطرم كردند روزی

كه آن زل?? پریشان آ??ریدند

 

تو را درمان من دادند آن روز

كه بهر درد درمان آ??ریدند

 

نخستین ماه رخسار تو دیدند

وزان پس ماه تابان آ??ریدند

 

من و او را (ر??یق)از بدو ایجاد

گدا كردند وسلطان آ??ریدند

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

زرگر اص??هانی

 

محمد حسن خان اعتماد السلطنه در كتاب خود به نام الماثر و الاثار درباره زرگر اص??هانی چنین نوشته است :

 

« آقا محمد حسن زرگر، از شعرا مشهور بود وعنوان مشغله خود را تخلص قرار داد ، و??اتش در سال 1270 ات??اق ا??تاد »

 

آقا محمد حسن ، شغلش زرگر بود و به همین جهت عنوان شغلی خویش را تخلص خود قرار داد چنانكه در غزلی سروده است :

 

خواست بهای بوسه ، زر، از من و من نداشتم

گ??ت ، نداری ار زری ، پس تو چگونه زرگری

 

«زرگر اص??هانی غزلسرای نام آور آسمان ادب و شعر ایران است .زرگر در قرن سیزدهم پای به عرصه ادبیات گذاشت . و در زمان خودبا توجه به مقتضیات عصر و عوامل تاریخی ویژه توانست با كم گوئی ولی زیبا گوئیش مورد توجه قرار گیرد»

 

نمی میرد دلم تا در سر كویش مكان دارد

بلی هرگز نمیرد هر كه منزل در جنان دارد

 

سخن های ملیحش بسكه شیرینس پنداری

نمك در بسته خندان و شكر در دهان داری

 

 

 

دید هركس دهان خندانش

خنده ا??تاد در گریبانش

 

مثل یوس?? است و قصه چاه

دل ما و چه زنخدانش

 

كعبه عشق را بود راهی

 

كه خطرهاست در بیابانش

 

نزند كس ره مسلمانان

بجز از زل?? نامسلمانش

 

كرده مقصد هلاك من ای كاش

نكند مدعی پشیمانش

 

روز وشب خاطر پریشانی

دارم از طره پریشانش

 

هر كه را زرگر آن پری یار است

نبود آرزوی غلمانش

 

زرگر كلمات را مانند نگین الماس به جا و به موقع درمصرع های شعرش استادانه می نشاند مانند زیر:

 

 

 

در سلكه عاشقان

 

زمرجان لبت یاقوت و لعل از آب و رنگ ا??تد

ز چشم پر ??نت بر طایر جان ها خدنگ ا??تد

 

چوا??شان می كنی برچهره زل?? عنبر ا??شان را

هزاران ??تنه و آشوب در شهر ??رنگ ا??تد

 

شدم در بحر غصه غوطه ور در آتش عشقش

كند غواص چون وقتی كه دركام نهنگ ا??تد

 

به جان دوست از توبار دیگر جان بر ا??شانم

اگر دامان آن سلطان خوبانم به چنگ ا??تد

 

بیا زرگر تو هم ا??تاده شو در سلك عشاقان

مگر چشم سلیمان زمان بر مور لنگ ا??تد

__________________

 

علیرضا ش??یعی

 

شاعر خوش قریحه اص??هان

 

گر بخوانی كتاب این بنده روده بر می شوی تواز خنده

 

ش??یعی

 

یكی از دوستان اص??هانی یك نسخه از كتاب ??كاهی «لبخند ??اتحی » را كه چاپ سال 1342 اص??هان می باشد برایم ارسال داشت كتاب مذكور كه شامل اشعار و قطعات ??كاهی است از آثار علیرضا ش??یعی متخلص به «??اتحی » است .

 

ش??یعی در ??روردین سال 1289 در شهر اص??هان متولد شده و ??رزند شیخ محمد حسین گل بلبل می باشد . در سال 1300 به مدرسه ??رهنگ وارد و در سال 1310 به علت ضع?? چشم ترك تحصیل و به تحصیلات قدیمه روی آورده است . در سال 1342 به شغل منبر و وعظ وخطابه و مرثیه سرایی اهل بیت (ع) و تاسیس دبستان روزانه واكابر همت گماشت و در سال 1329 به سمت آموزگار عازم شهرستان ها شده و سپس از این شغل استع??ا و باز به كار منبر و وعظ و خطابه روی آور گردیده است ش??یعی در یك قطعه شعر ??كاهی خود را چنین معر??ی می كند :

 

خواهی اردانی كیم من یا كه دانی چیست نامم یا چه باشد شیوه و باشد چه آیین و مرامم

 

نام من میدان علی از پس رضا شهرت ش??یعی ??اتحی دارم تخلص شاعر شیرین كلامم

 

زاده اندر اص??هان و ساكن اندر چارسوقم بخش دو در جوزدان معرو?? نزد خاص و عامم

 

واعظ نیكو بیان از جیره خواران حسینم دشمن اعداء دینم سرور دین را غلامم

 

در این قسمت از كتاب شما را با بعضی از اشعار ??كاهی ش??یعی (??اتحی ) آشنا می سازیم .

 

1- معر??ی كتاب شاعر

 

گر بخوانی كتاب این بنده با خبر می شوی از آینده

 

گوش بگشا به پیشگوئی من كه جهانرا صدای آن كنده

 

اندر آینده می شوی اندك بلكه اكسیر ارادة تنده

 

مردم از حر??های خوشمزه هشت حصه شونداز خنده

 

رخت بندد ز رختدان زنان چادر و هم نقاب و روبنده

 

م??ت خواهند خورد مال كسان حزب كلاش وتیپ آزنده

 

هست اندر حوالی تهران یك دهستان به نام زرگنده

 

دزدها می شوند در انظار من??عل خوار و زار و شرمنده

 

قرض گیرند و نسیه بستانند محض خوردن عریضها دنده

 

??اتحی گ??ت پیشگویی من هست چون ج??نگ بنده پاینده

 

 

 

زن از دیدگاه ش??یعی

 

زن گل است ولی حی?? كه با خار ??راوان هم آغوش است . زن و گل

 

زن آ??ت است ولی وای برآن خانه كه خالی از آ??ت باشد . زن وخانه

 

زن ماه است ولی ا??سوس كه غالباً هلال و محاق رویت شود . زن و ماه

 

زن چون ماریست خوش خط وخال كه از برون دل می برد

 

و از درون جان می ستاند. زن و مار

 

جسم زن نرم و لطی?? است ولی جانش سخت و عنی?? جسم وجان زن

 

در زن عهد و و??ا مجو كه نخواهی یا??ت . و??ای زن

 

مردی كه همه كارش دست زن است از زن كمتر است زن و مرد

 

زن در دستور زبان ??ارسی صیغه امراست یعنی او را بزن چون غالباً

 

خواهد كه از حد خود تجاوز كند .

 

زن در دستور زبان ??ارسی

 

زن خوب آنقدر نیكوست كه وص?? نتوان كرد و بدش آنقدر ناپسند است

 

كه شرح نتواند داد زن و خوب و زن بد

 

زن خوب بهتر از طلاست و زن بد بدتر از بلاست طلا و بلا

 

__________________

عذر خواهی اص??هانی

 

شعر و معری من اگر شل شلی و ناجورس عذری من معذورس

 

تلخس اوقاتم و ازتلخی زیادتر شورس عذری من معذورس

 

من هنوز پیر نشده از حال و از كار ر??تم نیمی گیرم ز??تم

 

نمی دونی نقلی كو جاست كار ازم انگار زورس عذری من معذورس

 

زنیكه روز وشب از بسكی سرم جیق می زنه متصل ویق میزنه

 

حوصلم تنگ و سرم پنگو تنم رنجورس عذری من معذورس

 

دسی این دنیا ز بس من عصبانی شده ام دورانی شده ام

 

دو تا پام بر لب گورست و چشام كم نورس عذری من معذورس

 

حالی من این روزا از بسكی كه ناجور شدس كار ازم زور شدس

 

پیشی پام بیشك و شوك را نزدیك انگار دورس عذری من معذورس

 

قصد من حمله و بدبینی باین ملت نیست از رو این علت نیست

 

غرضم پند اونجای كه برام مقدورس عذری من معذورس

 

ازمثل گوئی من گر خوشد آمد یابدت چونی عبدالصمدت

 

ع??و كن حال و بالم شنگور و هم قنگورس عذری من معذورس

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

شمس الشعرا سروش اص??هانى

 

سید محمد على جمال زاده در جلد اول كشكول جمالى مى ???نویسد:

 

شمس الشعراء، میرزا محمد على سروش اص??هانى متو??ى در سال 1285، از شعرا و اساتید بزرگ قرن سیزدهم هجرى است و به قول مؤل?? «مجمع ال??صحا» به عذوبت و سلاست شعر ??رخى و امیر معزى «سخن سرائى» مى ???كرده است. اصلش از بلوس معرو?? اص??هان موسوم به «سده» است و از جوانى به شعر گ??تن پرداخت و مسا??رت بسیار كرد و بیشتر بلاد ایران را دید و در تبریز متوق?? گردیده مورد توجه قهرمان میرزا پسر عباس میرزاى نایب السلطنه واقع گردید.

 

وقتى محمد شاه به سلطنت رسید از شعراى درباره شده لقب شمس الشعرایى یا??ت و داراى اعتبار و ثروت و مقام گردید و عاقبت در سال 1285 در گذشت. قطعه ذیل نمونه ???اى از اشعار اوست:

 

بدان واگه باش اى چراغ تركستان كه ه??ته دگر آیم به نزد تو مهمان

 

به مهر هیچ بتى نسپرده ???ام دل خویش چنانكه بر دم باز آرامش بر تو چنان

 

ببوى تركن با نا??ه گیسوى چو كمند سیاه تركش با وسمه ابروى چو كمان

 

بتاب گیسو و از پس ??رو همى آویز به پیش نیز دو زل?? سیاه مشك ا??شان

 

ز سوى پس همه شودام و سلسله تا ساق ز سوى پیش زره باش و حلقه تا به میان

 

??رو گذار از آن موى بر جبین كه كنى به زیر غالیه نیمى از آن جبین پنهان

 

 

صائب اص??هانى شاعر

 

در آتشكده آذر، درباره صائب مى ???نویسد:

 

« اسمش میرزا محمد على و اجداد ایشان ار شاه عباس كوچانیده در محله عباس آباد اص??هان سكنى داده غرض در اص??هان متولد و هم در آنجا كسب كمالات صورى و معنوى كرده صاحب اخلاق حسنه بوده و س??ر هند نیز كرده به زودى معاودت نموده در اص??هان محترم بوده و از شاه عباس و شاه سلیمان اشارت یا??ته در مراتب سخن گسترى طرز خاصى دارد. »

 

صائب به استقبال استادان سخن ر??ته و اشعار زیبایى سروده است، مثلاً در برابر این شعر سعدى:

 

تازه جوانى ز سر ریشخند گ??ت به پیرى كه كمانت، بچند

 

پیر بخندید و بگ??ت اى جوان چرخ تو را نیز كند چون كمان

 

صائب اص??هانى اینطور سروده است:

 

معیار دوستان دغل روز حاجت است قرضى براى تجربه از دوستان طلب

 

و نیز سروده است:

 

پر در مقام تجربه دوستان مباش صائب كه زود بیكس و بى یار مى ???شوى

 

صائب و غم روز قیامت:

 

مرا به روز قیامت غمى كه هست این است كه روى مردم دنیا دوباره باید دید

 

این شعر معرو?? نیز از صائب است:

 

دست طمع چو پیش كسان مى??? كنى دراز پل بسته كه بگذرى از آبروى خویش

 

در جاى دیگر مى??? گوید:

 

ما آبروى خوش به گوهر نمى ???دهیم بخل بجا برابر احسان حاتم است

__________________

 

 

صا??ى اص??هانى

 

غ??لت نگر كه پس از ه??تاد ساله راه معلوم شد كه منزل از آن راه دیگر است

 

ایضاً

 

دردا كه دواى درد پنهانى ما ا??سوس كه چاره پریشانى ما

 

در عهده جمعى است كه پنداشته??? اند آبادى خویش را ز ویرانى ما

 

 

طبیب اص??هانى

 

غمش در نهانخانه دل نشیند به نازى كه لیلى به محمل نشیند

 

به دنبال محمل چنان زار گریم كه از گریه ???ام ناقه در گل نشیند

 

خ??لَد گر به پا خارى آسان برآرم چه سازم به خارى كه در دل نشیند

 

پى ناقه ???اش ا??تم كه آهسته، ترسم غبارى به دامان محمل نشیند

 

مرنجان دلم را كه این مرغ وحشى ز بامى كه برخاست مشگل نشیند

 

عجب نیست از گل كه خندد به سروى كه در این چمن پاى در گل نشیند

 

عجب نیست از گل كه خندد به سروى كه در این چمن پاى در گل نشیند

 

بنازم به بزم محبت كه آنجا گدایى به شاهى مقابل نشیند

 

طبیب از طلب در دو گیتى میاسا كسى چون میان دو منزل نشیند

 

عاشق اص??هانى - آقامحمد

 

اى آ??تاب و ماه و غلام كین تو بوسند صبح و شام به خدمت زمین تو

 

در شاهدان باغ ندیدم قرین تو نازكتر از گل است تن نازین تو

 

هرگز نگ??ت با تو به قصد هلاك من یك حر?? مدعى كه نشد دلنشین تو

 

در بوستان حسن صلاى نظر دهى سنبل دمد چو بر طر?? یاسمین تو

 

زل پیشتر كه ??رش زمین گسترد قضا بوسیده بود عاشق بیدل زمین تو

عاك?? اص??هانى - كمال ???الدین مجلسى

 

اى كه با تیر نگه قصد دل ما دارى با خبر باش كه در گوشه دل جا دارى

 

ز چه رو ??تنه برانگیزى در كشور دل با سپاه مژده هر دم سریغما دارى

 

پرده بردار ز رخسار جهان ا??روت تا مه و مهر به گردون همه رسوا دارى

 

نه همى در دل من جاى گر??تى همه عمر بلكه در هر دل شوریده تومأوا دارى

 

اى ستم پیشه بیندیش ز دل هاى پریش آن دمى را كه دل و دست توانا دارى

عبدالمولاى اص??هانى

 

عجز من و غرور تو شد آشنا به هم رسم نوى است ال??ت شاه و گدا به هم

 

پا در حریم مح??ل دل??? ها شمرده نه آهسته باش تا نزنى شیشه??? ها به هم

 

عزت اص??هانى

 

براى خاطر بیگانه یارا خطا كردى كه كشتى آشنا را

 

شنیده ???ام كه غمم را كسى به جانان گ??ت چگونه گ??ت غمى را كه با نتوان گ??ت

عموى اص??هانى

 

پول به چنگ آر اى ر??یق كه با پول باده به چنگ آورى و شاد شنگول

 

قصه مخوان كز براى آدم نادان ثروت منقول به ز دانش منقول

 

بى خبر از عقل و نقل نیستم اما شاهد معقول به ز صحبت معقول

 

پول گر از میانه رخت به بندد پى نبرد الم از ادله به مدلول

 

بسته نگردد به هیچ رو سد اهواز شوسه نگردد طریق شوشتر و دز??ول

 

مست نگردد كسى ز باده صا??ى بر نخورد هیچكس ز شاهد شنگول

 

چشم ندوزد كسى به عارض گلرنگ دل نسپارد كسى به طره م??تول

 

پول نداریم ما و مردم عالم پول نیابند جز به رهبرى پول

 

پول هم از ما چنان گریخت كه گوئى ما همه بسم اللهیم و پول همه غول

 

وانگه واجب بود به حكم زمانه آدم بى پول را گلوله ششلول

 

مرد خردمند پند كس نپذیرد آدم زیرك ز هر كسى نخورد گول

 

عار?? و عامى ??قیه و صو??ى و درویش با دم ارشاد و ??قه و خرقه و كشكول

 

جمله پى پول مى ???دوند شب و روز عاشق پولند جمله شهره و مجهول

 

عاقل و هشیار باش پول طلب كن تا شود اندر زمانه قول تو مقبول

 

قول (عمو) بود این غزل كه شنیدى آنكه بود دانشش مقدمه پول

__________________

 

غالب اص??هانى - میرزا اسد

 

ز من گرت نبود باور انتظار بیا بهانه جوى مباش و ستیزه كار بیا

 

هلاك شیوه تمكین مخواه مستان را عنان گسسته ???تر از باد نو بهار بیا

 

ز ما گستى و با دیگران گرو بستى بیا كه عهد و و??ا نیست استوار بیا

 

وداع و وصل جداگانه لذتى دارد هزار بار برود صد هزار بار بیا

 

??ریب خورده نازم چها نمى ???خواهم یكى به پرسش جان امیدوار بیا

 

رواج صومعه هستى زینهار مرو متاع مكیده هستى است هوشیار بیا

 

حصار عا??یتى گر طلب كنى غالب چو ما به حلقه رندان خاكسار بیا

 

 

 

گزار اص??هانى - یا على مدد

 

یارى از غم رسیده یارى كن وز دل آزرده غمگسارى كن

 

??رصتى تا بود ترا در دست در جهان صر?? نیك كارى كن

 

دست از پا ??تاده گانراگیر سربلندى و پایدارى كن

 

یاد یاران ر??ته كن گلزار زندگى تا نگرددت دشوار

 

مجلسى - مقصود على

 

غبار نیست كه بر گرد عارض ترش است این گذشته پادشه حسن و گرد لشگرش است این

 

نظر در آینه كرد آن نگار و با خود گ??ت خوشا به حال دل عاشقى كه دلبرش است این

 

ستاده بر سر نعشم گر??ته دست به مژگان كه این قتیل نگاه من است و خنجرش است این

 

كتاب نیست كه مى ???خواهد آن نگار به مكتب كند حساب شهیدان خویش و د??ترش است این

 

زمانه بر سر مجنون گذاشت تاج جنون گ??ت كه هر كه پادشه عشق گشت ا??سرش است این

 

نشان آبله دیدم به روى یار، بگ??تم قسم به آیه رحمت كه اصل گوهرش است این

 

 

محرم اص??هانى

 

كار من و دل در عشق ا??تاده بسى مشكل من در پى مستورى دل در پى رسوائى

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

موقعیت جغرا??یایی استان اص??هان

موقعیت :
بخش مرکزی ایران

مجاورت :
شمال: استان های مرکزی، قم و سمنان جنوب: استان های ??ارس و کهگیلویه و بویراحمد شرق: استان*های لرستان و چهارمحال بختیاری

آب و هوا:
آب و هوای آن معتدل و دارای ??صول منظم

وسعــــت:
۱۰۷٬۰۲۷ کیلومتر مربع

جمعـیــت:
۳٬۹۲۳٬۲۵۵

تقسیمات:
18 شهرستان، 38بخش، 67 شهر و 117 دهستان

شهرستانها:
آران و بیدگل، اردستان، اص??هان، برخوار و میمه، تیران و کرون، چادگان، خمینی*شهر، خوانسار، سمیرم، شهرضا، سمیرم س??لی، ??ریدن، ??ریدونشهر، ??لاورجان، کاشان، گلپایگان، لنجان، مبارکه، نائین، نج??*آباد، نطنز

مرکـــــز :
اص??هان

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

کتابخانه مرکزی و اطلاع رسانی شهرداری اص??هان

کتابخانه مرکزی و اطلاع رسانی شهرداری اص??هان

کتابخانه مرکزی و اطلاع رسانی شهرداری اص??هان نقش بسزایی در تامین خدمات مورد نیاز کتابخوانی و اطلاع رسانی و رونق ??رهنگی شهر اص??هان خواهد داشت و بدلیل برخورداری از امکانات گسترده و قابلیت برگزاری همایش های علمی و ??رهنگی و هنری خواهد توانست جاذبه های ??رهنگی شهر اص??هان را تقویت نماید و ما را در زمینه ??ضاهای کتابخانه ای به استانداردهای بین المللی تعیین شده از سوی مجامع معتبر ??رهنگی جهان نزدیک سازد . آشنایی با کتابخانه مرکزی و مرکز اطلاع رسانی شهرداری اص??هان نمایشگاه دائمی کتاب - ارائه بازه ترین کتاب های منتشر شده در ماه - اطلاع رسانی تازه های کتاب از طریق اینترنت سالن همایش ها این سالن به منظور برگزاری همایش ها و کن??رانس های علمی , ادبی , ??رهنگی و هنری ایجاد شده است. کتابخانه عمومی سیستم باز گنجایش این کتابخانه بیش از سی هزار جلد کتاب است و شهروندان می توانند با مراجعه به بخش های مختل?? آن به مطالعه و دانش ا??زایی بپردازند. بخش دیداری و شنیداری این بخش با ظر??یت ه??تاد و چهار ن??ر به طور همزمان در سه طبقه و با برخورداری از تجهیزات نوین اطلاع رسانی قادر است سهم عظیمی از نیاز های مطالعاتی و تحقیقاتی کاربران و است??اده کنندگان را تامین نماید. بخش دیداری و شنیداری مجهز به منابعی همچون cdها و نرم ا??زارهای موجود در ایران , آرشیو ??یلم و نوار صوتی در موضوعات مختل?? اعم از علمی , آموزشی , موسیقی و غیره می باشد. بخش اینترنت این بخش در سه طبقه مجزا ایجاد شده است و در آن ه??تاد ایستگاه اینترنت به مراجعان خدمات اینترنتی ارائه می دهد. بخش کودک و نوجوان این بخش در طبقه زیرزمین اول مستقر است و مشتمل بر اتاق قصه , غر??ه های عضه محصولات ??رهنگی و هنری , سالن علوم و ??نون با هد?? آشنایی نوجوانان با دستاوردهای مختل?? علمی می باشد . نمایشگاه ها این نمایشگاه ها با ??ضایی ا??زون بر هزار متر مربع به منظور معر??ی آثار برگزیده هنرمندان ملی و اص??هانی در حوزه نقاشی – خوشنویسی اثار حجمی و غیره ایجاد گردیده است. سالن نشریات این سالن با هد?? ارائه نشریات داخلی و ده ها عنوان از نشریات برگزیده خارجی در نظر گر??ته شده است. بخش تحقیقات و ترجمه این بخش شامل ده ایستگاه اینترنت ویژه محققان و پزوهشگرانی است که نیاز به برقراری ارتباط با مراکز علمی و ??رهنگی و دانشگاهی اقصی نقاط عالم را دارند. در این بخش ده ایستگاه رایانه به منظور ارائه خدمات ترجمه به محققان استقرار یا??ته است. بخش امانت کتاب با توجه به نیاز روزا??زون همشهریان گرامی این مجموعه با ایجاد مخزنی با ظر??یت 300 هزار جلد کتاب سعی نموده است تا بخش قابل توجهی از نیاز شهروندان را به منابع مکتوب در موضوعات مختل?? تامین کند. علاوه بر این مراجعین می توانند با است??اده از رایانه های موجود در بخش های مختل?? ضمن جستجو در منابع کتابخانه در صورت لزوم از کتاب های سایر کتابخانه ها و سالن های مطالعه شهرداری نیز بهره گیرند.

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...