mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 چراغارو خاموش کن هوا هوای درد??. دوس ندارم ببینی چشمی که گریه کرده. چراغارو خاموش کن سرگرم گریه باشم. می خوام به روم نیارم باید ازت جداشم. ??کر نبودن تو دنیام?? می سوزونه چراغارو خاموش کن چ??شم?? چراغ خونه. یه خورده ارومم کن نشون نده که سردی حالا وقته دروغه بگو که برمی گردی. به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 نميــــــدانمـــ تعبيـــــر نگاهتـــــــ خداحا??ظـــــ يستـــ ــ ـ يا انتــــــظار ؟! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 حسادت نکن! … این که بعد ازتو بغل گر??ته ام زانویغم اســت به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 می گویی که میروی و دیگر ، گذرت هم این جا نمی ا??تد ! کاش می دانستی یک عاشق... شاید از عشق بمیرد اما ... از پا نمی ا??تد !!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 دست خالی حکم کردم برایت!گ??تم : خشت !بلکه دانه دانه جمع کنیم و خانه را بسازیم! " آس حکم " دستمان نبود ! خدا خوب ما را ب??ر نزده بود به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 من امشب سکوت دلم را شکستم سکوت شبستان غم را شکستم قسم خورده بودم که عاشق نباشم به عشقت چگونه قسم را شکستم تو در دیده ی من نشستی به حرمت و من هم حریم حرم را شکستم به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 ???ﯾﻦ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽ ???ﻪ ﻣﺮ??? ???ﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ???ﯼ ???ﯾﻦ ﻣﻨﻢ ???ﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ???ﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ ... ﺣﺘﯽ ???ﺯ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺫﻫﻦ ﺗﻮ ﻋﺒﻮﺭ ???ﻨﺪ ......ﺻﺤﺒﺖ ???ﺯ ﻓﺮ???ﻣﻮﺷﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...ﺻﺤﺒﺖ ???ﺯ ﻟﯿﺎﻗﺖ ???ﺳﺖ به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 گیرم که باختم اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از ص??حه بازی بیرونم اندازد شوخی نیست من . . . شاه شطرنجم ! ! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 همه ت??اوت ما این است : تو به خاطر نمی آوری .... من از خاطر نمی برم !!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 نقــّـــــــــاش?? خــــوبی نــــبودم... اما ایـــــــــــــن روزها... به لطـــــــــــ???? تــــــــــو... انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی می کـــــ??ـــــــشـَـم....!!!! به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 اي كاش كه اين دل بدهد رنگ خدايي پرواز كند درپس رگ برگ جدايي اي كاش كه از هردو جهان شاد بگردد دركنج دل غم زده دل شاد بگردد اي كاش كه در آبي دريا بخورشد در گرمي چشم نگهش خوب بجوشد اي كاش كه از ??خر ??روشي بگريزد اندر پس اين قصه زبد ها بگريزد اي كاش زخوبي بكند ياد هميشه برباد برد آنچه درونش زده تيشه اي كاش بداند چه كسي دوست بداند راز دل او را چه كسي ??اش بداند اي كاتش كه آزاده در اين راه بميرد از خوبي اين معركه الهام بگيرد اي كاش زآغاز گلي بود نه خاري تا از طلب عشق نگيرد گل ياري به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 دلامون رو پلاستیک کردیم به خیال نشکستن یادمون ر??ت پلاستیکها زودتر میسوزند ... به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 روزهای انتظار چه عاشقانه مرا می شکند و تو چه سرد از من عبور می کنی به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 ارزان تـر از آنچــه ??کرش را بکنی بودی ؛ امـــا برای من .. گران تمــام شدی به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 مال کسي باش؛ که حتي اگر ساده ترين لباس تنت باشد تو را به همه ی دنيا نشان دهد و بگويد اين همه دنياي من است به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر
mahdiyeh71 1 ارسال شده در تیر 90 همیشه ذره ای حقیقت پشت هر "??قط یه شوخی بود"، یک کم کنجکاوی پشت "همینطوری پرسیدم"، قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" ، ...... مقداری خرد پشت "چه بدونم" و اندکی درد پشت "اشکال نداره" هست. به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال به اشتراک گذاری در سایت های دیگر