رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
مهمان مهمان

شاعر یادها و دوستت دارم ها

پست های پیشنهاد شده

مهمان مهمان

شهیار قنبری در سال ۱۳۲۹ در تهران چشم به جهان گشود وی ??رزند زنده یاد حمید قنبری است.

شهیار قنبری بی* شک از مهمترین ترانه نویسان دهه ۵۰ بود و به دلیل نو آوری در واژه و مضمون سردمدار ترانه نوین ??ارسی* لقب گر??ت

در ۱۸ سالگی سرودن شعر ستاره آی ستاره ( که توسط گوگوش اجرا شد) این هنرمند جوان را به عنوان یک پدیده تازه در امر ترانه نویسی وارد موسیقی پاپ ایران کرد.

 

 

 

 

Taranehsarayan-43.jpg

 

نمونه*هایی* از اشعار شهیار :

 

دوستم داشته باش

 

دستها ، بیهوده ، چشمها، بیرنگ اند

دوستم داشته باش ، شهرها می لرزند

برگها می سوزند ، یادها می گندند

باز شو تا پرواز ، سبز باش از آواز

آشتی كن با رنگ ، عشق بازی با ساز

"دوستم داشته باش ،سیب ها پوسیده

یاس ها خشکیده،شیر هم ترسیده"

 

 

دوستم داشته باش ، عطرها در راهند

دوستت دارم ها ، آه ، چه كوتاهند

دوستت خواهم داشت ، بیشتر از باران

گرمتر از لبخند ، داغ چون تابستان

دوستت خواهم داشت ، شادتر خواهم شد

ناب تر ، روشن تر ، بارور خواهم شد

دوستم داشته باش ، برگ را باور كن

آ??تابی تر شو ، باغ را از بر كن

دوستم داشته باش ، عطرها در راهند

دوستت دارم ها ، آه ، چه كوتاهند

خواب دیدم در خواب ، آب ، آبی تر بود

روز ، پر سوز نبود ، زخم، شرم آور بود

خواب دیدم در تو ، رود از تب می سوخت

نور گیسو می با??ت ، باغچه گل می دوخت

دوستم داشته باش ،عطر ها در راهند

دوستت دارم ها ،آه چه کوتاهند........

 

جنگجو

شعری بر آب ، دشنه در خواب

اسبی در مه ، مهتاب در مرداب

زخمگاه?? آهو ، چشم براه?? جادو

جنگجو ، جنگجو

از آشتی بگو

عقاب?? بی پر ، بستر?? خاكستر

طاووس در آتش ، سرداری بی سر

چه شد؟ چه شد؟ پایان?? ق??س

چه شد؟ چه شد؟ نور?? مقدس

جنگجو ، جنگجو

از آشتی بگو

پای این كتیبه ی شكسته

پا دراز كن ای همیشه خسته

كنار ستون های در خونگاه

دست ما جان پناه

خوشترین ساز در راه

مرا ببر به كوچه ی حمید

مرا ببر به تخت جمشید

 

دبستان جهان تربیت

ببر به كلاس?? آخر تبعید

جنگجو ، جنگجو

از آشتی بگو......

 

عشق اما پیداست

 

سازهاي غربت ، سازهاي ناكوك

شعر، بادامي تلخ ، سوگوار?? دلپوك

برگها زرد?? زرد ، وقتي هوا نيست

بوسه سرد?? سرد ، صدا صدا نيست

زخم هم چه بيهوش ، هيچ كس با ما نيست

شب چنان تيره ، كه شب پيدا نيست

شب هم پيدا نيست،...

شب هم پيدا نيست....

عشق اما پيداست

عشق اما پيداست

حر?? حر???? ??رداست

كار?? بچه هاست

طاق ها بي كاشي ، راه ها مثل هم

حر?? ها شاعر كش ، بغض ها بي شبنم

دست ها ا??تاده ، سرها خميده

چشم ها خشكيده، عطرها پريده

ماه هم دور?? دور ، آه اما نزديك

روز هم بي روزن ، سرد ، سرد و تاريك

چه سرد و تاريك، چه سرد و تاريك

عشق اما پيداست

عشق اما پيداست

حر?? حر???? ??رداست

كار?? بچه هاست

دست?? نقاش از همه تنها تر ، پرده ها را شسته زير?? باران

 

آخرين شاعر پريد و دود شد ، شعرش از هر دشنه اي آويزان

شاپرك ا??تاده در جوهردان ، ياس?? بي سر، وق???? مرهم گاه

اي يقين سبز مثل?? معجزه ، سايه ي آمدن?? تو در راه

روز بايد باشد ، عشق اما پيداست ....

 

حر??

اگه سبزم ، اگه جنگل

اگه ماهی ، اگه دريا

اگه اسمم همه جا هست

روی لب ها تو كتابا

اگه رودم رودگنگم

مثل مريم اگه پاك

اگه نوری به صليبم

اگه گنجی زير خاك

 

 

واسه تو قد يه برگم

پيش تو راضی به مرگم

 

اگه پاكم مثل معبد

اگه عاشق مثل هندو

مثل بندر واسه قايق

واسه قايق مثل پارو

اگه عكس چهل ستونم

اگه شهری بی حصار

واسه آرش تير آخر

واسه جاده يه سوار

 

 

واسه تو قد یه برگم

پيش تو راضی به مرگم

 

اگه قيمتی ترين سنگ زمينم

توی تابستون دستای تو بر??م

اگه حر??ای قشنگ هر كتابم

برای اسم تو چندتا دونه حر??م

اگه سيلم پيش تو قد يه قطره

اگه كوهم پيش تو قد يه سوزن

اگه تن پوش بلند هر درختم

پيش تو اندازهء دگمهء پيرهن

 

 

واسه تو قد يه برگم

پيش تو راضي به مرگم

 

اگه تلخی مثل ن??رين

اگه تندی مثل رگبار

اگه زخمی ، زخم كهنه

بغض يك در رو به ديوار

اگه جام شوكرانی

تو عزيزی مثل آب

اگه ترسی، اگه وحشت

مثل مردن توی خواب

 

 

واسه تو قد يه برگم

پيش تو راضی به مرگم

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...