رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
roshan

خانم های ایرانی به سربازی میروند!!!!(طنز)

پست های پیشنهاد شده

صبحگاه:

 

وا... آقای ??رمانده، عسل ندارید؟

چرا کره بو میده؟

بچه*****ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم ن??خ میکنه

آقای ??رمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

 

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)

 

 

??رمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید

وا نه، لباسامون خاکی میشه ...

آره، تازه پاره هم میشه ...

وای وای خاک میره تو دهنمون ...

من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

 

ناهار

 

 

این چیه؟ شوره

تازه، ادویه هم کم داره

??کر کنم سبزی اش نپخته باشه

من که نمیييييييخورم، دل درد میگیرم

من هم همینطور چون جوش میزنم

??رمانده: پس ب??رمایید خودتون آشپزی کنید!

بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کل??تیم؟

برو خودت غذا درست کن

والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی*****کنم، حالا واسه تو ...

چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

 

 

??رمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟

یه دقیقه اجازه بده، خب ??ریبا جان تو چی میخوری؟

جوجه بدون برنج

رژیمی عزیزم؟

آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

 

شب در آسایشگاه

 

 

یک خانم بدو بدو میاد پیش ??رمانده و ناز و عشوه میگه: جناب ??رمانده، از دست ما ناراحتین؟

??رمانده: بله بسیار زیاد!

خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال ??رار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم

??رمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!

 

??رمانده میره تو آسایشگاه:

 

 

وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو

راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو

??رمانده: بلندشید برید بخوابید!

همه غرغر کنان ر??تند جز 2 ن??ر که روبرو هم نشسته اند

??رمانده: ببینم چیکار میکنید؟

واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.

آره ??ری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده

??رمانده: به من میگی ??ری؟؟ سرباز! بندازش ان??رادی.

سرباز: آخه گناه داره، ط??لکی

مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!

 

??رمانده: کجان اینا؟

معاون: ر??تن حمام

??رمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه*****ها گم میشود...

هوووو.... بی شعور

مگه خودت خواهر مادر نداری...

بی آبرو گمشو بیرون...

وای نامحرم...

کثا??ت حمال...

(کل خانم ها به ??رمانده ??حش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

 

بعد از ظهر??رمانده: پس این سربازه*****ها (بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟

معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

 

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...

سلام سارا جان

سلام نازنین، صبحت بخیر

عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر

سلام نرگس

سلام معصومه جان

ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

 

صبحانه:بعد از ناهار

  • Like 1

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

حــقـیقتیست آشکار :368954e145wa900f:لاکن اگر من ??رمانده بودم قضیه طور دیگر رقم میخورد:244728hqjqgvc51h:درکل عالی بود .... واقعآ عجب باحال بود:35i6tub:

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...