رفتن به مطلب
انجمن پی سی دی
mahdiyeh71

هنوز هم…

پست های پیشنهاد شده

تو دیگر ما شدن ها را نمی خواهی

و من می خواهم و آن را نخواهم دید

تو در زیباترین شب ها

خودت را در نگاهم بی اثر کردی

مرا از مرگ عشقت بی خبر کردی

تو می گ??تی وجودم با وجودت اوج می گیرد

تو می گ??تی که عشقم تا قیامت هم نمی میرد

ولی من دست عشقت را درون دست های مرگ می بینم

درون دست هایی که هر انگشتش نشان صد جدایی هست

خدایا باز حر?? بی و??ایی هست

نگو از حال و احوالت که احوالم دگرگون می شود از حال و احوالت

نگو از عشق امروزت که می رقصد غم ها چون عروسک در دلم از عشق دیروزت

همان دیروز که هر لحظه اش ??ریاد شادی بود

همان دیروز که با صد وعده شیرین مرا در اشتیاق لحظه های خوش رها کردی

و شوقم قطره اشکی شد

که آن هم پا به پای رد پایت ر??ت تا گم شد

و حالا من درون وسعت آینه ها حتی خودم را هم نمی بینم

چه می شد ??ارغ از هر بی و??ایی دل به من می دادی و با هم به شهر آرزوها در س??ر بودیم

ولی من، من برای حرمت این عشق می مانم و می دانم

اگر بر باد ر??ت این عشق رؤیایی

ولی از یاد من بیرون نخواهد ر??ت

نخواهد ر??ت تا من از زمان بیرون روم یک روز یک ??ردا

و آن ??ردا تمام خاطرات با شکوه عشق با من

به قبرستان پر اندوه خواهد ر??ت

و شاید لحظه ای از لحظه های ساکت ??ردا

که بر قبرم گذر کردی به یاد آری

که روزی بینوایی عاشقی دلداده ای تنها تو را می خواست

و اکنون هم به زیر پای تو غرق تمناست

که شاید بر سر قبرش

به یاد روزهای آشنایی شاخه ای مریم گذاری

تا که روحش در همان غم خانه تاریک تنهایی به ??ریاد آید و گوید: هنوز هم…

به اشتراک گذاری این ارسال


لینک به ارسال
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

برای ارسال دیدگاه یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید دیدگاهی ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در سایت ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !

ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید

ورود به حساب کاربری

×
×
  • جدید...